طرح تاریخ شفاهی دانشگاه کنتاکی، «انقلابی نهفته»

دانشگاه کنتاکی با راه‌اندازی سامانه‌ای که پیش از پیاده‏سازی مصاحبه‌ها می‌توان به صورت آنلاین آن‌ها را گوش کرد، برای حفظ تاریخ شفاهی گام‌هایی برداشته است. داگ بوید (Doug Boyd)، مدیر مرکز تاریخ شفاهی لویی بی.نان (Louie B. Nunn) در مجموعه‌های ویژة بریتانیا، گفت: «در آمریکا فقط یک سامانة هماهنگ‌کنندة فراداده‌های(1) تاریخ شفاهی وجود دارد که در سال ۲۰۰۸ به بهره برداری رسید.»

قدردانی آیت‌الله مکارم‌شیرازی از دست‌اندرکاران تالیف کتاب «از تبعید تا پیروزی»

عصر یکشنبه 30 تیر 1392 آیت‌الله مکارم شیرازی برای تقدیر از انتشار کتاب «از تبعید تا پیروزی» میزبان آقایان مرتضی سرهنگی و هدایت‌الله بهبودی، مدیران دفترهای ادبیات و هنر مقاومت و ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری و میرزاباقر علیان‌نژاد، نویسنده و تدوین‌کننده کتاب بود.

زندگی و کار روزانه در طول جنگ جهانی دوم

در سال 2012 به منظور جاودانه کردن خاطرات جنگ جهانی دوم، شرکت ملی راه آهن فرانسه (SNCF) از کارکنان اسبق خود و خانواده های آنها درخواست کرد تا خاطره های آن زمان را به اشتراک بگذارند. انجمن تاریخ راه آهن فرانسه (AHICF) به دلیل سوابقش در گردآوری زندگینامه ها توسط (SNCF) بمنظور اجرای پروژه ی تاریخ شفاهی منصوب شد و گام نخست خود را درخواست دستیابی به شواهد منتشر شده در سرتاسر فرانسه بین ماه های ژانویه و دسامبر 2012 قرار داد.

موزه کهنه سربازان ویسکانسین تاریخ جنگ را بیان می‌کند

خاطرات آدام هولتون(Adam Holton) از عراق، به رغم گذشت 9 سال از زمان خدمت او به عنوان فرمانده گروهان ذخیره نیروی دریایی هنوز تازه است. او به روشنی روزهای آرایش نظامی گروهان خلیج در سال‌های 5 ـ 2004 را که در آن پنج سرباز زخم مرگ برداشتند و نیز یکنواختی و هیجان زندگی در منطقه جنگی را به خاطر دارد. هولتون خواهان حفظ خاطرات خود و افرادش برای آیندگان است.

ماجرای چاپ اثری از فصیح با کاغذ باطله‌های روزنامه اطلاعات که 16 هزار تیراژ خورد

به گفته مدیر نشر نو، کتاب «ماندن در وضعیت آخر» ترجمه اسماعیل فصیح از کتاب «من خوب هستم شما خوب هستید» پس از سیل تقاضای علاقه‌مندان این کتاب و با موافقت چاپخانه روزنامه اطلاعات، با باطله‌های کاغذ این روزنامه در تیراژ 16 هزار نسخه چاپ شده بود.

همه شخصیت‎های "خونبارش" واقعی بودند

رسول صدرعاملی کارگردان سینمای ایران بعد از نمایش فیلم "خونبارش" درباره آن گفت: همه شخصیت‎های فیلم واقعی بودند و حتی کسی که باعث لو دادن اینها شده بود هم حاضر شده بود نقش خودش را بازی کند. به گزارش خبرنگار مهر، مراسم "عصر خاطره با هنر مبارزه" چهارشنبه شب 12 تیرماه با حضور رسول صدر عاملی، مرضیه حدیدچی (دباغ) و دخترش رضوانه حدیدچی، نادر طالب زاده، کاوه سماک باشی، فرزندان زنده یاد امیر قوی، محسن علی اکبری و مالک سراج در موسسه رسانه ای اوج برگزار شد.

«کالک‌های خاکی» پاسخ‌گوی نسل امروز است

سردار حسین یکتا، فرمانده قرارگاه خاتم الاوصیا (ص) در مراسم رونمایی از کتاب «کالک‌های خاکی» این اثر را پاسخ‌گوی نسل امروز عنوان کرد و گفت: نیاز امروز جوانان کشور آشنایی با سبک زندگی شهداست و ادبیات پایداری و دفاع‌مقدس این ظرفیت را دارد تا با بهره‌گیری از خاطرات، اخلاص و ساده زیستی زندگی شهدا را به نسل امروز منتقل کند.

آزادگان، تخته پرش ما برای رسیدن به آینده‌ای خوب هستند

حبیب احمدزاده گفت: این تصور اشتباه است که خاطرات آزادگان به گذشته تعلق دارد؛ آزادگان، تخته پرش ما برای رسیدن به آینده‌ای خوب هستند. اگر دو ـ سه نمونه از این افراد در هر جای دنیا بودند به قهرمان ملی تبدیل می‌شدند.

عکس‌ها به‌عنوان سند شیوه تاریخ‌نگاری را دگرگون کردند

افسانه نجم‌آبادی، استاد و پژوهشگر دانشگاه هاروارد در نشست «عکس و تاریخ» گفت: تا دهه‌های پیش تاریخ‌نگاری نوشته‌مدار‌ و بر اساس اسناد مکتوب بود اما با بازبینی این مساله بهره‌گیری از تاریخ شفاهی و استفاده از اسنادی مانند عکس، تاریخ‌نگاری را دچار دگرگونی کرد. عکس، تصویر و اشیا امروزه تاثیر بسیاری در تاریخ‌نگاری دارد.

گزارش ششمین مجمع عمومی انجمن ایرانی تاریخ

ششمین جلسه مجمع سالانه ایرانی تاریخ روز پنج شنبه 6 تیرماه 1392 از ساعت 15 تا 18 در تالار حکمت پژوهشگاه علوم انسانی با حضور اعضای پیوسته و نماینده کمیسیون انجمن های علمی کشور برگزار شد. دکتر ولوی رئیس انجمن، در آغاز به بیان سخنان و ارائه گزارشاتی پیرامون روند فعالیت های انجمن پرداختند. ایشان گزارش مختصری از عملکرد انجمن که به صورت مبسوط در کتابچه ای در اختیار حضار قرار گرفت، پرداختند.
...
57
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.