نظریه تاریخ شفاهی (79)
در نگاه اهل فن، به صحنه بردن تاریخ شفاهی در قالب یک رویداد نمایشی در واقع راهی است برای گستراندن بستر خلاق، فعال و سیالی که امکان بحث و تبادل نظر و اشتراک خاطرات را فراهم میسازد. دیلا پولاک که خود از سرآمدان این حوزه است درباره اجرای نمایشگونه میگوید:نظریه تاریخ شفاهی (78)
مسلماً همه مصاحبههای تاریخ شفاهی از داستان تشکیل نشده یا در قالب داستانگویانه تعریف نمیشوند. مصاحبه ساختارمند که با سؤالات مصاحبهگر آغاز و پایان مییابد قرار نیست شبیه گفتوگو یا رویدادی ارتباطی مانند نقل داستان باشد. اما بسیاری از ما مصاحبههایی را انجام دادهایم که مهارش به دست راوی افتاده و او برای انتقال معنا قالبی را به میل خود انتخاب نموده است.نظریه تاریخ شفاهی (77)
آنچه توجه به عنصر اجرای روایتهای تاریخ شفاهی را تحت تأثیر قرار داده تحلیلهای داستانگویی بوده است. سنت داستانگویی بر ستونهای اجراء استوار است. جمله ساده «بذارین براتون یه قصه بگم» ارتباطی را به وجود میآورد که سخنگو را در جایگاه قصهگو و شنوندگان را در جایگاه مخاطب مینشاند.نظریه تاریخ شفاهی (76)
تشخیص نمایشگونه بودن ارتباط، مشروط به این است که ویژگیهای اجرای نمایشگونه بر آن قابل اطلاق باشد؛ یعنی نشانههایی که مخاطب از روی آنها میفهمد که قرار است شنونده و بینندة یک اجراء باشد. چارچوب اجرای نمایشگونه از چند قاعده تشکیل شده است که در هر فرهنگی فرق میکند.نظریه تاریخ شفاهی (75)
ریچارد بومن، زبانشناس اجتماعی، در تعریف «اجراء» گفته است:«ارتباط به سبک و سیاقی متعالی، عمیق و مُزین به جلوههای زیباییشناختی را که در قالب مشخصی ریخته شود و برای مخاطبان به نمایش درآید را «اجراء» میگویند».به استناد تعریف فوق میتوان ادعا کرد که همه مصاحبههای تاریخ شفاهی بیشک نسبتی با «اجراهای نمایشگونه» دارند. وی خاطرنشان میسازد که تمام هنرهای کلامی (از جمله روایتهای تاریخ شفاهی) در «اجراء» دخالت دارند.نظریه تاریخ شفاهی (74)
در مدتی که رونالد بلایز برای تهیه مطالب کتاب معروفش، آکِنفیلد، به تحقیق اشتغال داشت روزی از یک مرد روستایی دربارة آواز خواندن روستائیان حین دروی ذرت چنین پرسید:«راستی دِیوی! اون آوازی که میخونین چی بود؟» مرد پاسخ داد:«چی کار به آواز داری؟ برای ما خوندن مهم بود».نظریه تاریخ شفاهی (73)
در جریان اجرای پروژهای مربوط به تاریخ زنان جزایر شِتلند اسکاتلند به یکی از همین پاسخگویان کلیشهای برخوردم. یکی از مصاحبهشوندگان من زنی به نام اَگنس لیسک بود؛ او را به خاطر اطلاعات فراوانش به من معرفی کردند.نظریه تاریخ شفاهی (72)
مارک کلمپنِر، در مصاحبههایش با بازماندگان هولوکاست متوجه شد که مصاحبهشوندگان از «سوراخ در حافظهشان» سخن میگویند. در پی حملات تروریستی به برجهای دوقلوی نیویورک در سال 2001 نیز چنین پدیدهای مشاهده شده است.نظریه تاریخ شفاهی (71)
وقتی تاریخ زنان از یک سو مختص خود آنان پنداشته و فاقد ارزش و اعتبار دیده شود و از سوی دیگر در قید و بند و محدودیت قرار گرفته و بدین طریق خاموشش کنند زنان نیز نمیتوانند در معاشرتهای اجتماعی خود از تاریخ مشترک بهره بگیرند.نظریه تاریخ شفاهی (70)
شانفرا دوشه ساخت روایت را نه یک عمل آگاهانه بلکه نیمهآگاهانه تلقی میکند. به عقیدة او «روایت از سویی دربرگیرندة آرایش زمانی و علت و معلولی حقایق و رویدادهای مهم و از سوی دیگر دربرگیرنده قضاوتهای ارزشی است که به این تجربه خاص زندگی معنا میبخشند».بنابراین، نباید مهمترین و گویاترین اطلاعات را در محتوای پاسخهای ارائهشده جست....
40
...