گزارش گفتگوی اختصاصی سوره سینما با نویسنده «احمد، احمد»



محسن کاظمی: حرکت به سوی اقتباس، نوعی غنی سازی ادبیات و سینماست

سوره سینما: قوت سینمای کشور به بنیه و مایه قوی ادبی آن است و حتی می‌توان ضعف تکنولوژی را با تکیه بر آثار پر مایه ادبی و اقتباس از آنها جبران کرد.


محسن کاظمی، نویسنده کتاب های "خاطرات عزت شاهی" و "احمد احمد "،در گفتگو با پایگاه خبری ـ تحلیلی سوره سینما، گفت: می توان با همین صنعت میانه سینما، اما با تکیه بر آثار ارزنده ادبی، آثار فاخر سینمایی تولید کرد.

وی افزود: سینمای ما به دلیل عدم استفاده از ادبیات استقرار یافته بر فرهنگ بومی کشور، به اجبار به تقلید و ترجمه روی آورده است. بسیاری از آثار سینمایی ما بر اساس آثار ادبی جهان و ترجمه آنها ساخته شده است.

وی تاکید کرد: من اصلا نمی خواهم بگویم ما خلاء ادبی داریم و کل ادبیات را زیر سوال ببرم، اما از آنجایی که ادبیاتمان بر فرهنگ بومی خودمان استوار نیست فیلمسازان را جذب نمی کند و بسیاری از فیلم های ما کپی کتاب های خارجی است. البته در سریال های تلویزیونی این وضعیت بهبود یافته و بیشتر به سمت استقرار بر فرهنگ و تاریخ خودمان رفته ایم.

وی خاطر نشان کرد: وقتی به سراغ آثار مطرح کشورهای دارای سینمای توسعه یافته می رویم  (مانند هند) متوجه می شویم که سینمای آنها مبتنی بر ادبیات بومی سرزمینشان است و همه شاهکار های سینمایی جهان، در ژرف ساخت خود، از یکی از آثار ادبی بزرگ جهان وام گرفته اند.    وی در ادامه گفت: سینما ویترین قابل توجهی برای نمایش آثار ادبی تولید شده است. سینما می تواند آنچه را که در چهار چوب کتاب حصر شده و امکان فرار از این قاب را ندارد، توسط فن و صحنه آرایی سینمایی خود به مخاطبان بیشتری عرضه کند.

وی تاکید کرد: کمبود مخاطب مهم ترین مشکل بازار کتاب ماست، موفق ترین کتاب های ادبی ما با تیراژ 3000 ، نهایتا به چاپ دوم یا سوم می رسند و این در حالی است که با نمایش در ویترین سینماها میلیون ها مخاطب را به خود اختصاص می دهد.

کاظمی درباره تفاوت کتاب و سینما گوشزد کرد: کتاب در طول زمان ماندگاری بیشتری دارد اما نباید فراموش کنیم که سینما در گستره زمانی کم تری، شدت اثر گذاری بالا تری دارد. همچنین در وجه ادبی آثار ادبی کسری هایی هست که سینما می تواند آن را جبران کند، مثل قضیه مخاطب.

وی معتقد است: چنان دیوار عظیمی بین صاحبان ادبیات و سینماگران کشیده شده است که اگر از سر اتفاق هم یک نویسنده با یک سینماگر برخورد و تعاملی پیدا کنند، حرف یکدیگر را درک نمی کنند.

وی ادامه داد: سینما گران ما نبود آثار ادبی قابل تکیه را توجیهی برای ساختن فیلم های تقلیدی و ترجمه ای می سازند و نویسندگان ما هم به دلیل عدم انتقاد صحیح در ادبیات، کیفیت آثار خود را بالا نمی برند و مزید بر علت دوری ادبیات و سینما می شوند.

وی تصریح کرد: مراکز، سازمان ها یا کارگروه هایی باید متولی پیوند ادبیات و سینما شوند و اقتباس ادبی در سینما یکی از راه های برقراری این تعامل است، که به نظر من باید از نقد آثار ادبی شروع شده و بعد از جبران کاستی های آن به سینما پیوند بخورد. البته باید بین فیلمنامه نویس و خالق آن اثر ادبی رابطه ای تنگاتنگ وجود داشته باشد و تجربه نشان داده همه فیلمنامه نویسان مطرحی که خالق سناریوهای ماندگار تاریخ سینما بوده اند، بی شک دستی برآتش ادبیات دارند.

کاظمی به خبرنگار ما گفت: گاهی سینما گران ما ریزه خوار ادبیات هستند و فقط اسم کتابی را با خود یدک می کشند، و فیلم نامه نویس هر کاری که خودش صلاح بداند انجام می دهد، بی آنکه تعاملی با نویسنده اثر داشته باشند. در این مواقع حقوق معنوی داستان ادا نمی شود و به ظن من این خلا قانون اقتباس یا کپی رایت است.

وی افزود : من اقتباسی را ارزنده می دانم، که بعد از اکران فیلم ، مخاطب به کتاب من رجوع کند و آن فیلم به مطرح شدن این کتاب کمک کند (مانند اتفاقی که درباره دیوان شهریار افتاد)، نه اینکه حق مطلب ادا نشود و کتاب من ضایع گردد.

وی همچنین افزود : من به عنوان نویسنده می دانم که محدودیت هایی در تصویر هست که در نگارش وجود ندارد . به عنوان مثال نمایش ناهنجاریها در کتاب راحت تر از از فیلم است . زیرا کتاب مخاطب از قشر مشخصی دارد ولی مخاطب سینما دسته بندی نشده است. اما سینماگران هم باید متقابلا احساس یک نویسنده و وابستگی آن به اثرش را درک کنند.

وی تشریح کرد : مثلا هر کتابی دارای نقاط عطف و شاهرگ هایی است که اگر با تیغ سینماگر زده شوند همه اثر و هدف نویسنده زایل می گردد. از این رو سینماگران باید شم قوی در تشخیص این شاهرگ ها داشته باشند و از عدم ارتباط با نویسنده بپرهیزند.

کاظمی در پایان گفت : نه سینما می تواند می تواند نعل به نعل ادبیات بیاید و نه نویسنده می تواند اثر خود را مغلوب تکنیک های نمایشی قرار دهد . هیچ راهی بهتر از تعامل و ارتباط تنگاتنگ و درک متقابل بین این دو گروه نیست.


مریم اکبرلو ۱۹ مهر ۱۳۸۹ 

 



 
تعداد بازدید: 5939


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.