گفت‌وگو با توران قربانی صادق درباره کتاب‌هایش

باید راوی را خوب شناخت و به خاطره وفادار ماند

فائزه ساسانی‌خواه

07 آبان 1396


کتاب «قبیله زینب(س)» جدیدترین اثر توران قربانی صادق است که توسط انتشارات خط هشت منتشر شده است. خبرنگار سایت تاریخ شفاهی ایران برای آشنایی بیشتر با نویسنده این کتاب که ساکن اردبیل است، گفت‌وگویی با او داشته است.

از کتاب «قبیله زینب(س)» بگویید.

در این کتاب به دو واقعه از دو دوره قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس اشاره شده است. 18 بهمن 1357 اهالی روستای نیارق در اطراف اردبیل، ضد حکومت پهلوی تظاهرات کردند. در این تظاهرات چند نفر از اهالی شهید شدند. همچنین تعدادی از زنان و کودکان در بمباران جمعه 21 اسفند ماه سال 1366 در محله یساول در شهر اردبیل شهید یا مجروح شدند.

چرا در این کتاب به زنان، دختران و کودکان در این وقایع پرداخته‌اید؟

در مورد آقایان کارهای زیادی انجام شده، اما در مورد خانم‌ها هنوز حرف‌های زیادی هست که بیان نشده‌اند. من حتی در داستان‌هایی که می‌نویسم دغدغه مسائل زنان را دارم و به شخصیت آنان می‌پردازم.

اطلاعات این کتاب چگونه به دست آمد؟

چند نفر از دختران عضو بسیج و سپاه اطلاعاتی درباره این بانوان و کودکان جمع‌آوری کرده بودند و برگه‌های دست‌نویس را به من تحویل دادند. با این حال من به این اطلاعات اکتفا نکردم و برای تکمیل آنها با تعدادی از آن بانوان مصاحبه گرفتم. ضمن این که من در دوران آن وقایع زندگی کرده‌ام و خیلی از آن حوادث را دیده و لمس کرده‌ام و از دانسته‌هایم در این اثر استفاده و شروع به نگارش کردم. همچنین برای نوشتن این اثر چند کتاب مرتبط با حوادثی که رخ داده بود را مطالعه و هفت ماه روی این مجموعه کار کردم. البته این مجموعه جلد دوم هم دارد که سرگذشت تعداد دیگری از جانبازان و شهیدان را شامل می‌شود و قرار است سال آینده آن را بنویسم.

سرگذشت بعضی از این افراد مثل خانم اقلیمه جاهدی که در دوران دفاع مقدس فعال بودند با نوشتن دو یا چند صفحه، کامل بیان نمی‌شود. اگر قرار بود فقط به فعالیت پشت جبهه ایشان بپردازید باید بیش از اینها نوشته می‌شد. چرا خاطرات آن‌قدر کوتاه و مختصرند؟

بله، درست است. ایشان هنوز هم فعال است و تمام درآمدش را صرف جاده‌سازی می‌کند. این کار با حمایت بسیج جامعه زنان سپاه حضرت عباس(ع) در استان اردبیل و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس این استان انجام و کمی با شتاب همراه شد، چون قرار بود برای هفته دفاع مقدس آماده شود. بنابراین باید کتاب سریع نوشته می‌شد.

آیا برای ضبط، ثبت و نگارش این خاطرات به‌ صورت مفصل، برنامه‌ای دارید؟

من به خاطر شرایط جسمی خودم و همسرم که جانباز هستند نمی‌توانم برای مصاحبه با این افراد از شهر بیرون بروم، چون آنها در اینجا (شهر اردبیل) ساکن نیستند. به خاطر شرایطی که دارم بیشتر کارهایم را در منزل انجام می‌دهم، اگر اطلاعات کامل دستم باشد در منزل می‌توانم بنویسم.

با نگارش کتاب «قبیله زینب(س)» چه تجربه جدیدی به دست آوردید؟

با خانم‌هایی که مشکلاتی را تجربه کرده بودند، آشنا شدم. دغدغه‌ای که برای این کار داشتم این بود که دختران دوره راهنمایی و دبیرستان، وقتی کتاب را می‌خوانند برای‌شان شیرین و جذاب باشد و با زنان مقاومی که در جنگ فعالیت می‌کردند، آشنا شوند.

یک کتاب هم به زبان آذری دارید به نام «جنت ده بیر آلما آغاجی وار» موضوع آن کتاب چیست؟

موضوعات آن مرتبط با حوزه دفاع مقدس و مسائل اجتماعی و فولکلور است. از سال 1362 دارم می‌نویسم و این مجموعه را بر اساس خاطرات همسرم که در جنگ حضور داشته و سایر آشنایان نوشتم. چند تا از متن‌ها هم با درون‌مایه فولکلور و بر اساس باورهای محل زندگی‌مان و به‌طور کلی با خصوصیت بومی اردبیل هستند. این مجموعه، مملو از اصطلاحات و تکیه کلام‌های قدیمی اردبیلی است. نگارش آن هفت سال طول کشید. چون هفت سال طول کشید تا در نوشتن به زبان ترکی موفق شوم و مهارت پیدا کنم. شاگرد آقای مهدوی بودم. با صلاح‌دید خودم و دوستان تصمیم گرفتم آن را به زبان ترکی بنویسم. این مجموعه را به شهید علی‌رضا امامی یگانه تقدیم کردم.

چطور شد متوجه شدید به نویسندگی علاقه‌مند هستید؟

از کلاس پنجم دبستان انشاهای قشنگی می‌نوشتم و نوشتن را ادامه دادم. بعد در کلاس‌های حوزه هنری شرکت کردم. کلاس‌های حوزه به کارم انسجام بخشید. هنوز هم در حوره هنری فعالیت می‌کنم. دوشنبه‌ها کارگاه داستان‌نویسی داریم که چند سال است تداوم دارد. یک زمانی استاد داستان‌نویسی و مسئول کارگاه بودم. الان تدریس غیر حضوری داستان‌نویسی دارم. کار ویراستاری هم انجام می‌دهم و برای بنیاد حفظ آثار ارزش‌های دفاع مقدس چند کتاب را ویراستاری کرده‌ام. علاوه بر نویسندگی، ترجمه آثار فارسی به زبان ترکی را هم انجام می‌دهم و داستان‌هایی که از آنها خیلی خوشم بیاید را ترجمه می‌کنم.

در متن‌هایی که درباره زنان می‌نویسید حس زنانه و مشکلات آنها را مطرح می‌کنید یا فقط شخصیت اصلی آنها زنان هستند؟

نه، سعی می‌کنم مشکلات آنها را مطرح کنم و از تجربه زیسته خودم و خانم‌هایی که اطرافم هستند خوب استفاده کنم.

کار جدیدی در دست دارید؟

به تازگی نوشتن خاطرات شهدای محله‌مان را تمام کردم که در حال کارشناسی است. زندگینامه شهید علی‌رضا امامی‌یگانه را که در سن نوزده سالگی شهید شد را هم می‌خواهم بنویسم. با ایشان نسبت فامیلی دارم و می‌خواهم به زودی با خانواده‌اش مصاحبه کنم. در رشته پزشکی قبول می‌شود، اما آن را رها می‌کند و به جبهه می‌رود. این شهید در جبهه معروف به عارف گردان حضرت قاسم(ع) بوده است. مدتی مفقودالاثر بود تا این که جنازه‌اش را بعد از شش سال توی برف‌ پیدا می‌کنند. گویا به او تیر خلاص زده بودند. جالب است بدانید که در سن دوازده سالگی خوابی دیده بود که چند روز بعد با شهادت یکی از اقوام، بخشی از آن و هفت سال بعد با شهادت خودش کاملاً تعبیر شد.

شما هم داستان‌نویس می‌نویسید و هم خاطره و زندگینامه؛ خاطره‌نگاری سخت‌تر است یا داستان‌نویسی؟

داستان‌نویسی و ترجمه برای من آسان‌تر است، ولی خاطره‌نویسی کار سختی است. باید به خاطره وفادار ماند و باید راوی را خوب شناخت. برای نوشتن تاریخ شفاهی و خاطره نمی‌شود کتاب‌سازی کرد. من برای مجموعه‌ای که به تازگی نوشته‌ام با اعضای خانواده‌ شهدا صحبت کردم و حتی با آنها اشک ریختم و بعد خاطرات‌شان را نوشتم.

از این که وقت خود را در اختیار سایت تاریخ شفاهی ایران قرار دادید، سپاسگزارم.



 
تعداد بازدید: 5811


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.