مصاحبه تاریخ شفاهی و ضرورت‌ها - 29

کنترل متن پیاده‌شده

حمید قزوینی

10 آبان 1396


یکی از آخرین مراحل مصاحبه، کنترل و تطبیق فایل صوتی و تصویری با متن پیاده‌شده است. این مرحله باید با نهایت دقت و توجه انجام شود. زیرا بسیاری از بهره‌برداران، به دلایل مختلف به فایل اصلی مراجعه نکرده و به مطالعه‌ متن پیاده شده و استفاده از آن اکتفا می‌کنند. به همین دلیل متن مورد بحث باید از دقت و درستی کامل برخوردار باشد.

نکته حائز اهمیت این است که در بسیاری از موارد مصاحبه‌گر نیز ممکن است متوجه خطاهای متن نشده و در صورت عدم کنترل متن آن، تبعات جبران ناپذیری ایجاد شود.

درباره این مرحله موارد ذیل الزامی است.

1- فرد کنترل کننده باید دارای سواد کافی بوده و در تشخیص مطالب دچار خطا نشود. شناسایی اغلاط املایی و دیگر اشتباهات پیاده کننده وظیفه اوست.

2- آشنایی با کامپیوتر و نرم‌‌افزار مرتبط، ضروری است.

3- کنترل متن باید توسط فردی غیر از مصاحبه‌گر و پیاده کننده انجام شود.

4- کنترل کننده باید از هرگونه شتاب‌زدگی اجتناب نماید.

5- کنترل کننده باید از حُسن امانت برخوردار بوده و از انتشار مطالب پرهیز کند.

6- شناسایی کلمات نامفهوم و جا افتادگی‌ها در همین مرحله باید انجام شود.

7- هنگام کنترل متن باید آن را با لحن و ادبیات راوی تطبیق داد.

8- هنگام کنترل نباید رسم‌الخط متن تغییر کند.

9- کنترل کننده وظیفه ویراستاری و تصرف ادبی در متن ندارد.

10- کنترل باید مطابق شیوه‌نامه‌ای که مجری در اختیار گذاشته انجام شود.

11- به منظور روان سازی متن، باید از علائم سجاوندی استفاده کرد؛ مانند: نقطه(.)، علامت سوال (؟)، علامت تعجب (!)، ویرگول(،)، نقطه ویرگول(؛)، دو نقطه (:)، نشانه نقل قول («»).

12- کنترل کننده در صورت مشاهده یک خطای فاحش از سوی راوی می‌تواند آن را در برگه‌ای جداگانه نوشته و به مدیر مربوطه و یا مصاحبه‌گر تحویل دهد، اما اجازه تصرف در متن با هدف اصلاح سخن راوی را ندارد.

13- کنترل کننده می‌تواند پرسش‌های تکمیلی و یا نکات دیگری را برای مصاحبه‌گر نوشته و به او منتقل کند.

14- کنترلِ مشخصات مصاحبه ( قبلاً درباره آن توضیح داده شد) باید در این مرحله انجام شود.

 

پیاده‌سازی فایل صوتی



 
تعداد بازدید: 5115


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.