اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی-8

مرتضی سرهنگی

15 مرداد 1401


تعداد مجروحین حدود سه برابر آنها بود. اجساد کشته‌شدگان عراقی صد تا صد تا روی زمین انباشته بود و من ناچار بودم در هر آمبولانس که ظرفیت بیش از چهار نفر را نداشت هجده تا بیست کشته جای بدهم. بیچاره مجروحان که بر اثر وحشت و عدم رسیدگی تلف می‌شدند. در آن‌جا بود که بیشتر فهمیدم صدام چه خیانتی دارد به اسلام می‌کند و باید هر طوری هست ریشه این مرد فاسد از روی زمین برداشته شود.

بنده بسیار احساس خطر می‌کنم. صدام میل دارد که حتی یک نفر از مسلمین را زنده نگذارد و اگر دستش برسد کلیه بقاع متبرکه مسلمین را ویران می‌کند. ابعاد تبهکاری صدام را بنده مشکل بتوانم برای شما بیان کنم. شما اگر جای من بودید حتی برای یک ساعت هم نمی‌توانستید ببینید آن همه نیروی ما، در واقع نیروی اسلام، به سدت این صدام تباه می‌شود.

دنیای کفر از او پشتیبانی می‌کند؛ زیرا او کاملاً در جهت منافع آنان است. آنها این دیوانه فاسد را تراشیده وبه جان مردم مسلمان عراق انداخته‌اند.

مقصد اصلی از حمله به ایران از بین بردن اسلام بود.

نکته جالب این است که چند روز پس از شکست در منطقه بستان و آن حمله شوم و نافرجام که به بهانه بسیار گرانی برای ما تمام شد صدام خودش آمد پشت تلویزیون و مختصری درباره جنگ حرف زد و دست آخر گفت که «جنگ برای گرفتن بستان دارای لذت خاصی است.»

وقاحت و شعبده‌بازی این مرد نظیر ندارد. شاید خوشتان نیاید اگر بگویم در مقایسه با صدام خدا رحمت کند شاه شما را. هر چند هر دو آنها در بهترین مکان جهنم با هم محشور خواهند شد؛ ولی این جانی خیلی کمیاب است.

مردم دنیا بیندیشند و فکری به حال و روز مردم بیچاره و ستم‌کشیده عراق بکنند. این آدم کیست که سرنوشت چند میلیون بنده خدا در دست اوست و هر کاری که دلش می‌خواهد انجام می‌دهد و کسی هم نیست که به او بگوید بالای چشمت ابرو ا ست.

این حقوق بشر سرش را بگذارد زمین و بمیرد. کور بشود این حقوق بشر که تنها چیزی که نمی‌بیند حقوق بشر است. اصلاً لفظ بشر برای اینها معنی ندارد. یک دکان است که امپریالیسم باز کرده است و چند تا نوکر در آن مشغول به کارند و هر از گاهی با کیف و کتاب می‌آیند اینجا که احوال شما چطور است؟ غذای شما خوب است؟ استحمام شما خوب است؟ وضع نظافت چطور است و... با این که چند ب ار آنها را رانده‌ایم ولی باز هم می‌آیند و سؤالهای چرت و پرت از ما می‌کنند.

ما به آنها گفتیم که وضع خوب است. شما به جای اینکه بیایید اینجا، اگر مرد هستید و ریگی در کفشتان ینست و مزدور امریکا و صدام نیستید یک سری هم بزنید به زندانیان جنگی ایرانیها و زندانیانت سیاسی عراق و از حال و روز آنها هم باخبر شوید. ولی تنها چیزی که این حضرات ندارند چشم و گوش است. همین تشکیلات حقوق بشر در تمام جنایتهای جهان شریکت است. این را بنده با جرئت عرض می‌کنم.

صدای شیون کودکان یتیم و بی‌سرپرست و ضجه‌های همان بیوه‌زنها و خانواده‌های داغدیده عراقی که نمی‌دانند جوانشان یا پدرشان چه شده است برای صدام و حقوق بشریها لذت‌بخش است. بسیاری از این جوانها و پدرها را دیدم که توسط بعثیها اعدام شدند و بعد هیچ نشانی از آنها به دست نیامد.

در یک نامه محرمانه آمده بودکه اصراری به جمع‌آوری کشته‌ها نداشته باشید. می‌دانید چرا؟ زیرا کثرت آمار کشته‌ها صدام را رسوا خواهد کرد. آنها آمار را تقلیل می‌دهند و بر این همه جنایت سرپوش می‌گذارند؛ اما تا کی خدا می‌داند.

به قول برادرمان آقای هاشمی رفسنجانی وجدان دنیا خفته است.



 
تعداد بازدید: 2004



http://oral-history.ir/?page=post&id=10691