نگاهی به «آن چه گذشت»


تابستان امسال مصادف با بیستمین سالگرد درگذشت دکتر عبدالهادی حائری مورخ و استاد دانشگاه است. کمتر محقق تاریخ معاصر را می توان سراغ داشت که با تالیفات این استاد آشنا نباشد. به ویژه دوکتاب وی، «تشیع و مشروطیت در ایران» (1) و «نخستین رویارویی اندیشه گران ایران با دورویه تمدن بورژوازی غرب» (2) در سالهای اخیر مورد توجه محققین ومنتقدین داخلی وخارجی قرار گرفته است.

عبدالهادی حائری نوه دختری شیخ عبدالکریم حائری، موسس حوزه علمیه قم، در سال 1312 در قم به دنیا آمد. به دلیل شرایط خانوادگی، در نوجوانی در کارگاه بافندگی مشغول کار شد. پس از مدتی در کلاس های شبانه شرکت کرد و پس از سپری کردن دوره ابتدایی، در آزمون دوره متوسطه موفق به کسب دیپلم شد. بعد از آن در دانشکده معقول ومنقول (الهیات) دانشگاه تهران به تحصیل مشغول شد. بعد از فارغ التحصیلی مدتی در اداره بهداشت استان خراسان کار کرد و سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه مک گیل در کانادا عزیمت کرد. بعد از دریافت مدرک دکترا، مدت پنج سال در دانشگاه برکلی کالیفرنیا به تدریس پرداخت. در 1357 به ایران بازگشت و در دانشگاه فردوسی مشهد به عنوان استاد تاریخ مشغول تدریس شد. او در اواخر دهه 1360 به سرطان خون مبتلا شد و سرانجام در 23 تیر1372 دیده از جهان فرو بست.

در دوران بستری در بیمارستان، حائری که علاقه فراوان به تحقیق و نوشتن داشت، شروع به نگاشتن زندگینامه خود کرد که حاصل آن کتاب « آن چه گذشت... نقشی از نیم قرن تکاپو » است. (3) دکترحائری ترجیح داده زندگینامه خود را در قالب فردی سوم شخص با نام «امید» در شانزده فصل برای خواننده روایت کند. در پیشگفتار هدف از نگارش چنین بیان شده است: «این کتاب به جوانانی که می پندارند تا وسایل مادی و اطمینان بخش کار پیشاپیش فراهم نشود موفقیت به دست نمی آید، آشکارا نشان می دهد که آنان اندیشه درستی ندارند، زیرا تنها ضامن کامیابی انسان ها باور داشتن به درستی راه ، تلاش پیگیر در راه دستیابی به هدف، رایزنی با افراد درست اندیش و نیک خواه، بی اعتنایی به سخنان ناامیدکننده افراد بدخواه وستیز پیگیر ولی آرام با موانعی است که در راه پدید می آید.» (ص 7)

کتاب آن چه گذشت را می توان به دو بخش کلی تقسیم کرد: بخش مربوط به زندگی «امید» در ایران و دیگری دوران حضور وی در خارج تا بازگشت به ایران و فعالیت در دانشگاه. در بخش اول حائری ابتدا به توصیف خانواده و فضای اجتماعی و فرهنگی شهر قم در دوره رضاشاه می پردازد. همچنین وی مشاهدات خود را از واقعه کشف حجاب و سخت گیری ماموران حکومت با زنان با حجاب از جمله خواهرش توصیف می کند. (صص 18-15) حائری به خوبی تاثیر روش سخت گیرانه پدرش را در شکل گیری شخصیت آینده اش تشریح می کند. پدر و اعضای خانواده و بستگان توجهی به وی ندارند وحتی آشکارا وی را «بی هوش» و «کودن» خطاب می کردند. (ص24) این روش بعدها تاثیر عمیقی در روحیه وی گذاشت، به طوری که خواننده می تواند در بخش های زیادی از کتاب اثرات این برخورد را در کارهای «امید» به وضوح مشاهده کند. مثلا در سال1330 «امید» در مقاله مفصلی به زمیندار معروف قم حمله می کند و وی را «خونخوار» و «بی دیانت» می خواند. اطرافیان به او هشدار خطر جانی می دهند ولی او توجهی نمی کند ودلیل آن این طور بیان می شود: «او می خواست با آوازه یافتن به عنوان یک نویسنده توانا وسرشناس ... خود را از رده واپس ماندگان هوشی درآورد و از دیدگاه آن افراد که این گونه به شمارش می آوردند واقعاً دگر شود.» (ص113)

نویسنده در کتاب خود تنها از زندگی خود سخن نمی گوید، بلکه به جنبه های اجتماعی و دینی دوره خود اشاره دارد. مخالفت مذهبیون قم با نصب دوش در حمام (ص31) و حرام دانستن رادیو و سینما (صص8 -57) از جمله نکات خواندنی این بخش هستند.

نهضت ملی شدن نفت یکی از نقاط مهم در زندگی حائری است. وی در این زمان آشکارا پا به عرصه روزنامه نگاری و نویسندگی می گذارد و هم درگیر فعالیت های سیاسی می شود. از نکات خواندنی این دوره تحصن حائری به همراه هفت نفر دیگر در مجلس سنا در اعتراض به روند انتخابات مجلس هفدهم در قم است که سرانجام بعد از چند روز بدون نتیجه و با تحمل سختی هایی به پایان می رسد. مهم ترین تاثیر این حادثه بر«امید»، دوری گزیدن او از فعالیت های سیاسی تا پایان عمر بود. (صص23-120) حائری با وجود تعریف ازمصدق، پنهان نمی کند که زمانی تحت تاثیر دکتر میمندی نژاد به انتقاد ازمصدق می پرداخت. (صص25-124)

حائری در خاطرات خود به نقد برخی ازشخصیت های سرشناس تاریخ معاصر ایران از جمله آیت الله مدرس می پردازد که تعجب خود را از حمایت او از وثوق الدوله در سال 1305 نمی تواند پنهان کند. او این تذکر را می دهد: «بایسته است که پژوهش های عین گرایانه، نقادانه و همه سویه از همه تکاپوهای سیاسی مدرس از نو چهره بندد.» (ص43-140) درجایی دیگر به دریافت پول مشکوک موقوفه «اَ وَ ده» توسط عده ای از علمای عراق اشاره دارد و تذکر می دهد «هنوز پژوهشی بسنده در این زمینه چهره نبسته است». (ص159)

در آن چه گذشت، خواننده به جز اطلاع از وقایع ایران، هم زمان با حوادث بین المللی درآن زمان آشنا می شود. ازجمله این حوادث می توان به ماجرای بحران ملی شدن کانال سوئز (صص40-237)، رقابت فضایی شوروی و آمریکا (صص45-240)، ترور جان اف. کندی (صص60-359)، و انتخاب مجدد خانم تاچر به نخست وزیری انگلیس درسال 1366 (ص528) اشاره کرد.

حائری در بیشتر سطور کتاب از اشخاص مختلف یا نام نمی برد و یا با نام مستعار از آنان یاد می کند. اما در فصل هشتم که به دوران حضور«امید» در دانشکده معقول و منقول پرداخته شده، به طور مستقیم از اساتید آن دانشکده نام برده شده و فعالیت آن ها مورد نقد مستقیم قرار گرفته است. او به فضای حاکم علیه دانشکده معقول ومنقول دانشگاه تهران اشاره دارد (صص6-255)، به توصیف وضعیت آموزش عالی ونارسایی های آن در اواخر دهه 1330 می پردازد (ص259)، جوحاکم برکلاس ها وفرار دانشجویان ازدرس را توصیف می کند (صص60-259) و بی پرده ضمن نام بردن از اساتید دانشکده مثل محمد ابراهیم آیتی، سید حسن تقی زاده، کمال الدین نوربخش، الهی قمشه ای و... ، روش تدریس و رابطه آن ها با دانشجویان را به نقد می کشد. (صص77-267) او تنها از روش تدریس عبدالحسین زرین کوب و مرتضی مطهری با نیکی یاد می کند و علاقمند شدن خود به رشته تاریخ را نتیجه تکلیف تحقیق دکتر زرین کوب می داند. (صص2-261 و275)

بخش دوم به خاطرات «امید» به دوران تحصیل در کانادا و سمت استادی در آمریکا اختصاص دارد. در این بخش حائری متاثر از نظریه خود «دو رویه تمدن بورژوازی غرب؛ دانش و استعمار» مراکز دانشگاهی و جامعه غرب را توصیف می کند. از یک سو به محیط فعال و پویای دانشگاه های کانادا و آمریکا می پردازد و رابطه استاد و دانشجو، روش علمی پژوهش، منابع فراوان و کتابخانه های بزرگ آن ها را می ستاید (صص373 و 453) واز سوی دیگر مواردی چون تصویب عضویت کارمندان سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) در انجمن پژوهش های خاورمیانه (ص409) و دست بالا داشتن صهیونیست ها در دانشگاه برکلی و نفوذ آن ها را به نقد می کشد. (ص469) از مطالب جالب این بخش ماجرای تقابل حائری با نیکی کدی (Niki Keddie) استاد مشهور دانشگاه کالیفرنیا است. نیکی کدی تنها ایران شناس غربی است که در کتاب با نام واقعی معرفی شده است. حائری نقدی بر کتاب «سید جمال الدین افغانی: زندگی نامه سیاسی» (4) کدی را در یکی از نشریات آلمانی به چاپ می رساند. این امر باعث ناراحتی کدی وحمله لفظی وی به حائری شد. (ص480) (5) تحقیقات حائری در مورد پژوهش های نیکی کدی، وی را به این نتیجه رسانده بود که استاد پرآوازه با زبان فارسی و عربی به قدر کافی آشنا نیست و بدتر ازآن «از طریق استثمار دانشجویانش» تحقیقات خود را انجام می دهد. (ص379) حائری در ادامه می نویسد: «حتی در دانشگاه های بسیار مهم آمریکا مانند دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس می توان عمری با بی دانشی طی کرد ولی هم زمان آوازه ای جهانی در زمینه دانش داشت». (ص480)

از مطالب قابل توجه این بخش توصیفی است که حائری از فعالیت ها و شخصیت های «اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا» دارد. او در جلسات انجمن اسلامی شرکت می کرد و حتی در یکی از کنگره های سالانه آن حضور به هم رساند. (صص74-471) اما در عین هم دلی با اتحادیه، انتقادی نیز نسبت به محتوای سخنرانی های کنگره اتحادیه دارد. (ص474)

در دو فصل پایانی کتاب، حائری خاطرات خود را از بازگشت به ایران و فعالیت در دانشگاه فردوسی مشهد بیان می کند. توصیف او از فضای کلاس های دانشگاه و سیاست بازی دانشجویان پس از انقلاب خواندنی است. (32-530) در ادامه حائری به فعالیت های علمی خود در دهه 1360 و درگیرشدن خود با بیماری دهشتناک سرطان می پردازد.

کتاب آن چه گذشت، تنها یک کتاب خاطرات شخصی صرف نیست. مرحوم حائری با دقت و تبحری خاص زندگی خود را در بستر حوادث سیاسی و اجتماعی ایران معاصر برای خواننده بازگو می کند. عجیب این که برخلاف رسم معمول خاطره نویسی، در قسمت هایی حائری به انتقاد روان شناسانه از عملکرد خود پرداخته است. کمتر کسی را می توان سراغ گرفت که به راحتی در بازگو کردن خاطرات، بی پرده به نقد رفتار و عملکرد خود بپردازد. بنابر نظر یکی از اساتید روان شناسی، این صراحت و پرده گشایی «در میان خاطره نویسان واتوبیوگرافی نویسان کم نظیر واحتمالاً بی نظیر است.» (6) به دلایل ذکر شده، کتاب آن چه گذشت در میان کتاب های خودنگاشته از ارزش ویژه ای برای مطالعه برخوردار است.


پی نوشت ها:
1- حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران ونقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، امیرکبیر،1360
2- حائری، عبدالهادی، نخستین رویارویی اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، تهران، امیرکبیر،1367
3- حائری، عبدالهادی، آن چه گذشت... نقشی از نیم قرن تکاپو، تهران، انتشارات معین، 1372؛ برای اطلاع از فهرستی از آثار دکتر حائری ببینید: اصیلی، سوسن، «کتاب شناسی آثار دکتر حائری»، در خودآگاهی و تاریخ پژوهی: یادنامه استاد عبدالهادی حائری، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و موسسه دانش وپژوهش ایران، 1380، صص 508-503
4- Keddie, Nikki.R, Seyyid Jamal al Din “ Al- Afghani”: A Political Biographi, Berkely, UCLA Peress,1972
5- اسپراکمن، پال، «رویارویی یک شهروند معمولی با دو رویه ایران شناسی آمریکا» در مجله ایران شناسی، سال نهم، ش۴، زمستان ۱۳۷۶، ص797
6- جلالی، محمدرضا، «نگاهی روان شناختی به شخصیت، افکار و آثار دکتر عبدالهادی حائری، در خودآگاهی و تاریخ پژوهی؛ صص2-101

محمد مهدی موسی خان

عبدالهادی حایری: انسان زنده به امید



 
تعداد بازدید: 4482


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.