تاریخ شفاهی و شفاهی نگاری در متون تاریخی
ابوالفضل حسن آبادی
(با تکیه بر کتاب تاریخ بیهقی)
اخبار گذشته را دو قسم گویند که آن را سه دیگر نشناسند یا از کسی باید شنید و یا از کتابی باید خواند.
یکی از مباحثی که در بررسی منابع تاریخ ایران کمتر به آن به صورت عمیق پرداخته شده، ارزشسنجی محتوای مطالب تاریخی و دستهبندی منشأ اخبار آورده شده از حیث چگونگی رسیدن مطالب به مؤلف است. نگاهی به کلیت متون تاریخی بعد از اسلام نشان میدهد که مؤلفین آنها اکثراً از سه نوع منبع اصلی در کتب خود استفاده کردهاند: 1ـ مشاهدات شخصی 2ـ نقل با واسطه 3ـ استفاده از سایر منابع و اسناد تاریخی
بررسی هر یک از موارد ذکر شده، از حیث اهمیت موضوعی و اعتبار محتوایی نیازمند تحقیقات فراوان در منابع است و به یقین کم خاهند بود منابعی که مؤلفین آنها بااستفاده از هر سه منبع اشاره شده، اثری درخور توجه و اصیل به وجود آورده و آگاهی و اشراف کامل نسبت به هدف خود داشته باشند. اما آثاری مانند تاریخ بیهقی، تاریخ جهانگشای جوینی و جامعالتواریخ در زمره این آثار به شمار میروند. در این مجال هدف ما پرداختن به دستهبندیهای ذکر شده نیست؛ بلکه با ارائه تعریف کلی از تاریخ شفاهی و مقایسه عناصر آن با شفاهینگاری،به تبیین جایگاه ارزشمند یکی از مهمترین و در عین حال اصیلترین مورخان در تاریخنگاری و فهم صحیح وی از تاریخ شفاهی، یعنی ابوالفضل بیهقی خواهیم پرداخت.
به جرأت می توان گفت که قدر و منزلت و جایگاه ابوالفضل بیهقی و تفکرات تاریخی وی حداقل در میان پژوهشگران تاریخی به شایستگی شناخته و معرفی نشده است. کتاب تاریخ بیهقی یکی از منابع باارزش در دوران خود و الگو و نمونهای برای قرون بعد است. بررسی منابع نوشتاری و محتوای کتاب نشان میدهد که مندرجات آن یا از مشهودات خود او بوده که در طی سالیان با دقت تمام به رشته تحریر در آمده یا از اطلاعاتی است که با کنجکاوی و علاقه فراوان از اشخاص و رجال مطلع وثقه به دست آورده است و مهمتر این که با استفاده از این منابع، در مورد حوادث و وقایع با تیزبینی و اشراف خاص خود اظهارنظر صحیح میکند. در این گفتار در مورد تفکرات تاریخی ابوالفضل بیهقی، که مجال زیادی میطلبد، بحث نمیکنیم؛ بلکه به آن قسمت از مطالب کتاب تاریخ بیهقی خواهیم پرداخت که خود آن را به عنوان یکی از منابع اصیل و اصلی ذکر میکند. یعنی شنیدههای وی از دیگران و یا روایات شفاهی که به اصطلاح امروزی به آن تاریخ شفاهی گفته میشود و همچنین چگونگی تفکرات وی در قابل عناصر تاریخ شفاهی مثل مصاحبه کننده، مصاحبه شونده، مطالب جمعآوری شده و... مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
برای سنجش تطبیقی چارچوبهای تاریخ شفاهی با افکار و کتاب بیهقی، ابتدا نگاه کوتاهی خواهیم داشت به تاریخچه و تعاریف مهم تاریخ شفاهی و عناصر کلی آن.
هرچند پیشینه علمی و روشمند تاریخ شفاهی یا Oral History به سده اخیر برمیگردد، اما تاریخچه آن را به قبل از پیدایش خط نسبت میدهند. از هنگامی که بشر شروع به تکلم کرد،تاریخ شفاهی نیز در شکل داستان و افسانه نسل به نسل و قوم به قوم نمود پیدا یافت. اولین یافتههای مرتبط با تاریخ شفاهی را به سه هزار سال قبل به دست نوشتههایی از سلسله زور در چین نسبت میدهند. قرنها، بعد توسیدید نیز مصاحبههایی با شرکتکنندگان در جنگهای پلوپونزی انجام داد. در تاریخ اسلامی نموه بارز اهمیت و جایگاه تاریخ شفاهی را باید در روایات، احادیث و نقل حوادث قرن اول اسلام مشاهده کرد. زمانی که کتابت احادیث ممنوع بوده و نقل شفاهی تنها راه حفظ آن بوده است.
تاریخ شفاهی آگاهانه و در قالب مصاحبههای رسمی پیاده شده بر روی کاغذ، از سال 1775 و بعد از جنگهای لکسینگتون (Lexington) و کنکورد (Concord) شکل گرفت و بعد از آن در کالیفرنیا و نیویورک گسترش پیدا کرد. قرن بیستم را باید عصر شکلگیری و گسترش تاریخ شفاهی نامید. از سال 1930 اطلاعات باارزشی در قالب خاطرات بازماندگان مهاجران به آمریکا جمعآوری شد. اختراع ضبط صوت باعث شد تاریخ شفاهی وارد مرحله جدیدی شود. تاریخ شفاهی تاکنون مراحل مختلفی را پشتسر گذاشته و گامهای بلندی در تکامل خود برداشته است و امروزه به عنوان یک روش تحقیقی باارزش تاریخی مورد استفاده پژوهشگران در رشتههای مرتبط قرار میگیرد و صدها دانشگاه، انجمن و مؤسسه مشغول فعالیت در این زمینه هستند. تاریخ شفاهی از سوی افراد مختلف به صورتهای گوناگون تشریح و تعریف شده است. برخی از مهمترین این تعاریف عبارتند از:
1ـ گفتوگوی آگاهانه و منظم بین دو فرد در مورد جنبههایی از گذشته.
2ـ روش جمعآوری و نگهداری خاطرات گفته شده و نظرات شخصی از حوادثتاریخی که از طریق مصاحبه با شرکتکنندگان در وقایع گذشته شکل میگیرد.
3ـ جمعآوری اطلاعات گذشته از طریق مصاحبه با مردم.
4ـ راهی برای وارد کردن مردم در خلق تاریخ خودشان
5ـ راهی برای دمکراتیک کردن تاریخ
6ـ برداشتن آزادگرایانه از مفهوم اجتماعی تاریخ
7ـ مردمشناسی متقابل
عناصر تاریخ شفاهی
1ـ مصاحبه: گزارش و حاصل ارتباط به منظور دستیابی به واقعیت تاریخی که دارای یک یا چند ارزش است و توسط آن عقاید و افکار شخصیتهای مهم و یا نظر مردم عادی در مورد موضوعات پرسیده میشود در واقع مصاحبه یک گفتوگوی صرف نیست و مصاحبهکننده باید خاطرات افراد را ضبط و آنها را ترغیب به حرف زدن کند.
2ـ موضوع مصاحبه و اشراف و آگاهی نسبت به آن: براساس اهمیت یک واقعه، حادثه یا موضوع تاریخی تعیین می شود و در راستای آن مصاحبه صورت میگیرد.
3ـ مصاحبهکننده: فردی که به عنوان مجری و ادارهکننده مصاحبه باید با دارا بودن شرایط خاص اطلاعات تاریخی دقیق کسب کند و شرایطی مانند تخصص در موضوع مصاحبه، خوب گوش کردن و خوب توصیف کردن، عدم توجه به علایق و اهداف شخصی و... را داشته باشد.
4ـ مصاحبهشونده: فردی که دارای اطلاعات شفاهی (مشاهده یا دخالت مستقیم) در مورد یک واقعه و حادثه است. در مورد مصاحبهشونده باید مسائلی مانند انتخاب افراد مرتبط با موضوع بحث،انتخاب افراد ثقه و دقیق رعایت شود.
بیهقی و تاریخ شفاهی
بسیاری از امورات انسانی بدون این که اثر یا نشانهای از خود برجای گذارند، اتفاق میافتند. هر اتفاقی در گذشته، پس از برجای گذاشتن اثرات محدود،از دست میرود. نوشتههای تاریخی تنها بخش کوچکی از آنچه را فقط یکبار اتفاق افتاده است، به تصویر کشیدهاند؛ مقدار کمی از آنچه مشاهده شده به وسیله کسانی که آن را مشاهده کردهاند، به خاطر آورده میشود؛ تنها قسمت کمی از آنچه به خاطر آورده شده، ثبت میشود؛ قسمت کمی از آنچه ثبت میشود، باقی میماند؛ بخشی از آنچه مورد توجه مورخان قرار گرفته، قابل اعتماد است و تنها قسمتی از آنچه قابل اعتماد است، درک میشود.
جملات ذکر شده حاوی بار معنایی بسیاری در مورد ثبت و ضبط و انتقال وقایع تاریخی و یک دوره است. اطلاعات بسیار محدودی در برخی از مقاطع تاریخی ما، آن هم نه به صورت صحیح و کامل، به آینده منتقل شده که یکی از نمونههای بارز آن تاریخ بیهقی است، متأسفانه اکثر مجلدات این اثر از بین رفته است. در اینجا مفاهیم مرتبط با تاریخ شفاهی را از لابهلای سطور باقیمانده اثر سترگ بیهقی خواهیم جست. او در اثرش گاه به عنوان مصاحبهکننده، گاه به عنوان مصاحبهشونده و گاه به عنوان استفاده کننده از تاریخ شفاهی، مهارتش را به صورت کمال به نمایش گذاشته است برخی از مهمترین این موارد عبارتند از:
1ـ آگاهی و اشراف نسبت به موضوع:
از مهمترین عناصر تاریخ شفاهی آگاهی مصاحبهکننده یا مجری نسبت به موضوع و کار و استفاده از فرصت برای کسب اطلاعات و ارائه آن در زمان صحیح است. بیهقی به عنوان یک مصاحبهکننده قوی که وقایع را روایت کرده است و یا بر نقل آن نظارت میکند، واجد تمام صفات است:
«... پس من بخلیفتی ایشان این کار را پیش گرفتم که اگر توقف کردمی منتظر آنکه تا ایشان بدین شغل پردازند، بودی که نپرداختندی و چون روزگار دراز برآمدی این اخبار از چشم و دل مردمان دور ماندی و کس دیگر خاستی این کار را که برین مرکب آن سوادی که من دارم نداشتی » و یا: «و این قصه نبشتم تا هر کس بداند که این احوال چون بود تا خوانندگان را فایده بحاصل آید که احوال تاریخ گذشته اهل حقایق را معلوم باشد ». در خطبه خوارزم و در سطوری که در باب اهمیت تاریخ میآورد، دیدگاه و بینش عمیق خود را در آگاهی نسبت به کار آشکار میکند.
2ـ مشاهده صحیح: یکی از شروط مستندسازی صحیح وقایع در تاریخ شفاهی، شناسایی دقیق منابع اطلاعاتی و گزینش افرادی است که خود شاهد واقعه و مورد اعتماد و ثقه باشند. شرطی که در اکثر کتب تاریخی ما تا حدودی مغفول مانده و کمتر به آن توجه شده است. در ذکر مطالب مربوط به یک واقعه در درجه اول باید فرد مشاهدات و اطلاعات خود را بیان کند و سپس از اطلاعات افرادی که دخالت مستقیم در واقعه داشته یا از نزدیک شاهد آن بودهاند، استفاده کند. چنانچه بیهقی آورده است: «و من که این تاریخ پیشی گرفتهام التزام این قدر کردهام تا آنچه نویسم یا از معاینه من است یا سماع درست از مردی ثقه ».
بیهقی آگاهانه مشاهده خود را ارجح بر کلیه مشاهدات میشمارد و در درجه بعد مشاهدات دیگران را نقل میکند. شروطی نیز برای این نقل برمیشمارد که در منابع دیگر کمتر میتوان یافت که عبارتند از: «و اخبار گذشته را دو قسم گویند که آن را سه دیگر نشناسند یا از کسی باید شنید و یا از کتابی باید خواند و شرط آن است که گوینده باید که ثقه و راستگو باشد و نیز فرد گواهی دهد که آن فرد درست است ». نکته مهم آن که او مورد اطمینان بودن فرد را تنها به عنوان یکی از شروط اصلی برمیشمارد و تیزبینی و هوشیاری شنونده یا مصاحبهکننده را در درک صحیح مطلب و تحقیق و جستجو در صحت یا عدم صحت آن نیز یکی دیگر از شروط میداند.
3ـ عدم پیشداوری، رعایت انصاف و حساس بودن نسبت به قضاوت دیگران: یکی از عواملی که در تاریخی شفاهی باید مدنظر قرار گیرد، عدم پیشداوری و دخالت دادن نظرات شخصی مصاحبهکننده یا مجریان پروژههای تاریخ شفاهی در بین حقایق است. به تمامی مصاحبهکنندگان قبل از شروع کار توصیه اکید میشود که از هرگونه اظهارنظر شخصی بدون پشتوانه سندی، دخالت دادن گرایشها و تفکرات، غرضورزی و تعصب در حین مصاحبه خودداری کنند. بیهقی به خوبی این نکته را در ذکر روایات شفاهی رعایت میکند. او بارها تأکید میکند که هیچگاه در ذکر روایات دچار تعصب و پیشداوری نشده و همواره سعی کرده است طریق صواب در پیش گیرد، خصوصاً در مواردی که قبلاً بین او و فرد راوی کدورتی بوده،وسواس زیادی به خرج داده است. چنانچه درباره بوسهل زوزنی، تنها به ذکر کلمه زعارت بسنده میکند و میآورد که: «... و آن نوشتم که پیران محمودی و مسعودی چون بر آن واقف شوند. عیبی نکنند » و یا در جای دیگری میآورد: «و چون در تاریخ بدین جای رسم این حال به تمامی شرح دهم و این نه از آن میگویم که من از بوسهل جفاها دیدم که بوسهل و این قوم همه رفتهاند و مرا پیداست که روزگار چند مانده است اما سخنی راست باز مینمایم و چنان دانم که خردمندان و آنان که روزگار دیدهاند و امروز این را برخوانند بر من بدینچه بنبشتم عیبی نکنند ». و در جای دیگر در مورد بوسهل زوزنی میگوید: «و خواجه بوسهل زوزنی چند سال است تا گذشته شده است و پاسخ آن که از وی رفت گرفتار و ما را با آن کار نیست هرچند مرا از وی بد آید به هیچ حال چه بشست و پنج آمده و بر اثر وی میباید رفت و در تاریخی که میکنم سخنی نرانم که آن به تعصبی و تربد میکشد و خوانندگان گویند شرم باد این پیر را انصاف و عدم پیشداوری خود را در مورد بوسهل زوزنی به کمال میرساند و در تکمله سخنانش در مورد او میآورد: «... این بوسهل مردی امامزاده و محتشم، فاضل و ادیب بود اما شرارت و زعارتی در طبع وی مؤکد شده ».
یکی از استانداردهای تاریخ شفاهی که دائماً به مجریان پروژهها و مصاحبهکنندگان گوشزد میشود، در نظر گرفتن جامعه استفادهکنندگان از منابع و رعایت مسائل اخلاقی در ضبط و انتقال آن است. مسألهای که در تمامی نقلقولهای مذکور از تاریخ بیهقی برجسته مینماید اهمیت خوانندگن و دیدگاه آنان برای بیهقی و سعی او در نشان دادن رعایت این مهم است که کمتر در سایر منابع تاریخی میتوان سراغ گرفت.
4ـ مسئولیتپذیری نسبت به نوشتهها و عدم اصرار در قطعیت روایت خود: مصاحبهشونده و یا راوی باید مسئولیت تمامی سخنان خود را نسبت به موضوعات و یا افراد بپذیرند و ضمناً با توجه به اینکه هر قدر از دیدگاه خود به موضوع مینگرد، در بیان وقایع به نحوی رفتار نکند که صرفاً خود را راستگو بداند و سایر اقوال و گفتهها را غلط و این امکان را به خواننده بدهد که مطالب وی را با قطعیت نپذیرد و در مورد صحت و سقم آن تحقیق کند. بیهقی در کتابش در مواردی که خود شاهد موضوع نبوده یا شک نسبت به مطلب دارد، خصوصاً در روایاتی که از دیگران نقل میکند، کلمه والله اعلم بالصواب را میآورد. مانند ذکر استقبال خواجه علی میکاییل از سلیمان رسول که چون اطلاعاتش نه بر مبنای مشاهدات خود و یا فردی ثقه بوده است، این عبارت را به کار میبرد.
5ـ معرفی منابع اطلاعاتی و نگهداری امانت در ذکر مطالب: یکی از موارد مهم در مصاحبههای تاریخ شفاهی، استفاده از مصاحبهشوندههای شناخته شده و معتبر استفاده شود. این امر اهمیت اطلاعات جمعآوری شده را دو چندان میکند. گاه ممکن است در یک مصاحبه، مصاحبهشونده علاوه بر مشاهدات خود،از افراد دیگری که احتمالاً اطلاعاتی را به او دادهاند، نام ببرد. با توجه به این که مصاحبهکننده نسبت به آن افراد و اطلاعات آنها تصویر صحیح ذهنی ندارد و یا ممکن است افرادی که از آنان نقل میشود، در زمان واگویه اطلاعات در قید حیات نباشند، مصاحبهشونده باید به منظور مستندسازی مطالب خود، توضیحات بیشتری نسبت به این افراد ارائه دهد و مشخص کند چه قسمتی از مطالب اوست و چه مقدار را از بقیه وام گرفته است. این مهم را بیهقی به خوبی دریافت و رعایت کرده است که در اینجا مواردی از آن ذکر میشود:
ـ در ذکر عروسی محمد پسر محمود: و من که بوالفضلم از مستی زرین مطربه شنودم و این زن سخت نزدیک بود به سلطان » و یا در ذکر اسمعیل بن شهاب گوید: از احمد بن ابیداود شنیدم و این احمد مردی بود که با قاضیالقضاتی وزارت داشت.
در مورد عبدالغفار که از وی زیاد مطلب آورده است میگوید: «... و او آن ثقه است که هر چیزی که خرد و فضل وی آن را سجل کرد به هیچ گواه حاجت نیاید که این خواجه ادامالله نعمته از چهارده سالگی بخدمت این پادشاه پیوست و در خدمت وی گرم و سرد بسیار چشید ».
ـ چنانکه از عبدالملک نقاش مهندس شنودم که روزی پیش سرهنگ بوعلی کوتوال گفت.
ـ و پس از آن شنیدم از ابوالحسن خربکی که دوست من بود و از مختصان بوسهل.
ـ از عبدالملک مستوفی ببست شنیدم در سته خمس و اربعمائه و این آزادمرد مردی دبیر است و مقبولالقول و بکار آمد در استیفا آیتی.
ـ حکایت کرد مر اشریف ابوالمظفر بن احمد بن ابی القاسم الهاشمی الملقب به علوی در سال 450 و این آزادمردی است با شرف و نسبت و فاضل و نیک شعر.
ـ و بونصر بستی دبیر که امروز بر جای است مردی سدید و دبیری نیک و نیکو خط.
6ـ جدا کردن مشاهده از نقل و روایت یک حادثه و واقعه: از مسائلی که در مصاحبههای تاریخ شفاهی باید رعایت شود،دستهبندی اطلاعات گرفته شده از مصاحبهشونده و عدم تداخل موضوعی آنهاست. یعنی برای استفاده کننده از اطلاعات مصاحبه، مصاحبهکننده باید مشخص کند که کجا خود شاهد مستقیم واقعه بوده، کی از کسی شنیده و چه زمانی ارتباط مستقیم با موضوع نداشته است. بدینترتیب، ضمن مشخص شدن ارزش اطلاعات داده شده، در استناد کردن نیز دقت بیشتری صورت میگیرد. بیهقی این نکته را به خوبی رعایت کرده است:
ـ در ذکر شکست هندوان... من که ابوالفضلم با امیر به خدمت رفته بودم به باغ.
در ذکر خواجه ابوالمظفر برغشی... من که ابوالفضلم این ابوالمظفر را نیشابور دیدم.
ـ من که ابوالفضلم کشتن قائد منجوق را تحقیقتر از خواجه احمد عبدالصمد شنیدم.
ـ و اوستادم را اجل نزدیک رسیده بود و درین روزگار سخنانی میرفت بر لفظ وی ناپسندیده که خردمندان آن نمیپسندیدند یکی آن بود که آن روز عرض به گورستانی برگذشت و من با وی بودم.
ـ آمدن سلطان مسعود بگرگان: من که بوالفضلم دانستم که اتفاق افتاده باشد.
ـ در ذکر بخشیدن بوالفتح بستی و بونصر مشکان: و من که بوالفضلم همسایه بودم زودتر از زائران نزدیک ایشان رفتم.
ـ در ذکر خلعت وزارت پوشیدن خواجه احمد: آنچه گویم از معاینه من است و از تعلیق که دارم و از تقویم.
ـ ذکر شکار سلطان مسعود در هرات: و چون به خیمه فرود آمد نشاط شراب کرد و من که عبدالغفارم ایستاده بودم.
ـ در آن وقت که میکائیل بزاز پیش آمد و آن آچارها پیش آوردند و بر خمرهها باز کردند من که عبدالغفار ایستاده بودم.
ـ ذکر اختلاف محمود و مسعود: و مرا که عبدالغفارم فرمود تا ایشان را سوگند دادم و بازگشتم.
ـ در روایت از بونصر از سلطان ابوشجاع فرخزاد: و من که بوالفضلم از استادم شنودم و همگان رفتند.
مستندسازی روایات و مطالب نقل شده
یکی از ایراداتی که بر تاریخ شفاهی گرفته میشود، ضعف خاطرات و ضعف مطالب نقل شده است که ممکن است به دلائلی مانند ثقه نبودن راوی، عدم اشراف بر موضوع، عدم دسترسی به مدارک، تعصب فکری و پیشداوری و... باشد. دسترسی بیهقی به اسناد و نامههای اداری و کار در سمت دبیری به او اجازه میداده است بر غالب موضوعاتی که ذکر کرده، اشراف داشته باشد:
ـ بونصر مشکان نامه نبشت و سخت نادر نامه بود.
ـ نوشتن نامه مسعود به خلیفه و نسخه پیمان خلیفه القایم به مسعود که متن فارسی و عربی را با هم آورده که حاکی از دسترسی وی به اصل نامه بوده است.
ـ دمادم ملطفهای منهیان رسول به درگاه آمد.
ـ قوم همه بازگشتند و امیر برخاست و بجای خود باز شد و بوالعلاء بدیوان وزارت آمد،نامها و مشافهات استادم بستد و بخواند نبشته بود.
ـ در روز سهشنبه نهم ذیالحجه این اساسنامه رسید که سلیمانی رسول بشورستان رسید.
7ـ ذکر و شرح دقیق وقایع و حوادث و جلوگیری از اطناب کلام:
بیان مطالب به نحوی که شنونده با حال و هوای زمان واقعه آشنا شود،از هنرهای مصاحبهشونده و گوینده خاطرات است. مطلبی که کمتر در آثار تاریخی ما به چشم میخورد. بیهقی در اثرش به تناسب کلام و اهمیت موضوع، گاه به زیبایی ایجاز را رعایت می:ند و گاه استادانه در مورد یک موضوع به جزئیات شرح مینگارد:
ـ اگر از خوانندگان این کتاب کسی گوید این چه درازی است که بوالفضل در سخن میدهد جواب آنست که من تاریخ میکنم پنجاه سال را که بر چندین هزار ورق افتد.
ـ نسخت سوگندنامه و آن مواضعه بیاوردهام در مقامات محمودی که کردهام، کتاب مقالات و این تکرار نکردم که سخت دراز شدی.
ـ در ذکر البسه وزارت میآورد: خواجه بر پای خاست و زمین بوسه داد و پیش تخت رفت و عقدی گوهر به دست امیر داد و گفتند ده هزار دینار قیمت آن بود امیرمسعود انگشتری ملک ماست و بتو دادیم.
پایان سخن:
مقایسه اثر بیهقی با مورخان همعصر و قبل یا بعد از خود بعضی ویژگیها را در وجود وی آشکار میسازد که در دیگران کمرنگ بوده یا دیده نمیشود. راستی و صداقت، توجه به شرح دقیق مطالب،تفکیک و مستندسازی مطالب ارائه داده شده،ارزشسنجی محتوای مطالب نقل شده،توجه به ماهیت و هدف از کار، استفاده صحیح از نقلقولهای دیگران و مستندسازی مطالب با اسناد و مدارک تاریخی از جمله نکات مثبت وی به شمار میروند. با توجه به بررسی منابع تاریخی،مشخص میشود که یکی از عمدهترین منابع اطلاعاتی مورخان گذشته استفاده از نقلقولهای دیگران در ذکر حوادث بوده است. چگونگی و چرایی این استفاده از مسائلی است که ارزش اطلاعاتی آثار را تحتالشعاع خود قرار داده است. بیهقی را باید یکی از بزرگترین مورخانی به شمار آورد که ضمن آگاهی بر منابع مختلف خبری تاریخی،بر میزان ارزش هر یک از آنها و چگونگی افزودن این اعتبار، وقوف کامل داشته است و بحق یکی از بینقصترین منابعی است که از روایات صحیح و مستند در تاریخ خود استفاده کرده است.
از لحاظ مقایسهای عناصر تاریخنگاری بیهقی با فاکتورهای تاریخ شفاهی، بیهقی را باید یک تاریخ شفاهیدان دانست که با وقایعنگاری شفاهی آگاهانه خود بسیاری از جوانب و حواشی مرتبط با تاریخنگاری خود را دقیقاً مورد توجه قرار داده و به آن پرداخته است.
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، اسفند 1386
تعداد بازدید: 7785