اهمیت و جایگاه رویکرد شفاهی در مطالعات تاریخی

دکتر سید ابوالفضل رضوی


اهمیت موضوع و سابقه کاربرد آن

تاریخ کنش جمعی آدمیان در دوران گذشته است و علم تاریخ شناخت و تحلیل این کنش‌ها را در راستای بهتر شدن حیات آدمیان در زمان حال مورد نظر دارد. شناخت و تحلیل کنش گذشته انسان توسط مورخین انجام می‌گیرد و متخصصین تاریخ این مهم را با تفسیر مدارک به انجام می‌رسانند. مورخین از راه اندیشیدن درباره مدارک (اسناد) و تفسیر آن‌ها سعی در پاسخ‌گویی به پرسش‌های خویش درخصوص رویدادهای گذشته دارند، از این‌روی، هر چه قدر دامنه مدارک مورد استفاده ایشان گسترده‌تر باشد و به منابع بیشتری دسترسی داشته باشند، وسعت اندیشه آن‌ها درخصوص گذشته و میزان سؤالاتی که در این ارتباط مطرح می‌کنند، بیشتر خواهد بود و این مهم در ارتقای دانش تاریخ و پیوستگی بیشتر حال و گذشته سهم به‌سزایی ایفا می‌کند. تاریخ شفاهی (و البته به زبان صحیح‌تر منابع تاریخی مأخوذ از رویکردهای شفاهی در جمع‌آوری مدارک مورد استفاده ایشان گسترده‌تر باشد و به منابع بیشتری دسترسی داشته باشند، وسعت اندیشه آن‌ها درخصوص گذشته و میزان سؤالاتی که در این ارتباط مطرح می‌کنند، بیشتر خواهد بود و این مهم در ارتقای دانش تاریخ و پیوستگی بیشتر حال و گذشته سهم به‌سزایی ایفا می‌کند. تاریخ شفاهی (و البته به زبان صحیح‌تر منابع تاریخی مأخوذ از رویکردهای شفاهی در جمع‌آوری مدارک تاریخی) از همین‌جا اهمیت خود را باز می‌نماید. صرف‌نظر از میزان بهره‌گیری از این مدارک در شناخت و تفسیر گذشته، از این منظر که رویکرد شفاهی مدارک متکثری را پیش‌روی مورخ قرار می‌دهد و او را در شناخت ابعاد مختلف کنش انسان‌ها (و وجوه ساختاری که این کنش‌ها در آن شکل گرفته است) یاری می‌دهد، ارزشی دوچندان پیدا می‌کند. داده‌های تاریخی زمانی به ماهیت علمی تاریخی کمک می‌کنند که مورخ را در پاسخ‌گویی به پرسش‌هایی که پاسخ آنها را نمی‌داند یاری کنند؛ از این‌ منظر، داده‌های حاصل از مصاحبه‌ها و فیلمبرداری‌ها و شرح و بسط‌های پیرامون وقایع و آثار و ابنیه، به لحاظ زنده بودن، برخورداری از پویایی بیشتر و توانایی انتقال گفتمان حاکم بر زمان رخداد واقعه یا زمان ساخت آثار؛ بهره بیشتری نصیب محقق تاریخ می‌کنند و با هموار کردن زمینه‌های گفتگو و تعامل بیشتری مورخ (مصاحبه‌کننده یا استفاده کننده از حاصل مصاحبه) یا طرف مقابل (مصاحبه‌شونده‌ای که خود درگیر واقعه یا شاهدی بر وقوع آن یا ساخت اثری بوده است) امکان پاسخ‌گویی مناسب‌تر به سؤالات مطرح شده او را فراهم می‌آورند. اهمیت مدارک اصل شده پیرامون کنش انسان‌ها و سهم آنها در رویکرد جامع و واقعی‌تر به کنش و تعاملات جمعی انسان‌ها، زمانی ملموس‌تر می شود که به خاطر داشته باشیم سپیده‌دم تاریخ‌نگاری بشر در یونان قرن پنجم پیش از میلاد ـ در پرتو تاریخ‌نگاری هرودت و سپس توسیدید به طریقی که زمینه‌های تکوین علم تاریخ و ظهور منابع تاریخ‌نگارانه را فراهم کرد ـ مبتنی بر چنین روشی بود. در یونان باستان، مدارک تاریخی که مورخینی همچون هرودت و توسیدید بنای تفاسیر خویش از گذشته را بر مبنای آن گذاشته‌اند، عبارت از گزارشی بود که شاهدان عینی پیرامون وقایع می‌دادند. مدارک، روایات شاهدان عینی و روش تاریخی استخراج مطالب تاریخی از بطن آنها بود. با این حال هرودت و توسیدید چشم‌بسته این روایات را نمی‌پذیرفتند و با بهره‌گیری از روش‌های مرسوم در دادگاه‌های حقوقی و نقد شاهدان حاضر در این دادگاه‌ها ـ از راه نقد این شاهدان عینی و سؤال‌پیچ کردن ایشان در جهت ایجاد تصویر تاریخی کامل و منسجمی در جهت روشن شدن زوایای مختلف گزارش‌ها ـ داده‌های خویش را حاصل می‌کردند. (ر.ک: مفهوم کلی تاریخ، صص 37 ـ 36) البته این وجه از اهمیت داده‌های شفاهی در تاریخ‌نگاری، مربوط به سهم آن در تکوین علم تاریخ و ظهور اولین نمودهای تاریخ‌نگاری است. پیش از قرن پنجم قبل از میلاد، خواه از زمان اختراع خط که انسان به فرهنگ نوشتاری دست یافت و منابع تاریخی مکتوبی از خود به جای گذاشت و خواه پیش از آن که میراث حیات جمعی انسان صورت غیرمکتوب داشت؛ سهم رویکرد شفاهی در تاریخ بشر و اهمیت آن در حفظ مواریث او پررنگ بود و دستاوردهای فرهنگی و تمدنی وی در این چارچوب محفوظ می‌ماند. انسان چه پیش از اختراع خط و چه پس از آن، تا دیرزمانی بنابر انگیزه‌های اعتقادی و نوع تقدسی که برای آموزه‌های عقیدتی خویش قائل بود و مکتوب کردن آنها را حرمت‌شکنی تلقی می‌کرد، حفظ سینه به سینه میراث دینی و اجتماعی خویش را رسالتی مهم برمی‌شمرد و چندان میلی به مکتوب کردن آنها نداشت. به علاوه، در تمامی اعصار، سلوک طبقات حاکم، مستقیم یا غیرمستقیم مانع از مکتوب شدن بخش مهم و تأثیرگذار وقایع تاریخی می‌شد و یا به طریق دلخواه خویش آنها را مکتوب می‌کرد. از این جهت، انسان‌های هر عصری گویی که به نوعی مقاومت منفی در برابر حکام مبادرت کرده‌اند. حفظ سینه به سینه یاد و خاطره این دسته از وقایع را بر خویش فرض می‌دانستند و از هیچ تلاشی در این جهت خوددار ینمی‌کردند. بدون شک، بخش مهمی از میراث کهن ایرانیان و به ویژه آنچه که در قالب شاهنامه‌ها و در رأس آن شاهنامه حکیم بزرگ طوس باقی مانده است، به همین طریق محفوظ مانده‌اند. در همین خصوص، این خوش‌بینانه‌ترین فرض را نیز از یاد نبریم که اتخاذ رویکرد شفاهی در شناخت گذشته از برداشت‌های متفاوت افراد و گروه‌های مختلف هر دوره‌ای پیرامون وقایع نیز تأثیرپذیر بود و لذا در کنار منابع مکتوب هر دوره، استنباط‌های عمومی نیز در قالبی شفاهی به عصر بعدی منتقل می‌شد. بدون شک، این استنباط‌های عمومی که مستقیم یا غیرمستقیم در هنجارهای رفتاری مردم خود را نشان می‌داد و بخشی از فضای گفتمان جامعه از آن تأثیرپذیر بود، اگر نه در نوشته‌های همان دوره، در چگونگی تحریر منابع تاریخی عصر یا اعصار بعدی تأثیر خاص خود را می‌گذاشت. از این منظر، منابع مکتوب هر دوره و فرهنگ نوشتاری هر عصر، خواه‌ناخواه با فرهنگ شفاهی آن عصر یا عصر پیش از خود (که البته مانند حلقه‌های زنجیر به‌هم پیوسته‌اند و نمی‌توان به طور کامل آن‌ها را از هم جدا دانست) درهم آمیخته و این نیز اهمیت رویکرد شفاهی در تاریخ و جایگاه مهم آن را در تکوین مدارک تاریخی نشان می‌دهد. با این اوصاف، بخش مهمی از میراث تاریخی بشری که در قالب اسطوره‌ها باقی مانده و نگرش اعتقادی ـ اجتماعی انسان را در خود دارد نیز،‌مهم‌تر می‌نماید. هرچند اسطوره‌های بیشتر ملل چیزی جز روابط میان خدایان مختلف نیست و یا عناصر دارای ماهیت معنوی را دربرمی‌گیرد؛ اما با اندک تسامحی می‌توان اسطوره‌ها را تاریخ بدون زمان و مکان معین به‌شمار آورد و سیر اعتقادی بشر از ابتدای امر تا فهم توحید را پروسه‌ای دانست که بخش مهم آن از راه اسطوره‌ها حاصل شده و میراث آن سینه به سینه نقل گردیده است. (ر.ک: تاریخ در ترازو، صص 38 ـ 32) از این منظر، آداب و سنن جمعی انسان اعم از آنچه که با عنوان فولکلور و یا هنجارهای رفتاری موسوم است نیز،‌جزئی از همین میراث اسطوره‌ای و یا اعتقادی او به شمار می‌رود. این اسطوره‌ها و افسانه‌ها (یکی به عنوان شرحی از وقایع گذشته بدون داشتن زمان و مکان مشخص و دیگری شرح اغراق‌آمیز وقایع با همین مشخصات که جنبه‌های مبالغه‌آمیز، آن را از واقعیت دور ساخته است) به عنوان میراث‌دار فرهنگ بشری در دورانی که انسان به فرهنگ مکتوب نائل آمده بود، پررنگ‌تر جلوه می‌کند و در میان تمام اقوام و ملل باستان اعم از چین و هند و ایران و بین‌النهرین و مصر و ایونیا و حوزه مدیترانه، نمودهای مشخصی از خود به جا گذاشته و در اسطوره خلقت نزد بابلی‌ها، عبریان، منظومه‌های «ایلیاد» و «اودیسه» هومر و «کارها و روزهای» هزیود، اسطوره‌های ایرانی و هندی به وضوح قابل ردیابی است. هم‌چنان که آمد، پس از هرودت که تاریخ‌نگاری با ویژگی‌های علمی رو به رشد نهاد، ماهیت اصلی تاریخ‌نگاری یونانی نیز که همانا تأکید بر مدارک حاصل از روایت شاهدان عینی بود، بر منابع شفاهی تأکید داشت. تاریخ‌نگاران بزرگ یونانی (اعم از هرودت، توسیدید و پولی بیوس یونانی‌الاصل که البته برای رومی‌ها می‌نوشت) جنگ را به عنوان موضوع تاریخ‌نگاری انتخاب کردند و این امر به آنها امکان می‌داد تا با بهره‌گیری از اطلاعات جنگ‌جویان که مثل تمامی ازمنه، تعداد آنها نیز کم نبود، مدارک مورد نیاز را در شناخت وجوه مختلف موضوع مورد نظر خویش به دست آورند. بهره‌گیری از اطلاعات شفاهی درخصوص شناخت رویدادها، تنها به تاریخ‌نگاری یونان و روم منحصر نبود. بخش مهمی از منابعی که از تاریخ‌نگاران مسلمان از آن بهره گرفته و زمینه‌های تکوین تاریخ‌نگاری اسلامی را هموار کردند، ماهیت غیرنوشتاری داشت. این رویکرد مسلمانان به گذشته، خواه تحت‌تأثیر سنت انسان و ایام‌العرب جاهلیت و خواه تحت‌تأثیر ملاحظات ناشی از گستردگی امپراتوری اسلامی و بینش و نگرش متفاوت مذاهب و فرق و قبایل و اقوام، تا دیرزمانی نگاه مسلیمن را به خود معطوف کرد و نقش پررنگی در سیر تحول تاریخ‌نگاری اسلامی داشت. البته تعالیم اصیل  اسلامی و نوعی جهان‌گردی و مداری نهفته در این تعالیم، که به اقوام و ملل تابع مسلمین و ادیان مذاهب غیراسلامی نیز اجازه عرض‌اندام می‌داد و زمینه‌های گونه‌ای از جهان وطنی فرهنگی را در قلمرو اسلامی فراهم می‌کرد که تعداد آراء و برداشت‌های متفاوت از واقعیت‌ها را در خود داشت، در رویکرد شفاهی به تاریخ تأثیر داشت. به هر ترتیب، نوعی وسواس دانشمندان مسلمان آن‌ها را بر آن می‌داشت تا برای ممانعت از ورود جعل و تحریف و تقلب در اخبار تاریخی، حتی در مراحلی که اشکال نوشتاری اخبار رایج شده بود، اطلاعات تاریخی را جز از طریق نقل مستقیم و سماع شخصی از آگاهان صاحب‌نظر نپذیرند. از این منظر، صرف‌نظر از مرحله نخست توجه مسلمانان به گذشته که صرفاً کاری شفاهی بود و بیشتر اطلاعات تاریخ اسلام را در خود داشت، در مراحل بعدی که ثبت و ضبط وقایع نیز مورد توجه قرار گرفت، نویسندگان مسلمان سعی می‌کردند نخست پیرامون وقایع، اطلاعات شفاهی داشته باشند و سپس به تحریر آن‌ها ـ در راستای اطمینان بیشتر ـ بپردازند (علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج 1، صص 32 ـ 121)

تحولات پس از رنسانس که تاریخ‌نگری انسان عصر جدید را دگرگون کرد و او را محور تأثیرگذار در مسیر تحقق وقایع تاریخی قلمداد کرد، همچنان که در پیدایش فلسفه علم تاریخ، تعالی این دانش و ظهور تاریخ‌نگاری متعالی از عصر روشنگری به بعد مؤثر واقع شد، در فراهم کردن امکاناتی که مورخین را در دست‌یابی به اطلاعات بیشتر برای شناخت وجوه مختلف حیات اجتماعی یاری کرد و نوعی رویکرد اجتماعی و عدول از تاریخ‌نگاری صرف‌ سیاسی و نظامی را در دستور کار اهل تاریخ قرار داد، نیز تأثیرگذار بود. بدون شک، انسان محوری عصر جدید حداقل تا عصر خرد و دورانی پس از آن، چنین می‌پنداشت که انسان‌ها به لحاظ برخورداری از خرد و اراده بخردانه با یکدیگر برابرند و لذا هر کسی قادر است با بهره‌گیری از خرد و اراده خویش در سیر تحول تاریخ تأثیرگذار و تاریخ‌ساز باشد. چنین برداشتی برای مورخین این پیغام را داشت که می‌توان از منابع انسانی متعددی در شناخت بهتر تاریخ بهره برد و این منابع در هر کجا که به سر برند می‌توانند معتبر باشند. چنین بینشی که جز رویکرد اجتماعی در تاریخ بدان‌گونه که «ولتر» عنوان «فلسفه تاریخ» را برای آن به کار برد چیز دیگری نبود، زمینه را برای سهیم بودن انسان‌های یک عصر که تمامی آن‌ها از فرصت لازم برای نگارش وقایع برخوردار نبودند و بنا بر مقتضیات زندگی این مهم را به مورخین سپرده بودند، فراهم می‌کرد و منابع متکثری در راستای شناخت دقیق‌تر و کامل‌تر گذشته فراهم می‌آورد. از این منظر، سابقه اهتمام جدی‌تر به آنچه که امروز در عبارتی نارسا، «تاریخ شفاهی oral history» نامیده می‌شود، به تحولات پس از رنسانس و به ویژه پس از انقلاب صنعتی برمی‌گردد. هرچند دستاوردهای تکنولوژیک بشر این عصر نمی‌توانست به مانند آنچه که در قرن بیستم به دست آمد، در خدمت بهره‌گیری از منابع شفاهی برای رویکرد جامع درخصوص گذشته کارآیی داشته باشند؛ اما زمینه‌های فکری پرداختن به این مقوله از همین ایام آغاز شد. انسان عصر جدید اگرچه رویکردهای قبلی به تاریخ و از جمله نگرش‌های اسطوره‌ای ـ افسانه‌ای را ـ که گونه ناقصی از تأثیرگذاری شفاهیات در تاریخ بود ـ به نقد می‌گرفت، با بینش انسان‌مدارانه خویش امکان بروز رویکردهای مختلف و بهره‌گیری از دیدگاه‌های متفاوت در این جهت را فراهم می‌کرد و این آغاز نگرش علمی برای استفاده از شفاهیات در تاریخ‌نگاری بود. شاید این مهم که «فرانسیس بیکن» در همین ایام ـ البته به گونه‌ای قابل نقد ـ نظر به وجود سه قوه تخیل، حافظه و فهم در انسان علوم را به سه دسته بزرگ شعر، تاریخ و فلسفه تقسیم می‌کند و مبنای تاریخ را حافظه می‌داند، با این برداشت از جایگاه شفاهیات در تاریخ‌نگاری عصر جدید بی‌ارتباط نباشد. (فلسفه علم، صص 75 ـ 74؛ مفهوم کلی تاریخ، صص 79 ـ 78) در همین خصوص اهمیت تاریخ‌نگاری «ویکو» را نباید از نظر دور داشت. ویکو که به حق باید او را بانی واقعی فلسفه تاریخ با تعبیر امروزی آن قلمداد کرد، در نگاه خاص فلسفی خویش به تاریخ، به اعصار حماسی و اسطوره‌ای تاریخ بشر توجه جدی داشت و اسطوره‌های پیشین ملل را بازنمایی حیات سیاسی،‌ اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی آن‌ها می‌دانست و مطالعه آن‌ها را در فهم هرچه بیشتر تاریخ با اهمیت می‌شمرد. اهمیتی که برای زبان شناسی و ساختار زبانی هر عصر و ارتباط آن با گذشته زبانی هر قوم و ملت قائل بود نیز در همین جهت قابل تفسیر است. (مفهوم کلی تاریخ، صص 94 ـ 93) با این همه، آنچه که با عنوان تاریخ اجتماعی معروف است و با نقد جدی رویکرد آن دسته از مورخین آلمانی که «لئو پولد فون رانکه» در رأس آنها قرار داشت، ضرورت خود را مطرح کرد، در قرن بیستم به وجود آمد و در پرتو چنین نگرشی، بهره‌مندی از طرق شفاهی را در شناخت تاریخ سرلوحه کار قرار داد. در این بین، هرچند تلاش‌های مورخینی همچون «کارل لامپرشت» در نهضت ضد «رانکه‌ای» به جایی نرسید؛ اما در امریکا و فرانسه رویکرد اجتماعی به تاریخ با اقبال بیشتری مواجه شد. «فردریک جکسن ترنر» و «جیمز هاروی رابینسون» مورخین امریکایی که نوعی درک بینابینی از تاریخ را مدنظر داشتند پرداختن به تمامی فعالیت‌های انسان با رویکرد و دیدگاه خاص علومی همچون مردم شناسی، اقتصاد، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی را سرلوحه کار قرار دادند. آنالیست‌های فرانسوی چنین رویکردی را جدی‌تر در پیش گرفتند و تحلیل ساختاری گذشته را در یک چارچوب بین رشته‌ای مورد مداقه قرار دادند که برای تاریخ جایگاه رفیعی قائل بود. برخی مورخین همچون «گیلبرتو فریره» برزیلی که مدتی با «فرنان برو دل» مورخ معروف آنال گذرانده و از آرائ او تأثیر پذیرفته بود، در بررسی تاریخ برزیل به موضوعات به روزتر و اجتماعی‌تری پرداخت و تاریخ زبان، تغذیه، بدن، طفولیت و مسکن را به عنوان بخشی از گذشته مورد مطالعه قرار داد. در همین جهت، با تهیه و ارسال پرسش‌نامه برای هزاران نفر که در حد فاصل سال‌های 1850 تا 1900 متولد شده بودند، به طور جدی از روش شفاهی در گردآوری داده‌های خویش بهره گرفت. (رابطه جامعه‌شناسی و تاریخ، صص 32 ـ 428) پیرامون مکتب آنال نیز که از زبان‌شناسی، روان‌شناسی، مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی و اقتصاد و حقوق در تحلیل تاریخ بهره می‌گرفتند، بخش مهمی از اطلاعات مربوط به موضوعات معاصرتر خویش را از طریق مصاحبه‌ها و یا نتایج پرسش‌نامه‌ها به دست می‌آوردند و ظهور شیوه نوین تاریخ‌نگاری «سوبالترن» که پرداختن به طبقات و گروه‌های پائین دست جامعه اعم از کارگران و مهاجران را موضوع اصلی کار خویش قرار می‌دهد، از روش‌شناسی خاص آن‌ها تأثیر پذیرفته است. همین‌طور تاریخ فرهنگی نیز که مورد توجه اصحاب آنال بود و به موضوعات عینی‌تر و در عین حال فرهنگی‌تر جامعه می‌پرداخت، راه پرداختن به تاریخ با بهره‌گیری از روش‌های شفاهی گردآوری داده‌ها را هموار می‌کرد. از این منظر، پرداختن به تاریخ فرهنگی که به وجوه کیفی جامعه می‌پرداخت و لذا خودبه‌خود مفهوم ارزشی داشت، تنها از طریق کیفی و ارزشی‌تری همچون مصاحبه و مشاهده و دیگر طرق شفاهی مطالعه تاریخ و جمع‌آوری داده‌ها امکان‌پذیر بود. در این بین، تأثیرات گسترده ناشی از ایدئولوژی فمنیسم را نباید از خاطر دور داشت. فمنیسم نهضتی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است که فعالیت‌های خود را از ابتدای قرن 15 م آغاز کرد، در قرون 17 و 18 م به سامان رسانید و در قرون 19 و 20 م به یک ایدئولوژی فعال تبدیل شد. فمنسیت نهضتی فعال و دارای رویکرد انتقادی است که مبارزه‌طلبی آن تنها به سطوح آکادمیک و سیاسی محدود نمی‌شود، فراتر برخی اعتقادات عمیق جوامع، الگوهای اندیشه‌ای و گاه روابط شخصی و نزدیک آحاد جامعه را به چالش کشیده و تمامی حوزه‌های علمی و فرهنگی را دربر گرفته است. (ایدئولوژی‌های مدرن سیاسی، صص 43 ـ 242) تلاش برای کسب حق برابری با مردان، رویکرد انتقادی و شکاکانه درخصوص منابع تاریخی و گاه تاریخ، تغییر نگرش در خصوص معیارهای خانوادگی و اجتماعی، چگونگی رابطه زن و مرد، میزان آزادی‌های زنان و نگرش به جامعه و حکومت و اقتصاد با رویکرد جنسیتی، تمامی به معنای رسوخ اندیشه‌های فمنیستی در ابعاد مختلف زندگی جمعی است. به خصوص در دهه‌های اخیر که حوزه فعالیت‌های فمنیستی رو به رشد نهاده و متناسب با رویکرد فمنیستی فرانسوی و نگرش پساساختارگرایی و فروپاشی، رویکردی فرهنگی، روان‌شناختی و زبان شناختی درپیش گرفته و در عین حال در پرتو ملاحظات اقتصادی و اجتماعی به فقرا و اقشار ضعیف، اقلیت‌های قومی و دینی و زنان جهان سوم بذل توجه کرده و مکاتبی با رویکردهای لیبرال، مارکسیست ـ سوسیالیست و رادیکال را به وجود آورده است (ایدئولوژی مدرن سیاسی، صص 54 ـ 253)، به استفاده از تحقیقات میدانی برای القای اندیشه‌های خود و هدایت افکار روی آورده و به گسترش شیوه‌های شفاهی در جهت گردآوری اطلاعات مورد نیاز و تثبیت جایگاه این رویکرد تاریخی کمک بسیار کرده است. جریان تأثیرگذار دیگری که به تعالی بهره‌گیری از رویکردهای شفاهی در انجام پژوهش‌های علوم انسانی کمک کرده و در فمنیسم نیز اثرگذار بوده، پست‌مدرنیسم و مهم‌تر از آن جهانی شدن است. اصطلاح پسامدرن که نخستین‌بار در دهه‌های چهارم و پنجم قرن بیستم در بحث پیرامون ادبیات اسپانیایی پیش از جنگ جهانی دوم و یا ادبیت امریکای لاتین در دوران میان دو جنگ به کار رفت،‌ در مرحله بعدی در معماری مورد استفاده قرار گرفت و نوعی گسست از ایده‌های معماری عصر مدرنیسم و نپذیرفتن تداوم مدرنیسم را در خود داشت، پس از آن «توین‌بی» این اصطلاح را در وجهی تحقیرآمیز برای زوال تمدن غرب در ورطه نابخردانگی و عینیت‌گرایی به کار برد و از زمان استفاده آن از سوی «لیوتار» نوعی خصلت مبهم پیدا کرد. در تعبیر وی، پسامدرن یک عصر فترت بود که نشان می‌داد دوران پسامدرن عصری است که در لوای آن دوران مدرن به سر آمده، اما روزگار جایگزین آن هنوز نام مشخصی به خود نگرفته است. در حالی که در این تعبیر در کنار ضرورت گسست، ضرورت تداوم نیز مطرح بود، تعبیر دیگری موسوم به پساساختارگرایی که از دهه 1960 به وجود آمد و ناکارآمدی ساختاری را مطرح کرد، نه به تداوم بلکه صراحتاً به نوعی گسست توجه داشت. به طور کلی پسامدرن را می‌توان نقد فرهنگ در معنای گسترده آن دانست که در صدد است دستاوردهای متفاوتی را که محصول مدرنیته‌اند اما در کنار هم گرد نمی‌آیند و قیاس و شناخته نمی‌شوند، در کنار هم جمع کند. از دید آن‌ها، مرجعیت‌های قابل ترجیح وجود ندارد و لذا با هرگونه پیوند دادن و تمامیت بخشیدن به گفتمان و از بین بردن تمایزها مخالفند. آن‌ها به حقیقت، عقلانیت، دانش یا هر گونه جست‌وجو برای یک شناخت‌شناسی منسجم اعتقاد ندارند و وظیفه پست‌مدرن را ایجاد نابسامانی و بی‌اعتبار کردن کلیه کوشش‌هایی که جهت ایجاد یقین، بستن و ترکیب صورت بگیرد قلمداد می‌کنند. از نظر آنها هیچ گزارشی عینی پیرامون واقعیت وجود ندارد و همه چیز بی‌یقینی است. (مدرنیته و اندیشه انتقادی، صص 61 ـ 258؛ ایدئولوژی‌های مدرن سیاسی، ص 264) چنین بینشی شاید از یک منظر سلبی بوده و در تاریخ که نیازمند ثبات و رویکرد ایجابی است کاربرد نداشته باشد؛ اما از این منظر که از استقلال و ثبات گفتمان هر عصر سخن می‌گوید و به جای تداوم به گسست قائل است؛ اجازه شناخت کامل گفتمان هر عصر و نوعی تکثیر و تبدیل مربوط به آن عصر را در خود دارد که برای کلیت علوم انسانی و از جلمه تاریخ و رهیافت شفاهی در جمع‌آوری داده‌های تاریخی (به عنوان روندی که در مطالعه جامع‌تر جریانات معاصر کارآمدی دارد) مفید و حائز اهمیت است. جهانی شدن نیز به عنوان پارادایمی که از میان بردن مرزهای تصنعی و محدودکننده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را که در دوره مدنیته ایجاد شده بود، در دستور کار دارد؛ با روند پسامدرن به طور کلی هم‌آوازه است و افق جدیدی را پیش روی بشر گشوده که هم فرصت‌زا و هم تهدید‌ برانگیز است. جهانی شدن به عنوان یک فصت (و روی مقابل جهان‌گرایی به معنای تهدید)، درصدد است معانی ثابت و از پیش تعیین شده را در هم نوردد و نوعی مفهوم سیال و در عین حال نسبی را از جوانب مختلف حیات جمعی و ارزش‌ها و هنجارهای آن ارائه دهد که هویت‌های بومی و نگرش‌های محلی را محترم می‌شمرد و نوعی وحدت، همگرایی و عام‌گرایی جهانی را در کنار آن تبلیغ می‌کند. جهانی شدن در درون خود تعدد زبان‌ها و اندیشه‌ها، تکثر افکار و تساهل سیاسی و فرهنگی، ساختار دموکراتیک، حاکمیت کثرت‌گرا و مدارای فرهنگی و تعاملی را مطرح می‌کند و در قالب «فکر جهانی و کارکرد محلی» به افراد و گروه‌ها، قومیت‌ها و صاحبان آراء و عقاید و نژادهای مختلف مردم اجازه می‌دهد که با شکستن مرزهای تصنعی و بهره‌مندی از امکانات ارتباطی و تکنولوژی الکترونیکی در سرنوشت خویشتن و جهانیان سهیم باشند. بدون شک، این دسته از ویژگی‌ها که بیشتر هم مرهون رشد صنعت و فنآوری دوران مدرنیته است، زمینه‌های هرچه پویاتر عمل کردن پژوهشگران را هموار کرده و موجب ظهور رویکرد شفاهی در تاریخ، باز بازکردن افق‌های گسترده‌تر بهره‌گیری از آراء و عقاید مختلف شده است.

با این اوصاف، هرچند که در تمامی ازمنه بهره‌گیری از منابع شفاهی در تحریر تاریخ وجود داشته است؛ اما از دوران پس از رنسانس تحت‌تأثیر جریانات مهمی همچون اومانیست و خردگرایی لایتجزای آن که دگرگونی در بینش و نگرش تاریخی انسان‌ها را در خود داشت؛ رویکرد اجتماعی در تاریخ که از قرن 18 م آغاز شد و در قرن بیستم شایع شد و به جامعیت بیشتر در پژوهش‌های تاریخی انجامید، مقابله با رویکردهای پوزیتیویستی خاص مورخین آلمانی که بر شناخت فاکت‌ها و وجود اسناد مکتوب در خصوص آنها اعتقاد داشتند، سهم آنالیست‌ها که با رویکرد جامع و رویکرد اجتماعی و فرهنگی‌تری به تاریخ پرداخته و درک بین رشته‌ای را مد نظر دارند، فمنیسم که با رویکردی انتقادی و اخیراً ساختارشکن سعی در برجسته کردن نقش زنان در ساختارهای ملی و فراملی دارد و رویکرد فرهنگی و اجتماعی کارآمدی را در پیش گرفته، مدرنیسم و آنچه که با عنوان پسامدرن مطرح است و ثبات و یقین و انسجام و وحدت را در تمامی عرصه‌ها زیر سؤال برده و درهم می شکند و بالاخره جهانی شدن که امکان بودن را برای همه هموار کرده و مؤثر واقع شدن را به اصلی پذیرفته تبدیل کرده است؛ رشد تکنولوژی و به ویژه تکنولوژی ارتباطات که زمینه‌های انتقال پیام‌ها و داده‌ها را به طرق سمعی و بصری همواره کرده است، استفاده از منابع شفاهی به عنوان یکی از منابع اصلی تاریخی که می‌توان در تاریخ‌نگاری از آن بهره برد، به الزامی گریزناپذیر تبدیل شده است. بهره‌گیری از «پادکاست Pad casts»ها و «وب کاست web casts»ها و دیگر وسایل شنیداری و دیداری، زمینه‌های دخالت فراگیر انسان‌ها را در پیدایش بخشی از منابع تاریخی هموار کرده و به پرباری دانش تاریخ و رشته‌های هم‌عرض افزوده است. به خصوص از دهه هفتم قرن بیستم، بهره‌گیری از این شیوه مورد توجه محافل آکادمیک قرار گرفته و تا به امروز برخی دانشگاه‌های معتبر دنیا در این خصوص سرمایه‌گذاری قابل توجهی کرده و نتایج پرباری گرفته‌اند. بهره‌گیری از این شیوه به گونه‌ امروزی برای نخستین‌بار در سال 1948 م در دانشگاه کلمبیا پایه‌گذاری شد و پس از تشکیل انجمن تاریخ شفاهی در سال 1966 م و سپس بخش تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد در سال 1967 م رو به رشد نهاد و به عنوان مبحثی جدی در محافل پژوهشی و تاریخی جهان شناخته و مورد قبول واقع شد. (تاریخ شفاهی، ص 1)

تاریخ شفاهی چیست؟
هرچند «تاریخ شفاهی» اصطلاحی نارساست و تنها متون و منابع حاصل از به کارگیری فنون تکنولوژیک را برای ضبط و ثبت اطلاعات و داده‌های تاریخی که آن را به نام تاریخ شفاهی به کار می‌بریم دربرمی‌گیرد؛ آن را عبارت از مجموعه تلاش‌هایی می‌دانیم که با بهره‌گیری از تکنیک‌ها و ابزارهای خاص خود درخصوص وقایع تاریخی مورد نظر به جمع‌آوری و حفظ داده‌های تاریخی حاصل از تجارب شخصی افراد و گروه‌های درگیر و یا شاهد وقایع می‌پردازد. عمده ابزارهای مورد استفاده پژوهشگران فعال در این حوزه، ضبط‌صوت‌ها و دوربین‌های فیلمبرداری، میکروفن‌های ضبط صدا، کاست‌های صوتی و تصویری، کامپیوتر و اینترنت، سایت‌های شخصی و عمومی و وسایلی از این قبیل است که امکان ذخیره اطلاعات و سپس حفظ و پیاده کردن آنها را فراهم می‌کند، تا پس از انجام این مرحله در امر پژوهش (چه توسط خود محقق و در عصر وی و یا دیگر محققین و اعصار بعدی) مورد استفاده قرار بگیرد (Audio Technology / Recording / Recording…P.1) چنین رهیافتی یک پروسه کیفی است که مصاحبه با افراد مطلوب و فهم نوع برداشت و تفسیر آن‌ها با واقعه مورد نظر، ارتباط میزان سهم ایشان در واقعه را در خود دارد. چنین رویکردی از زمان تصمیم‌گیری درخصوص انجام تحقیق پیرامون یک موضوع و تلاش برای جمع‌آوری داده‌های آن آغاز می‌شود و روندی را تا زمانی که اطلاعات به دست آمده از طریق مصاحبه‌ها و پرسش‌نامه‌ها (و دیگر طرق مرسوم) پیاده و به جزئی از منابع تاریخی تبدیل شود، دربر می‌گیرد. در اصل رویکرد شفاهی از دیالوگ مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده ـ که البته طرفین و خصوصاً مصاحبه‌کننده در تمامی مراحل نقشی پویا و تأثیرگذار دارند ـ قوام می‌گیرد اما محدود به این امر نیست. (what is oral history pl, ‘why oral history?) چرا که افراد عادی نیز می‌توانند با ایجاد وبلاگ‌های شخصی یا مراجعه به سایت‌های عمومی درخصوص خانواده، اطرافیان، فولکلور، هنجارها و سنن رفتاری، مسائل سازمانی، قومی، نژادی، حزبی، حرفه‌ای تجارب شخصی، تصاویر، اسناد، آوازها، حکایات و مسائلی از این قبیل اطلاعاتی برجای گذارند و با رعایت حدود اخلاقی و قانونی در حفظ میراث کنونی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، کوشا بوده و زمینه‌های بهره‌گیری پژوهشگران را از داده‌های خویش فراهم نمایند. در این بین به خصوص اقشار عمومی‌تر جامعه که معمولاً امکان کمتری برای تأثیرگذاری در جریان پیدایش اسناد و دیگر منابع مکتوب دارند می‌توانند نقش مؤثری ایفا کنند. در این بین، سربازان دوران جنگ، کارگران (و به ویژه آن‌هایی که در مراحلی خاص همچون دوران اعتصابات، انقلابات، جنبش‌ها و غیره مشغول کار بوده‌اند)، زنان و مهاجران و اقشاری از این قبیل، بیشتر از دیگران نظر پژوهشگران این عرصه را به خود جلب کرده‌اند. البته امروزه حوزه کارکرد رویکرد شفاهی در جمع‌آوری اطلاعات از محدوده رشته‌های علوم انسانی فراتر رفته و گاه صنایع و فنون مختلف را نیز دربرگرفته است. تاریخ شفاهی نجوم، فلسفه تاریخ، صنایع ذوب و مسائلی از این دست از جمله این‌هاست.
(Oral history in space-science and technology P.1,’ 2-the importance of oral Histories. P.1)
با همه این‌ها به خاطر داشته باشیم که حدود استفاده از رویکرد شفاهی برای جمع‌آوری داده‌ها و میزان اهمیت آن در جریان تحقیق به وسیله محققین مشخص می‌شود. این محقق اس تکه یافته‌های قبلی را می‌داند و مشخص می‌کند چه اطلاعاتی باید جست‌وجو شود. تصمیم مناسب و انتخاب افراد مطلوب برای دادن اطلاعات توسط او انجام می‌شود. در پروژه‌هایی که به صورت گروهی انجام می‌شود مسئولیت برنامه‌ریزی، طرح یا نظارت بر سؤالات و پرسش‌نامه‌ها و هدای تگروه تحقیق بر عهده اوست؛ اوست که با دخالت مؤثر در جریان مصاحبه و جهت‌دادن به مصاحبه‌شونده در مواقع لزوم، جریان مصاحبه را به سمت اهداف مطلوب هدایت می‌کند، نحوه پیاده کردن داده‌ها و چگونگی استفاده از آنها توسط وی انجام می‌گیرد، تعیین جای مطلوب موضوع در متون تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی و گردآوری داده‌ها از منابع مکتوب تحت نظر او انجام می‌گیرد، محقق است که شکاف‌های موجود در اسناد را می‌شناسد و افراد مطلوب را در جهت پر کردن این شکاف‌ها جست‌وجو می‌کند و زمینه‌های مصاحبه با آن‌ها و دیگر مراحل جمع‌آوری داده‌ها را فراهم می‌نماید، تعیین موضوع تحقیق با ویژگی‌های قابل تحقیق نیز بر عهده محقق است. (Managing and oral history project, P.1) در عین حال باید درنظر داشت که موضوع مورد نظر می‌بایست با ملاحظات سازمانی یا فردی محقق و با علایق فردی و سازمانی او متناسب بوده و با ملاحظات مصاحبه شونده همخوانی داشته باشد. همین‌طور در زمان مقتضی قابل انجام باشد و پتانسیل لازم برای جمع‌آوری اطلاعات با رویکرد شفاهی را در خود داشته باشد. به علاوه حدود و ثغور مفهومی آن نیز روشن باشد. یک سازمان، یک مهارت،‌ یک منصب، یک زندگی‌نامه، یک دوره مشخص، افسانه‌ها، فولکلورها، حوادث خانوادگی، ویژگی قوم‌شناسی،‌ نژادشناسی، مسائل اخلاقی، اقتصادی، امنیت، اقلیم‌شناسی و جغرافیا و جنبش‌ها و اعیاد تمامی بخشی از موضوعاتی هستند که محقق می‌بایست دقیقاً آنها را بازکاوی کند و به تحقیق پیرامون آن‌ها بپردازد. (Developing A re – 2 – search Focus, P.1) محقق می‌بایست ملاحظات اخلاقی و قانونی مصاحبه‌ها و نتایج حاصل از آن‌ها را بداند و آن‌ها را به‌کار بندد و در صورتی که کار به صورت گروهی انجام می‌گیرد، آن‌ها را به رعایت این ملاحظات وادار کند. (ethical 8 Legal considerations. P.1) با همه این‌ها، حساسیت نقش محقق و سهم او در جهت‌دهی به پروسه گردآوری داده‌ها در مطالعات تاریخی با تحقیقات بینارشته‌ای گره خورده است. (بنگرید به: Documentaries of conteral Taxes, P.1)

نقطه‌نظرات انتقادی
رویکرد شفاهی در جمع‌آوری داده‌های تاریخی، اگرچه به لحاظ ویژگی‌های مثبتی که از آن برخوردار بوده و در مطالب قبلی بدان پرداخته شد حائز اهمیت است؛ اما به سبب نو بودن موضوع و ماهیت چندگانه‌ای که از آن برخوردار است، تا حدی ابهام‌آمیز بوده و در خصوص استفاده وسیع از آن در مطالعات تاریخی، می‌بایست نکاتی را مورد نظر قرار داد. برخی از این نقطه‌نظرات را می‌توان چنین بیان کرد:

به نظر می‌رسد عبارت «تاریخ شفاهی oral history» مفهومی نارساست و دارای ایهام بلکه ابهام است. این ابهام از اینجا سرچشمه می‌گیرد که اصولاً در عالم واقع، واقعیتی به نام تاریخ شفاهی وجود ندارد. تاریخ در وجه نظری (آنتولوژی) به رخدادهای عهود ماضی، صرف‌نظر از هرگونه ارتباط با مورخ اشاره دارد و از این منظر برای علمای رشته‌های مختلف (اعم از مورخین و غیرمورخین) که در پی استخراج مطالب مورد نظر خویش درگذشته‌اند، ارزش یکسان دارد. در وجه معرفت‌شناسی (اپیستولوژی) به برداشت مورخ از این گذشته با هر دیدگاهی که آن را از جامعه عصر خویش به عاریت گرفته اشاره دارد و صورت نوشتاری این برداشت‌ها در هر دوره‌ای (چه عصر وقوع رخداد که مورخین دست اول برداشت خود از آنها را به رشته تحریر در می‌آورند و چه اعصار بعدی که مورخین براساس گفتمان زمانی خویش که البته میراث گفتمانی گذشته را نیز در خود دارد، آنها را می‌نویسد) تاریخ‌نگاری آن دوره را به وجود می‌آورد. در این میان، مشخص نیست آنچه که به عنوان تاریخ شفاهی به کار می‌رود کدام یک از این وجوه دوگانه را شامل می‌شود. قدر مسلم تاریخ شفاهی نمی‌تواند تاریخ در وجه نظری (history – as – event) به شمار آید. هم‌چنان که از تاریخ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، رجال، طبقاتی، تاریخ جهانی،‌ عمومی، محلی و غیره یاد می‌شود؛ مفهومی به نام «تاریخ شفاهی» وجود ندارد. رویدادهای دوران گذشته ماهیتاً یکی از وجوه چندگانه فوق را دربرمی‌گیرند و این وجوه واقعیت‌های زندگی جمعی‌اند که کاربرد مفهوم شفاهی یا کتبی در مورد آن‌ها صدق نمی‌کند. به لحاظ اپیستمولوژیک، تاریخ از انضمام مورخ با گزارش واقعیت‌های تاریخی (و یا تلقی و طرز برداشت مورخین زمان وقوع حادثه یا اندک زمانی پس از وقوع آن) حاصل می‌شود و بسته به این که مورخ به کدام وجه از وجوه زندگی جمعی (فرهنگی، اقتصادی، نظامی و غیره) منضم می‌شود، حاصل کار او که همانا علم تاریخ و تاریخ‌نگاری (در وجه نوشتاری) است، ماهیت متفاوت به خود می‌گیرد و با یکی از همین عناوین (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی،‌ نظامی و غیره) معرفی می‌شود. در اینجا نیز کاربرد مفهومی با عنوان «تاریخ شفاهی» صادق نیست. در بهترین حالت آنچه که با عنوان تاریخ شفاهی از آن یاد می‌شود، (و البته بهتر است آنها را اطلاعات شفاهی پیرامون رویدادها و یا عنوان دیگری بنامیم) در هنگامی که انضمام مورخ با موضوعات تاریخی (فرهنگی، سیاسی، نظامی و غیره) انجام می‌شود و برداشت وی از وجوه گذشته شکل می‌گیرد، قابلیت استفاده دارد و مورخ زمان وقوع رویدادها یا نزدیک به این زمان را کمک می‌کند تا برداشت صحیح‌تر و جامع‌تری از وقایع داشته باشد. از این‌روی، چنین رویکردی تنها یکی از منابع تاریخ‌نگرای محسوب می‌شود که نظرگاه‌ها و تلقی‌های مختلف جمعی را به پروسه تاریخ‌نگاری وارد می‌کند و مفهوم گفتمانی بودن علم تاریخ و تاریخ‌نگرای را به واقعیت نزدیک‌تر می‌سازد. به عبارتی، عینیت‌های تاریخی و آنچه که با عنوان «فاکت Fact» از آن یاد می‌شود در پناه ذهنیت مورخین صورت معرفت‌شناسی به خود گرفته و به تاریخ‌نگاری تبدیل می‌شود و منابع حاصل از رویکرد شفاهی تنها روند این جریان را پویاتر می‌کند.
رسا یا نارسا، آن‌چه که با عنوان تاریخ شفاهی از آن یاد می‌شود، به هیچ‌وجه تاریخ‌نگاری نیست. تاریخ‌نگاری مفهومی سیال و نسبی است که با فضای گفتمانی جامعه و به ویژه گفتمان حاکم بر عصر وقوع حادثه ارتباط دارد. در این خصوص ذکر این نکته مهم لازم است که اصولاً هرچه در گذشته رخ داده است، تاریخ (به مفهوم مطرح در حوزه دانش تاریخ) نیست. این فضای گفتمانی جامعه و نگرش مورخ (که بینش، دانش، روش و ارزش‌های خویش را از این فضا گرفته است) است که بخشی از گذشته را که در زندگی جمعی تأثیرگذار بوده است، به عنوان تاریخ برمی‌گزیند و با توجه به وجوه ماهیتی این بخش از گذشته آن را با عناوین فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و غیره برای آیندگان به رشته تحریر درمی‌آورد. از همین منظر است که تاریخ از حوزه وقایع جزئی و منفرد فاصله می‌گیرد و ماهیت جمعی پیدا می‌کند و الگوهای حاکم بر جامعه را در هر عصری متناسب با خودآگاهی جمعی جست‌وجو می‌کند تا در زندگی معاصر مورد استفاده قرار دهد. در این معنا، تاریخ‌نگاری هر عصری چیزی جز انعکاس وقایع مهم هر دوره که به وسیله مورخین برداشت شده‌اند، نخواهد بود. هرچند ممکن است سهم گروه‌هایی همانند اصناف، کارگران، زنان، خانواده‌ها، اوسط‌الناس و جوانب مهم حیاتی فرهنگی و اجتماعی برخی دوره‌ها مورد توجه مورخین قرار نگیرد؛ اما واقعیت این است که مورخین شرایط موجود را که برای این اقشار و یا جوانب حیات جمعی اهمیتی قائل نبوده است، به رشته تحریر در آورده‌اند و لذا از این منظر تجلی واقعی تاریخ به شمار می‌روند. این که رویکرد شفاهی را تلاشی در جهت پررنگ کردن سهم این گروه‌ها و اقشار بدانیم صحیح است اما نمی‌توان رویکرد شفاهی و متون حاصل از آن‌ها را تاریخ‌نگاری (به مفهومی که از آن یاد شد) قلمداد کرد. همین‌طور نمی‌توان آن‌چنان که برخی تصور می‌کنند از مفهومی به نام «مورخ شفاهی» یاد کرد. (Step - by – Step to oral History. P.2؛ درآمدی بر پاره‌ای مشکلات نظری در تاریخ شفاهی، ص 151)
به یاد داشته باشیم که رویکرد شفاهی در جمع‌آوری داده‌ها و متون حاصل از این طریق، در هر حال خصلت گفتاری دارد و تحت‌تأثیر دیدگاه‌ها، ویژگی‌های روانی و احساسی راویان و محققات، منفعت‌طلبی‌های اجتماعی آن‌ها و نوعی فاصله زمانی و مکانی با وقوع رویدادها متعین می‌شود. این تعین‌پذیری ماهیتاً یک برداشت پسینی از واقعیت‌های تاریخی است و از این منظر که فضای گفتمانی اعصار جدید مدام در حال دگرگونی است و خرده‌گفتمان‌های هر عصر نیز در سیر وقوع حوادث تأثییرگذاری خاص خویش را دارند، ممکن است چنین برداشت‌هایی تحت‌تأثیر این امور کاستی و فزونی به خود گرفته و برداشتی باشند که متناسب با شرایط زمان تعین خویش ـ که الزاماً برداشت زمان وقوع حوادث نیست ـ نمود یافته‌اند. از این منظر، متون حاصل از رویکرد شفاهی در تاریخ را می‌توان نوعی تاریخ‌سازی قلمداد کرد تا تاریخ‌شناسی و بازنگری تاریخی. هرچند می‌توان با درنظر داشتن رابطه میان ذهن و زبان، فرهنگ شفاهی و متون حاصل از آن را عقلانی و از یک منظر پویاتر از فرهنگ نوشتاری (که بستری تعریف شده و محدود دارد و رابطه ذهن و زبان در آن ثابت‌تر است) دانست؛ اما باید درنظر داشت که آنچه راویان بیان می‌کنند در قالب زبان ملفوظی است که هرچند ممکن است با زبان ملفوظ زمان وقوع رویداد یکی باشد، الزاماً با زبان مفهومی زمان وقوع رویداد یکی نیست. متون حاصل از رویکرد شفاهی تا حد زیادی با میزان درک و قدرت حافظه افراد مورد مصاحبه ارتباط دارند و صرف‌نظر از منفعت‌طلبی‌های احتمالی و برداشت‌های قومی، سیاسی، حزبی، دینی و غیره از این منظر که ذهن و زبان افراد مورد نظر یک مقوله نسبی است، حاصل کار نیز در مقایسه با متون تاریخ‌نگاری از جنبه‌های نسبی برخوردار است.

4ـ متون حاصل از رویکرد شفاهی، در مطالعات تاریخی میزان استفاده مشخصی دارند و استفاده از آن‌ها در حکم بخشی از منابع تاریخی ـ و نه تاریخ‌نگاری ـ محدود به مطالعات دوران معاصر می‌شود که البته در این خصوص که آیا دوران معاصر در حوزه مطالعاتی رشته تاریخ و یا رشته‌های هم‌عرض است جای چون و چرا وجود دارد. هرچند مطالعه بین‌رشته‌ای ودرک تحولات تاریخی در یک رویکرد بینابینی از دانش‌های مطرح در علوم انسانی از اوایل قرن بیستم مورد توجه جدی برخی مکاتب تاریخ‌نگاری قرار گرفته است و به ویژه بهره‌گیری متقابل مورخین و جامعه‌شناسان از رویکرد و دستاوردهای علمی یکدیگر اصلی پذیرفته شده، قلمداد می‌شود، اما نظر این‌گونه مکاتب، بیشتر به مطالعه موضوعاتی است که زمان تاریخی آن‌ها به سر آمده و به اصطلاح در حوزه علم تاریخ قرار گرفته‌اند. آنچه مربوط به زمان معاصری می‌شود که شاهدان حوادث آن تا هنوز زنده‌اند، بیشتر به حوزه مطالعاتی رشته‌هایی همچون جامعه‌شناسی، حقوق، اقتصاد، روان‌شناسی و علوم سیاسی مربوط است و تنها در یک حالت بین‌رشته‌ای، علوم تاریخی همچون جامعه‌شناسی تاریخی، روان‌شناسی تاریخی ـ اجتماعی می‌توانند به آن بپردازند. به کارگیری رویکرد شفاهی در مطالعات تاریخی به عنوان یک دانش نوظهور در شناخت گذشته‌های دوردست چندان استفاده‌ای ندارد. این رویکرد و متون حاصل از آن به لحاظ نقشی که در مطالعات تاریخی اعصار آینده ایفا می‌کند، مهم می‌نماید. رویکرد شفاهی مواد خام و فاکت‌های تاریخی متکثری را برجای می‌گذارد که مورخین دوران بعدی ـ زمانی که عصر حاضر در حوزه مطالعات تاریخی قرار گیرند ـ از آن بهره می‌گیرند. از این‌روی، ترغیب برای به کارگیری چنین رویکردی از سوی محققین رشته‌های هم‌عرض تاریخ به پرباری این دانش (تاریخ) در آینده می‌انجامد و مورخین عهود بعدی را در شناخت هرچه بهتر و بیشتر فضای گفتمانی جامعه امروزی و خودآگاهی حاکم بر آن یاری می‌دهد.

در بهره‌گیری از رویکرد شفاهی در جمع‌آوری داده‌ها، محققین می‌بایست در تمامی مراحل کار رویکردی کاملاً انتقادی داشته باشد و به طور فعال از راهکارهای نقد بیرونی و درونی که مورد استفاده در شناخت دقیق داده‌های منابع تاریخی‌اند بهره بگیرند. نقطه‌نظراتی همچون نقد شواهد ارادی به وسیله شواهد غیرارادی (که مصاحبه‌کننده را در تشخیص بهتر بیانات نادرست مصاحبه‌شونده از بیانات درست او کمک می‌کند)، در نظر داشتن فاصله زمانی و مکانی رخداد واقعه‌ای که مصاحبه شوند از آن سخن می‌گوید؛ مطالعه تطبیقی بیانات راوی با راویان مختلف،‌ توجه به اصل همبستگی امور و بستر فرایندی که تحولات در قالب آن متحقق می شوند و تحلیل داده‌های مصاحبه‌شوندگان در چارچوب آن فضا، ارتباط یا عدم ارتباط و نوع ارتباط راوی با مطالبی که از آن سخن می‌گوید و راهکارهایی از این قبیل، از جمله مواردی هستند که محقق را در این مسیر یاری می‌کنند. البته به‌کارگیری این طرق در خصوص منابع تاریخ‌نگاری که فضای گفتمانی آن به سر آمده و به گونه‌ای ثبات رسیده که می‌توان مطالب آن‌ها را با این شیوه‌ها نقد کرد، در رویکرد شفاهی (به لحاظ فضای گفتمانی سیال‌تری که از آن برخوردار است) به طور کامل امکان‌پذیر نیست. از این روی، داده‌های حاصل از رهیافت شفاهی ـ به شرط این که محقق در آن دخل و تصرف کرده و متناسب با فضای گفتمانی آن را تحلیل و تفسیر نموده باشد ـ پس از این که فضای گفتمانی ثابتی پیدا کرد و به اصطلاح در حوزه مطالعات علم تاریخ قرار گرفت، می‌تواند به عنوان یک منبع تاریخی و یا تاریخ‌نگاری مورد استفاده قرار گیرد و پس از نقادی در شناخت و تحلیل کارآمدتر گذشته کاربرد داشته باشد. بار دیگر تکرار می‌کنیم که این داده‌ها در زمان پیدایش، تاریخ‌نگاری نیستند و در آینده به این مفهوم نزدیک می‌شوند. البته نظریه ویژگی‌های مثبت رویکرد شفاهی را می‌توان در یک حالت مقایسه‌ای میان اسناد و کتب، اهمیت داده‌های حاصل از این رویکرد را برای مورخین آینده در حکم اسناد دانست و در مقایسه با کتبی که هم‌زمان با پیدایش این متون حاصل شده‌اند،‌ مهم‌تر قلمداد کرد. با این حال، در زمان ظهور از چنین ارزشی برخوردار نیستند و در بهترین حالت از شأنی هم‌مرتبه اسناد مختلفی که نهادها و احزاب و گروه‌های مختلف به طور عادی و ناخودآگاه ـ و البته شاید هم آگاهانه ـ از خود به جای می‌گذارند؛ اما در آینده برای مورخین مهم‌اند، برخوردارند.

جمع‌بندی مطالب
تاریخ علم مطالعه کنش اجتماعی آدمیان در اعصار گذشته است و بنای این مطالعه براساس تفسیر مدارک و اسناد تاریخی است. علم تاریخ حاصل تداخل دو افق حاصل و ماضی است و آنچه که با عنوان افق گذشته تاریخ مطرح است، در قالب مدارک تاریخی بر جای مانده و این مدارک به عنوان یادگار نمودهای تاریخی، بسیار مه‌اند. از این منظر، هر میزان این مدارک بیشتر و از تنوع و تعدد بیشتری برخوردار باشند، امکان شناخت گذشته و تحلیل کارآمدتر آن را در راستای پاسخ‌گویی به ملاحظات کنونی جامعه بیشتر است. رویکرد شفاهی در جمع‌آوری داده‌های تاریخی و آنچه که اصطلاحاً با مفهوم «تاریخ شفاهی» از آن یاد می‌شود، به عنوان رویکردی که در مطالعات بین رشته‌ای کاربرد دارد و مورخین را نیز در شناخت بهتر نزدیک‌ترین گذشته به زمان حال یاری می‌کند، حائز اهیمت است. داده‌های تاریخی حاصل از رویکرد شفاهی ضمن این که مورخین را در شناخت بهتر وقایع دوران معاصر یاری می‌کند و امکان مشارکت گسترده‌تر اقشار مختلف جمعی را در روند کلی شناخت تاریخ فراهم نموده و به گونه‌ای زمینه‌های تقویت تعامل جمعی و کثرت‌گرایی فکری را هموار می‌نماید، داده‌های بی‌شماری (فاکت‌های تاریخی) را برای آیندگان به جای می‌گذارد که مورخین ادوار بعدی را در شناخت کامل‌تر ساختار جامعه عهود پیشین یاری می‌کند و به پرباری هرچه بیشتر دانش تاریخ یاری می‌رساند. رویکرد شفاهی در تاریخ و یا مطالعات تاریخی اگرچه سابقه‌ای بسیار طولانی دارد و عمر آن به دوران پیش از اختراع خط برمی‌گردد، اما به دنبال تحولات پس از عصر جدید و به خصوص از نیمه قرن بیستم که تکنولوژی‌های شنیداری و دیداری رو به رشد نهاد، مورد توجه بیشتری قرار گرفته و به عنوان یکی از طرق کارآمد در جمع‌آوری داده‌های تاریخی، توجه مورخین را به خود جلب کرده است.

منابع
ـ آیینه‌وند، صادق؛ علم تاریخ در گسترده تمدن اسلامی؛ تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377.
ـ احمدی،‌ بابک؛ مدرنیته و اندیشه انتقادی؛ تهران، نشر مرکز، 1373.
ـ برک، پیتر؛ ضرورت همگرایی نظریه اجتماعی و تاریخ: رابطه تاریخ و جامعه‌شناسی؛ در: گری جی همیلتون و دیگران، تاریخ‌نگاری و جامعه‌شناسی تاریخی؛ ترجمه هاشم آقاجاری، تهران، کویر، 1385.
ـ زرین‌کوب، عبدالحسین؛ تاریخ در ترازو؛ ج 5، تهران، امیرکبیر، 1377.
ـ کاپالدی، نیکلاس؛ فلسفه علم؛ ترجمه علی حقی،‌تهران، سروش، 1377.
ـ کالینگوود، آر.جی؛ مفهوم کلی تاریخ؛ علی‌اکبر مهدیان، تهران، اختران، 1385.
ـ نورایی،‌ مرتضی؛ درآمدی بر پاره‌ای مشکلات نظری و کارکردی تاریخ شفاهی، در: گنجینه اسناد، فصلنامه تحقیقات تاریخی و مطالعات آرشیوی؛ س 16، ش 64، دفتر چهارم، زمستان، 1385.
ـ وینست، اندرو؛ ایدئولوژی‌های مدرن سیاسی؛ ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران، ققنوس، 1378.
ـ تاریخ شفاهی، در:
http://www.nlai.ir/Default.aspx?
 Audio Technology/Recording/Recording Devices/Digital recorder…, in: www.historicalvoices.org/oralhistory/rec-intro-html
- Documentaries of central Taxes, In: http:/www.baylor.edu/oral-history/index.php

- Managing and oral history project, In:http://www.baylor.edu/oral-history/index.php

- oral history in space-science and technology, In
- Step-by-step to oral History- What Is oral History, In: http://dohistory.org/on-your-own/toolkit/oralhistory-
- What is oral history, In: http://www.baylor.edu/oral-historu/index.php

- why oral History, In: http://genealogy.about.com/oral-history/ss/oral-history.htm
- Developing A research Focus, In: http://www.baylor.edu/oral-history/index.php

- Ethical 8 Legal considerations, In: http://www.baylor.edu/oral-history/index.php

 


کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، اسفند 1386


 
تعداد بازدید: 8543


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.