خوانش تاریخی عملیات کربلای چهار

محمد درودیان و علیرضا کمری

01 مرداد 1394


محمد درودیان و علیرضا کمری

محمد درودیان و علیرضا کمری از پژوهشگران به‌نام و پیشکسوت جنگ تحمیلی عراق علیه ایران هستند. بیشتر وقت آنها به تفکر و تامل در این حوزه موضوعی اختصاص دارد و به این دلیل، صاحب‌نظرند. از میان تازه‌ترین نوشته‌های آنان دو یادداشت را برگزیده‌ایم که پیوند موضوعی دارند و درباره بازتابی از جنگ در ماه‌های اخیرند.

 

عملیات کربلای چهار چگونه وارد تاریخ شد؟

روایت جدید از عملیات کربلای چهار بر اساس پیوستگی مفهوم لو رفتن عملیات با شکست آن و هر دو در نسبت با شهادت غواصان دست بسته، نمونه بسیار برجسته ای از این گزاره مشهور است که؛ تاریخ، تاریخ معاصر است. روایت جدید جامعه از عملیات کربلای چهار، در حالی شکل گرفته است که پس از واقعه و در نقطه مقابل روایت تاریخی نهادها و مسئولین سیاسی- نظامی، قرار دارد.

   در روایت تاریخی، ضرورت انجام عملیات سرنوشت ساز، موجب طراحی عملیات کربلای چهار با هدف پیشروی به سمت بصره و در نتیجه تثبیت موقعیت ایران پس از پیروزی فاو، برای پایان دادن به جنگ بود. شکست عملیات کربلای چهار، وضعیت سیاسی- نظامی موجود را به مخاطره انداخت، چنانکه بیم آن وجود داشت که عراق با حمله به فاو، موازنه نظامی را تغییر دهد. در چنین شرایطی، پیروزی در عملیات کربلای پنج، نتایج شکست در عملیات کربلای چهار را تحت تأثیر قرار داد. با این توصیف، عملیات کربلای پنج، در تداوم درس های حاصل از شکست عملیات کربلای چهار و امکاناتی که برای این عملیات فراهم شده بود، انجام گرفت و در روند جنگ تأثیر سرنوشت ساز داشت، زیرا با ایجاد تردید در توان دفاعی عراق و همزمان تشدید درگیری در خلیج فارس، اراده بین المللی را برای پایان دادن به جنگ شکل داد و در قطعنامه 598، برای نخستین بار خواسته های ایران مورد توجه قرار گرفت و به تصویب رسید.

   در این روایت تاریخی، عملیات کربلای چهار، به دلیل شکست و تامین نشدن اهداف سیاسی - نظامی، بیرون از تاریخ است، و تنها به دلیل پیشروی لشکر 19 فجر و تیپ حضرت ابوالفضل(ع) در منطقه شلمچه، درس های آن در پیروزی عملیات کربلای پنج مورد توجه فرمانده کل سپاه قرار گرفت و طراحی عملیات بر اساس آن انجام و به پیروزی رسید. در حالیکه با ورود غواصان شهید، عملیات کربلای چهار، از نقطه عزیمت نگرش جامعه به مظلومیت شهداء، و تامل بر علت و چگونگی آن، وارد تاریخ شد و چند و چون درباره این عملیات با رجوع به تاریخ مورد بحث قرار گرفته است. روایت جدید درباره عملیات کربلای چهار، بیانگر نوعی جدال میان روایت تاریخی از واقعه با روایت جدید جامعه از عملیات کربلای چهار است. در این میان مناقشات جدیدی که در باره پرهیز از استفاده سیاسی از شهدا صورت می گیرد، ناظر بر وجود دیدگاهی است که طی سالهای گذشته در تشیع و تدفین شهداء در اماکن عمومی وجود داشت، ولی اکنون به موضع گیری آشکار، با واکنش عمومی و بیانیه بخشی از خانواده شهداء، تبدیل شده است. ظهور نشانه های جدید در شکل گیری روایت جامعه از جنگ، ناظر بر این معنا است که در فضای اجتماعی سازوکارهای بروز و ظهور سطحی از واکنش اجتماعی، به روایتهای موجود از جنگ و انقلاب، در حال تکوین است.

   موضوع قابل توجه این است که، سه مفهوم لو رفتن عملیات، شکست عملیات کربلای چهار و شهادت غواصان دست بسته، هر سه تاریخی است، اما ترکیب و نتیجه گیری درباره آنها و ساختن روایت جدید از عملیات کربلای چهار، حاصل شرایط پس از واقعه تاریخی، و در برابر روایت رسمی و تاریخی از واقعه است. به این اعتبار، می توان پذیرفت که؛ تاریخ همواره تاریخ معاصر است، زیرا از نقطه عزیمت حال به گذشته، مفاهیم و داده های تاریخی، در خدمت روایت جدید قرار می گیرد.

   برای شناخت روایت جدید، بجای تمرکز بر مفاهیم سه گانه و توضیح بیشتر آن، باید بر چگونگی ترکیب آنها در ساختن روایت جدید توجه کرد. با وجود آنکه درباره لو رفتن عملیات و شکست آن، طی دو دهه گذشته، مطالبی گفته و نوشته شده است، تأثیر شرایط حال در ساختن روایت جدید اینگونه است که با انتشار خبر انتقال شهدای غواص، این روایت شکل گرفت در حالیکه طی دو دهه گذشته، با وجود اخبار و گزارش هایی که در این زمینه گفته و نوشته شده بود، اما چنین تصویری ساخته نشده بود. با این توضیح اگر بلافاصله پس از اتمام جنگ خبر کشف شهدای دست بسته غواص منتشر می شد، روایتی که هم اکنون شکل گرفته، ساخته نمی شد. زیرا زمینه های سیاسی- اجتماعی آن وجود نداشت.

   بدین ترتیب روایت از عملیات کربلای چهار، با نشان دادن این موضوع که چگونه پس از واقعه زمینه و شرایط سیاسی- اجتماعی می تواند در شکل گیری روایت های جدید از جنگ نقش داشته باشد، بسیار قابل توجه است. در واقع عملیات کربلای چهار با رجعت شهدای غواص دست بسته و تحت تأثیر ملاحظات سیاسی- اجتماعی، وارد تاریخ شد.

منبع:

http://m-doroodian.ir/post/137

 


 

حاشیه ای بر یادداشت "عملیات کربلای چهار چگونه وارد تاریخ شد؟" به قلم علیرضا کمری

عملیات کربلای چهار چگونه خوانش تاریخی شد؟


   در یادنوشت/ یادداشتی که جناب آقای درودیان به تاریخ 31 خرداد 1394 با عنوان «عملیات کربلای چهار چگونه وارد تاریخ شد» نوشته و در سایت خود آورده‌اند، از باب ایضاح نکته‌هایی شایان توجه می‌نماید که ذیلاً عرض و تقدیم می‌شود:

1/ در پاراگراف اول نوشته‌اند: «روایت جدید از عملیات کربلای چهار براساس پیوستگی مفهوم لو رفتن عملیات با شکست آن و هر دو در نسبت با شهادت غواصانِ دست‌بسته نمونه‌ی بسیار برجسته‌ای از این گزاره‌ی مشهور است که تاریخ، تاریخ معاصر است ...»

این جمله تا آنجا که به یادم مانده از آنِ بندوتو کروچه است و البته این نظر در اظهارات بسیاری دیگر از عالمانِ علمِ تاریخ ـ که در فضای رسته از تاریخ‌شناسی سنتی تحصّلی، اندیشیده و سخن گفته‌اند دیده‌ می‌شود. از این زمره عبارت مشهور توین بی زبانزد است که گفته است تاریخ همان مورخ است. یا؛ ئی. ایچ. کار در کتاب «تاریخ چیست»، دارد که: ما گذشته را فقط با دیدگان حال می‌توانیم مشاهده و درک کنیم. مورخ به عصر خود تعلق دارد و تابع شرایط بقای بشر در زمان خویش است. بالاتر از این‌ها نظر جان هروارد پلام درباب «مرگ گذشته» قابل اعتناست که در کتابی به همین نام، پنبه‌یِ پندار دسترسی به واقعه‌ی تاریخی در زمان و شرایط وقوع ـ یعنی بازگشت به گذشته ـ را زده است. این نظریه‌ای است که در آراء اندیشوران تاریخ‌شناس پسامدرن و نگره‌های هرمنوتیکی به تاریخ خوب طرح و حلّاجی شده است. در این نگره و رویکرد تاریخ‌شناختی رویداد و شناخت رویداد حاصل موضع و منظر و زمانه و زمینه (موقعیت گفتمانی) مورخ و چگونگی ساخت روایت و کاربرد زبان قلمداد می‌شود. محض پی‌گیری، علاقه‌مندان این بحث را به کتاب «فلسفه‌ی تاریخ» استنفورد و «دانش هرمنوتیک مطالعه تاریخ» ویلهلم دیلتای و «تاریخ و روایت» هایدن وایت ارجاع می‌دهم.

در همین پاراگراف نخست آمده است: «روایتِ جدید جامعه ... در حالی شکل گرفته است که پس از واقعه و در نقطه‌ی مقابل روایت تاریخی نهادها و مسئولین سیاسی نظامی قرار دارد.» این جمله اندکی نیازمند واکاوی و بازخوانی است. آن چه در جامعه و مشخصاً حضور گسترده‌ی مردمی/ مردمانه تشییع پیکر شهدای غواص روی داد (و کمابیش نمونه‌هایی از این نوع حضور را می‌توان در تاریخ معاصر پی گرفت و ملاحظه کرد) بالذاته یک روایت تاریخی/ تاریخ‌شناختی، در مقام و موضع مورخانه ـ نبوده و نیست. بلکه این حضور پرشمار و متراکم را می‌توان گونه‌ای و مصداقی از رفتار آیینی و تشرف و مناسک نمادین (و توأم با غلیان احساسات و عواطف) تلقی کرد که از نظام اندیشگانی و معتقدات دینی شیعی و کهن‌زیسته‌ی مردم، به معنا و مفهومِ استعلایافته‌ی شهادت و مظلومیت نشأت می‌گیرد و نظایر دیگر آن را می‌شود در اعمال زائرانه/ زیارت، راه‌نوردی‌های معنوی و روحانی ـ همچون کاروان راهیان نور، راه‌پیمایی‌های ذاکرانه از شهرهای مختلف عراق به کربلا در اربعین حسینی ـ و حضور در مشاهد مشرفه و امثال آن ملاحظه کرد. آن چه در آن مراسم از سوی مردم به ظهور رسید، حضور در یک «تشییع» بود، مع هذا این کلمه از حیث معنا نیازمند توضیح و تفسیر است. باورهایی که این گونه مناسک و مراسم را پدید می‌آورند و رویدادهایی که به‌واسطه‌ی این‌گونه باورها و رفتارها به وجود و بروز می‌رسد موضوعیت مطالعه‌ی تاریخی دارد، که این موضوعیت و قابلیت در رویکرد فرهنگ به تاریخ، «تاریخ فرهنگی» ممکن و میسور می‌شود. تاریخ به ماهو تاریخ، خاصه در حوزه‌ی تاریخ سیاسی و نظامی، وابسته به زمان و موقعیت و مکان است، حال آن که رفتارهای معنوی و باورهای روحانی چندان تعلقی به زمان و زمین کمّی و عینی و جهان مُلک ندارند. در این خصوص دکتر لیلی عشقی کتاب کم‌حجم و درخور توجهی دارند با عنوان «زمانی غیر زمان‌ها» که آقای احمد نقیب‌زاده آن را به فارسی ترجمه کرده‌اند و تفسیری فراعینی/ مناسکی از انقلاب اسلامی ایران، و آفاق نگاه رزمندگان جبهه‌های جنگ را به تماشا می‌گذارد. بنابراین آن چه در فضای ذهنی و عمل عینی مردم در قبال پیوستگی سه مفهوم شهادت، شکست، غواصان دست‌بسته رخ داده است اولاً در نگره‌ی مطالعات تاریخ‌شناختی سیاسی نظامی به‌درستی ممکن نیست دیده و تحلیل شود و ثانیاً حاصل خوانش تاریخ‌شناختی فرهنگی اندیشگانی این رخداد «در مقابل روایت تاریخی نهادها و مسئولین سیاسی نظامی» واقع نمی‌شود، بلکه و شاید این خوانش در عرض و ازای روایت تاریخی نظامی سیاسی، سنجه‌ی دریافت و تلقی مردمی/ مردمانه را در نسبت با آن آشکار کند. مسئله‌ی مهم در این جا این است که جنگ/ دفاع مقدس را به‌مثابه‌ی یک کلان رویداد کثیرالاضلاع و درهم پیچیده از زوایا و خبایای گونه‌گون و منظرها و موضوعات متنوع چگونه می‌توان در مطالعه گرفت، آن سان که بتوان در بازشناخت و بازتولید متنِ اصل، نسخه‌ای برابر با آن، در حد امکان، ارائه کرد. محض اطلاع یادآور می‌شود به اجمال و اشاره سعی کرده‌ام، شمایی از این آرزو را در کتاب «اثرنشان» نشان دهم. نیز، در این پاراگراف یا بخش، به روایت تاریخی نهادها و مسئولین سیاسی نظامی اشاره شده است، که نگارنده‌ی این سطور، جز پراکنده‌هایی جسته‌گریخته، نوشته‌ی درخور صفت تاریخی/ تاریخ‌شناختی راجع به این عملیات تا به حال نیافته و ندیده است.

2/ در بخش سوم آمده است «در این روایت تاریخی، عملیات کربلای چهار به دلیل شکست و تأمین نشدن اهداف سیاسی ـ نظامی بیرون از تاریخ است.» معلوم نیست مقصود نویسنده از «بیرون تاریخ بودن» چیست؟ آیا به این معناست که این رویداد در مطالعات تاریخی دیده نشده است، اگر چنین مقصودی مدّنظر باشد، این جمله با پاراگرف اول ـ که اشاره دارد به روایت تاریخی نهادها و مسئولین سیاسی ـ همخوان نیست.

مع‌الوصف، به دلیل آن که تاریخ‌نگاری جنگ اساساً در ید قدرت نهادها و سازمانهای عامل و مباشر جنگ قرار دارد، بدیهی می‌نماید که شکست محل اعتنا واقع نشود و این مسئله به نحوه‌ی ادراک نهادها و مؤسسات تاریخی جنگ از تاریخ و قصد و کارکرد مطالعات تاریخی جنگ بازمی‌گردد. (راجع به این موضوع و مسئله، یعنی محدودیت مطالعات تاریخی جنگ در نهادها و سازمانهای سیاسی و نظامی، در بند شش یادداشت قبلی آقای درودیان نکته‌ی قابل توجهی وجود دارد.)

می‌توان جمله‌ی محل ایراد در این پاراگراف را این‌گونه تصحیح کرد و به آن صراحت بخشید که: به دلایل ... عملیات کربلای چهار مورد مطالعه و نقد و بررسی تاریخ‌شناختی/ تاریخی نهادها قرار نگرفته است.

در چند سطر پایین‌تر ـ اولین پاراگراف ـ آمده است: «در حالی که با ورود غواصان شهید، عملیات کربلای چهار از نقطه‌ی عزیمت نگرش جامعه به مظلومیت شهدا و تأمل بر علت و چگونگی آن وارد تاریخ شد و ...»- آن چه در جامعه رخ داده است یک واکنش و خوانش اجتماعی مردمانه از ماجراست که ربطی به چند و چون پیدا و پنهان سیاسی نظامی ماجرا ندارد. اما همین امر ممکن است اهل تاریخ را به مطالعه و مداقه در جوانب این موضوع برانگیزد، مع‌الوصف تصریح می‌کنم، واکنش جامعه و حتی سوءاستفاده‌ی سیاسی و تبلیغاتی پیرامون این مراسم، ربط وثیقی به خود واقعه و جوانب تاریخی آن ندارد. اگرچه این حاشیه‌ها گاهی بر متن غلبه می‌یابند و به آن معنی ثانوی می‌بخشند. همان گونه که هر ساله با راه‌پیمایی بیست و دوم بهمن مشاهده می‌شود، در کنار اصل این حرکت، در حواشی خیابان آزادی شمار متعددی از نهادها موقعیت را مناسب اجرای برنامه‌های خود می‌یابند و دستفروشان بسیار از هر دستی، متاع خود را در مسیر اصلی و فرعی این راه‌پیمایی هوار می‌زنند، بدیهی است که از موج احساسات معتقدانه و حرکت عظیم اجتماعی هم جریان‌های سیاسی، ماهی مقصود خود را صید کنند. اما تاریخ در صورت امکان و مجال، آن جا که در مقام شناخت و نقد، حوادث و رویدادها را به مطالعه می‌گیرد، حساب هر یک از اینها را جدا از هم و پیوسته به هم در نظر می‌آورد.

3/ در پاراگراف چهارم، تصریح شده است که: «شکست، شهادت، غواصان دست‌بسته هر سه موضوع تاریخ‌اند، اما روایت جدید، یعنی اقبال جامعه در مراسم تشییع حاصل پس از واقعه و در برابر روایت رسمی و تاریخی از واقعه است.»

هر نوع روایت و گزارش و خوانشی از رویداد یک منظر و پرسپکتیو از آن را نشان می‌دهد، در مقام جمع، همه‌ی این روایت‌ها کنار هم واقع می‌شوند نه مقابل هم، و تصویری شامل‌تر از موضوع را به نظر می‌آورند، حتی در جایی که میان این روایت‌ها و خوانش‌ها همخوانی و سازواری وجود نداشته باشد، می‌شود به تعدد منظرها و موضوعات به عنوان یک پدیدار معرفت‌شناختی تاریخی هم نگریست. در این جاست که تحلیل انتقادی گفتمان متن می‌تواند حدود و ثغور دگرشده‌ها و پنهان‌گشته‌ها را به قدر امکان کشف کند و نمایش دهد.

4/ در پاراگراف پنجم آمده است: «اگر بلافاصله پس از اتمام جنگ خبر کشف شهدای دست‌بسته‌ی غواص منتشر می‌شد، روایتی که اکنون شکل گرفته ساخته نمی‌شد، زیرا زمینه‌های سیاسی اجتماعی آن وجود نداشت.» این سخنی است درست و بجا، زیرا معنای متن و گزاره‌های تاریخی و معنایابی از واقعه نیز به زمینه و زمانه‌ی خوانش بستگی بسیار دارد؛ به این معنا که جغرافیای فهم در تفسیر  و بازخوانی رویداد مؤثر است. با عنایت به طبع و پسند غالبِ ادبی/ اشراقی/ متافیزیکی در فرهنگ ایرانی؛ گذر زمان به سود تبدیل واقع به واقعه و تاریخ به خاطره عمل می‌کند؛ اشیاء و اثاث البیت زندگیِ چند دهه‌ی پیش اکنون به یادنشان و یادگاری و خاطره بدل شده‌اند و کارکرد آنها تماشا و یادآوری است؛ یعنی این اشیا از دلالت و کارکرد اولیه به کارکرد ثانوی تغییر معنا یافته/ داده شده‌اند. چنین است که خاطرات جنگ و بازنموده‌های خاطرات جنگ با میل بر روایت اشراقی واقعه از تمنیات زمینی و تعلقات زمانی می‌گریزند. و این یاد و یادستان‌ها و مناسک یاد البته در جهت بقای خاطره‌ی جمعی و هویت ملی و تداوم اندیشه و فرهنگ نسل‌ها می‌تواند چونان سرمایه‌ای غنی و گرانقدر عمل کند و به کار آید و در تلاطم و توالی ماجراهای گوناگون زمانه، حافظه‌ی جمعی را در صیانت و نگاه‌داشت واقعه‌ها یاری رساند.



 
تعداد بازدید: 5352


نظر شما


23 مرداد 1394   23:12:41
سیدولی هاشمی
(جناب آقای کریمی عزیز، خواهش میکنم این نظررا منتشرکنید) جناب آقای درودیان باسلام:اینگونه نوشتن و نشر یک موضوع تاریخی که هنوز عمر رزمندگانی که در آن واقعه بودندبه سرنیامده،ازناحیه ی جنابعالی بسی مایه ی تعجب است.از حضرتعالی دراین امورتوقع بیشتری میرود.
شماچطوربرای تحلیل عملیات کربلای چهارباعدم اطلاع ازرویداداین واقعه، مینویسید؟در حالی که نوشته های شماباواقعیات موجودازاین عملیات اصلاً تطبیق ندارد. جناب آقای درودیان!بنده موفق به زیارت شماازنزدیک نشده ام امااگرصلاح بدانی بنده حاضرم دریک محفل علمی وباحضور فرماندهان محترمی که آن عملیات راپی ریزی کرده اندبا شمادوئل تاریخی کنم وبه شمااثبات نمایم که برداشت تاریخی وتحلیل یکسویه ی شمااز این عملیات مقرون به صواب نیست.
درودیان عزیز!درهمان ابتدای نقل این مطلب ازحضرنعالی طوری شمارامعرفی کردندکه حرفهای شماراقابل استناد دانستندلذاازاین منظرهم شده ازشمااین انتظارمیرودکه بانقل درست وصحیح وهمچنین تحلیل درست ازواقعه ذهن مخاطبین خود را اقناع کنیدنه اینکه به بهانه ی شهدای عزیزغواص مطالبی رابیان بفرماییدکه حاکی از عدم حضورشمادراین عملیات،عدم دانش شماازرویدادهای این عملیات وبرداشت سطحی شمااز آن واقعه وسیاسی کردن دفن شهدا و اینطور چیزها باشد.علی کل حال هر وقت وهرجاصلاح دانستیدبنده در خدمت شماهستم تاپرده هایی از عدم الفتح ونه شکست، ازعملیات کربلای چهاررابرایتان بازبگویم تا واقعیات تاریخی شفاف تربه ذهن مردم عزیزمان تبادر کند. (والسلام علی من التبع الهدی
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.