در ششمین نشست مسئولان دفاتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری صورت می‌گیرد

بررسی روش‌های پژوهشی مبتنی بر تاریخ شفاهی


17 آذر 1395


ششمین نشست سالانه مسئولان دفاتر فرهنگ و مطالعات پایداری مراکز استانی حوزه هنری از 21 الی 23 آذر ماه 1395 به میزبانی حوزه هنری استان سمنان برگزار خواهد شد.

به گزارش خبرنگار سایت تاریخ شفاهی ایران، در این نشست سه روزه، مهم‌ترین مسائل و مباحث مرتبط با شیوه‌ها و روش‌های پژوهشی مبتنی بر تاریخ شفاهی و تجربیات میدانی محققان استان‌های مختلف کشور در حوزه گردآوری و ثبت و ضبط خاطرات مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

محتوا و سرفصل‌های آموزشی این نشست بر اساس نیازسنجی و نظرخواهی از دفاتر فرهنگ و مطالعات پایداری مراکز استانی تعیین و تنظیم گردیده و شرکت‌کنندگان حضور در بیش از پنج کارگاه تجربی ـ آموزشی را تجربه خواهند کرد.

عناوین اصلی کارگاه‌های مورد اشاره به این شرح است:

1. مستندسازی تجربیات میدانی در حوزه اجرای طرح‌های تاریخ شفاهی در مراکز استانی

2. نقد و بررسی دو طرح خاطرات شفاهی  آماده انتشار از تولیدات مراکز استانی

3. چگونگی ارتباط‌گیری در مصاحبه تاریخ شفاهی با توجه به ویژگی‌های اجتماعی، اقلیمی و شخصیت‌شناسی مصاحبه‌شونده

4. آشنایی با استانداردهای فنی و محتوایی لازم برای کتاب‌های تاریخ شفاهی و خاطرات شفاهی

5. پرسش و پاسخ در ارتباط با چگونگی خاطره‌نگاری و خاطره‌نویسی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با نگاه نقادانه به کتاب «پرسمان یاد»

همچنین در شامگاه روز دوم از ششمین نشست مسئولان دفاتر فرهنگ و مطالعات پایداری مراکز استانی، برنامه شب خاطره ویژه بزرگداشت شهید دریادار محمدابراهیم همتی با مشارکت نیروی دریایی راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران در محل فرهنگسرای کومِش، سالن تئاتر شهر سمنان برگزار و اعضای خانواده و دوستان، هم‌رزمان و پرسنل بازمانده ناوچه قهرمان پیکان به روایت خاطرات خود از فرمانده شهید ناوچه پیکان خواهند پرداخت.



 
تعداد بازدید: 4395


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.