در هشتمین نشست «تاریخ شفاهی کتاب» مطرح شد

خاطراتی از نشیب و فراز ناشر بودن

مریم رجبی

27 خرداد 1396


به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، هشتمین نشست از دوره دوم نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب»، جلسه دوم گفت‌وگو با مرتضی آخوندی، مدیر انتشارات دارالکتب‌ الاسلامیه بود. این نشست صبح سه‌شنبه بیست‌وسوم خرداد 1396 به همت نصر‌الله حدادی، نویسنده و پژوهشگر در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار شد.

چاپ افست، هم نقطه عطف بود، هم...

مرتضی آخوندی درباره کپی‌رایت گفت: «در سال 1347 قانونی با عنوان قانون حمایت از حقوق مؤلفان و مصنفان تصویب شد. ناشرانی که قصد چاپ کتاب را داشتند، در واقع باید از این قانون پیروی می‌کردند، اما بعضی از افراد رعایت می‌کردند و بعضی دیگر رعایت نمی‌کردند. در این قانون ذکر شده بود که اگر کتابی خارج از ایران برای اولین بار چاپ شود، از این قانون مستثنی است و نتیجه این می‌شد که کتاب‌های خارجی که وارد ایران می‌شدند را تکثیر یا افست می‌کردند. این در واقع از خلاء‌های آن قانون بود که باعث می‌شد عده‌ای از آن سوء استفاده کنند.»

او ادامه داد: «از سال 1340 مسئله افست کتاب‌ها فراگیر شد و به جای این که کتاب‌ها با ماشین‌های مسطح چاپ شوند، [چاپ آنها] به صورت افست و با فیلم و زینک انجام می‌شد. مشکلاتی وجود داشت، مانند این که اگر کتابی چاپ می‌شد و دوباره می‌خواستند آن را چاپ کنند، باید ابتدا از کتاب قبلی کلیشه می‌گرفتند و یا از اول [آن را] حروف‌چینی می‌کردند. هر دو روش هزینه زیادی برای ناشر داشت و وقتی افست آمد، هزینه‌ها بسیار پایین آمد. سبب شد کتاب با سهولت بیشتری چاپ شود و این نوع از چاپ، نقطه عطفی برای ناشران بود.»

این ناشر پیشکسوت گفت: «انتشارات دار‌الکتب الاسلامیه کتاب‌های اصیل و مرجع اسلامی را که اکثراً به صورت چاپ سنگی و بدون فهرست بودند را به سبک جدید تجدید چاپ می‌کردند. این کار نقطه عطفی در تجدید چاپ کتاب‌های مرجع بود. کتاب الکافی، اولین کتابی بود که با این روش جدید چاپ شد. با پاورقی‌هایش را مرحوم علی‌اکبر غفاری نوشت. در واقع این کارها هم تحقیقی و هم فنی بودند. این روش را روی کتاب‌های بزرگی مانند الغدیر، المیزان، دوره 110 جلدی بحار‌الانوار، کتب اربعه و... انجام دادیم. در بیروت و لبنان، به محض این که کارمان تمام می‌شد، اینها را افست می‌کردند. این مشکل زمانی حاد شد که کتاب‌ها از لبنان با دلار دولتی وارد کشور شده و به مردم عرضه می‌شدند. تفاوت قیمت گزاف را دولت پرداخت می‌کرد، زیرا به فروشنده‌های خارجی دلار می‌داد. این موضوع باعث شده بود که بسیاری از مؤسسه‌های ایرانی به بیروت رفته و در آنجا دفتر بزنند و از آنجا کتاب‌ها را افست کرده و وارد بازار ایران کنند که از دلارهای دولتی استفاده کنند. حتی قرآن را نیز با همین روش در چین افست می‌کردند که جلویش گرفته شد. در نتیجه در زمان برگزاری نمایشگاه‌ها، فروش کتاب‌های دار‌الکتب الاسلامیه و دیگر انتشارات به علت عدم رعایت قانون کپی‌رایت دچار مشکل می‌شد. ما سعی می‌کردیم برگزارکنندگان نمایشگاه را آگاه کنیم که البته در دو یا سه دوره موفق شدیم که جلوی بسیاری از کتاب‌ها را بگیریم. در ایران هم همان کتاب‌ها را چاپ کردند و در اختیار خریداران قرار دادند تا هم به نشر کتاب در ایران ضربه وارد نشود و هم دلارهای دولتی بی‌جا مصرف نگردد، اما این موضوع نتوانست خیلی ادامه پیدا کند. مسئله زمانی حاد شد که فتوایی از حضرت امام خمینی(ره) در اوایل انقلاب مطرح شد مبنی بر این که کتاب مالکیت‌بردار نیست. این فتوا مبنایی شده بود که کتاب‌های ناشران مشهور را به راحتی چاپ کنند.

طی جلسه‌ای در قم، پدرم، علی‌اکبر غفاری، علامه جعفری و تعدادی از ناشران خدمت امام(ره) رسیدند. در آن زمان به تازگی این فتوا صادر شده بود که اگر کسی چیزی [کتابی] را خرید، می‌تواند از آن هر استفاده‌ای بکند و مالکیت معنوی و حقوق تألیف زیر سوال می‌رفت. در آن جلسه عرضه داشتند که با این فتوا بسیاری از هزینه‌های ناشر پایمال خواهد شد و کتاب را به قیمت ارزانی خواهند خرید. امام(ره) در پاسخ گفتند که کتاب‌هایی که فروخته می‌شود، این شرط در آنها لحاظ شود که حق ناشر محفوظ است. پس از آن وزارت ارشاد بر اساس همین نظریه امام(ره)، هنگامی که جواز نشر را می‌داد، در آن ذکر می‌کرد که ناشر موظف است حقوق سال 1347 را به‌طور کامل پذیرا باشد و در صورت تخلف از این قانون، از این پس حق نشر نخواهد داشت.»

آخوندی در ادامه، در مورد پیوستن یا نپیوستن به کنوانسیون برن و رعایت قوانین کپی‌رایت گفت: «باید همه جوانب را در نظر گرفت. زیرا طبق قوانین آنها، آثار غربی باید نعل به نعل و مطابق ترجمه شوند. از طرفی طبق قانون اساسی کتاب‌هایی انتشار پیدا می‌کنند که مخالف با اساس اسلام نباشند و اختلافی بین قومیت‌ها ایجاد نکنند. یکی از مشکلاتی که ما در این زمینه داریم این است که در علوم انسانی و علوم اجتماعی و بسیاری از زمینه‌های دیگر، وابستگی تام و تمامی به ترجمه و آثار کشورهای غربی داریم و این موضوع باعث آسیب‌پذیری ما شده است.»

زیر نظر داشتن انتشارات توسط ساواک

مدیر انتشارات دارالکتب‌ الاسلامیه ادامه داد: «کتاب‌ها تا حدود سال 1345 احتیاجی به مجوز گرفتن نداشتند. از آن سال به بعد چون قانونی در این زمینه نداشتند، نظام آن وقت قرار گذاشت که هر کتابی چاپ می‌شود، قبل از صحافی و چاپ شدن، یک نسخه از کتاب به کتابخانه ملی برود و در آنجا ثبت شود. بعد از بررسی و دادن شماره ثبت می‌توانند کتاب را صحافی و چاپ کنند. یک‌سری از کتاب‌ها را به عنوان کتب ممنوعه اعلام کرده بودند. این کتب ممنوعه شامل دو تیپ کتاب می‌شدند. تیپ اول کتاب‌هایی بودند که موضوع کمونیستی داشتند. طبیعتاً ممنوع بود و ما آنها را نداشتیم، اما تیپ دوم شامل کتاب‌های مذهبی می‌شد که توسط نویسندگان مذهبی نوشته می‌شدند و مورد تفتیش و بازرسی قرار می‌گرفتند. ما نیز دچار این مشکل بودیم چون حوزه کتاب‌های ما مذهبی بود، مانند کتاب سرگذشت فلسطین از مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی. برای این کتاب ما را باز‌خواست کردند. کتاب نوید امن و امان از آیت‌الله صافی گلپایگانی و کتاب شب‌های پیشاور از جمله کتاب‌هایی بودند که برای چاپ آنها ما را بازجویی کردند. من در گزارش‌هایی که از مجموعه اسناد ملی، [شامل اسناد] ساواک در مورد پدرم گرفتم، چند مکان در آنها به‌طور کاملاً واضح ذکر شده بود که باید تحت مراقبت دائم نیروهای ساواک باشند، از جمله آن مکان‌ها مسجد خمسه، انتشارت دار‌الکتب الاسلامیه و... بود.»

وی افزود: «یکی از اولین کتاب‌هایی که پدرم چاپ کرد، جلد دوم رساله آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی بود. یک جلد از رساله آیت‌الله حکیم را به ما دادند که چاپ کردن رساله، مصادف شد با فوت این مرجع و از آنجایی که در قدیم با فوت یک مرجع، رساله‌اش نیز قابل استفاده نبود، آن رساله‌ای که چاپ کرده بودیم را نفروختیم. [درباره این رساله‌ای که امروز موجود است؛ پدرم و مرحوم علامه کرباسیان با یکدیگر فتواهای آیت‌الله [العظمی] بروجردی یا سؤال و جواب‌هایی که در مورد مسائل فقهی موجود بود و یا حتی مسائل فقهی که به زبان عامه مردم نبود را جمع‌‌آوری کرده و به شکل رساله گرد‌آوردند. حتی بخش زیادی از انشای آن توسط پدرم انجام شد. ما رساله امام(ره) را چاپ نکردیم، چون کاملاً تحت نظر بودیم و امکان چنین کاری برای ما نبود.»

اساس کار دار‌الکتب الاسلامیه

مرتضی آخوندی گفت: «کار دار‌الکتب الاسلامیه و روابطش با مؤلفان و مترجمان بر اساس ایمان، اعتقاد و تفاهم متقابل بود، اما یک مرتبه ما کتابی را برای شخصی، سه دفعه چاپ کردیم. این کتاب سه جلدی بود. به علت این که فروش نرفته بود، او به ما گفت که مقدمه‌ای برای کتاب می‌نویسد که ما آن را به عنوان جلد چهارم به آن اضافه کنیم. از طرفی هم خواست که سه جلد را به یک جلد زرکوب تبدیل کنیم. این اتفاق زمانی افتاد که پدرم دچار مشکل شده بود و در نتیجه من این کار را پذیرفتم و انجام دادم. اما ایشان پس از انجام کار از ما شکایت کرد که این انتشارات جلد چهارم را چاپ کرده و حق تألیف من را نداده است! آن فرد در دیوان عالی کشور بود و نفوذ بسیار داشت. در نهایت ما به دادگاه و سپس به اتحادیه ناشران فرستاده شدیم. آنها پس از بررسی فراوان فهمیدند که مطالب کتاب همان مطالب جلد سوم است و تنها یک مقدمه به آن اضافه شده است. از طرفی حق تألیف چاپ سوم را نیز طی یک چک پرداخت کرده بودیم.»

چند مسئله و ضرورت

وی در ادامه گفت: «[چاپ] یک سری از کتاب‌ها مانند دایره‌المعارف‌ها - که سالیان سال برای چاپش وقت لازم است و از طرفی نیازمند هزینه بالایی است – را موسسات نشر دولتی انجام دهند. هم‌اکنون دو موضوع مطرح است، اول موضوع تهیه کتاب و دیگری نشر کتاب است. تهیه کتاب هزینه بالایی دارد، اما نشر و چاپ کتاب را می‌توانند به بخش خصوصی محول کنند، بدون این که از بودجه بیت‌المال استفاده کنند. اگر در گذشته بنا به دلیلی ضرورتی بر دوش ناشران دولتی بود، امروزه دیگر آن ضرورت وجود ندارد. از طرفی وزارت ارشاد باید برای تصمیماتی که برای بخش خصوصی می‌گیرد، شورایی از ناشران متخصص و متعهد تشکیل بدهد.»

مرتضی آخوندی درباره حضور خود در اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان که قدیمی‌ترین نهاد مردمی و تشکل صنفی در این زمینه است، گفت: «دار‌الکتب الاسلامیه از ابتدا عضو این اتحادیه بوده است. به این صورت که در آن سال‌هایی که معافیت سربازی‌ام را نگرفته بودم، دائماً از سمت اتحادیه فشار می‌آوردند که باید عضو اتحادیه بشوم. من خدمت آقای محمدی که در آن زمان در رأس اتحادیه بود، رفتم و مشکلم را برای‌شان بازگو کردم. ایشان در جواب گفت که می‌توانم به پدرم وکالت بدهم و آنها با آن وکالت، جواز را به نام پدرم صادر خواهند کرد. من این کار را انجام دادم و پدرم عضو اتحادیه شد. قبل از انقلاب به دلیل مسائل سیاسی نمی‌خواستیم که به اتحادیه نزدیک شویم، بعد از انقلاب پیشنهاد دادند و پدرم عضو هیئت مدیره اتحادیه شد. آقای قاسم نظیفی، آقای الیاس اسماعیلیان، مرحوم شیرازی، آقای محمودی و پدرم در رأس بودند. در آن دوره خیلی از کارها انجام و بسیاری از کارها شروع شد؛ مانند مقدمات بررسی مسائل بخشش مالیات. از همان زمان شروع شد که در سال 1381 نتیجه داد. متأسفانه در اتحادیه سلایق سیاسی دخالت و آن را دچار مشکل کرد. به عنوان مثال حدود سال 1377 خانم شهلا لاهیجی، یکی از شرکت‌کنندگان در کنفرانس برلین بود. این کنفرانسی بود که به شدت بر خلاف نظام جمهوری اسلامی بود و همه اعضای حاضر در آن کنفرانس از طرف دستگاه قضایی کشور بازجویی شدند. یکی از اعضای اتحادیه اصرار داشت که دیگر اعضای اتحادیه به عنوان این که آن خانم یک ناشر است، از او حمایت کنند. در واقع یک جنبه سیاسی به یک مسئله صنفی دادند و این خلاف قانون است که یک تشکل صنفی در یک موضوع قضایی و سیاسی دخالت کند. چون در نهایت راضی به انجام این کار نشدم، از عضویت در اتحادیه استعفا دادم.»

مدیر انتشارات دارالکتب‌ الاسلامیه در ادامه گفت: «درست در زمانی که قرار بود انتخابات اتحادیه انجام شود، رئیس اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان مقاله‌ای را نوشت که در آن ذکر شده بود یک فرد شناخته‌شده مذهبی با نشانه‌هایی که همه نشانه‌های من بودند، توانسته چند میلیارد تومان کتاب به وزارت ارشاد که سازمان دولتی است، بفروشد. همه این اتفاقات باعث شد که در آن سال‌ها از اتحادیه بایکوت شدم. من در طول عمرم هیچ وقت برای فروش کتاب‌هایم به دستگاه یا نهادی مراجعه نکرده‌ام، اما چنین اتهام بزرگی به من زده شد. با این که آن فرد اشتباهش را قبول کرد، اما باید حداقل در یک شماره دیگر از آن مجله[ای که مقاله‌اش در آن منتشر شده بود] جریان را شفاف‌سازی می‌کرد که این کار را نکرد.»

اولین نشست از دوره جدید نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب» چهارشنبه 23 فروردین ماه 1396 با حضور حاج بیت‌الله رادخواه (مشمع‌چی)، مدیر انتشارات تهران – تبریز، دومین نشست چهارشنبه 30 فروردین با حضور جمشید اسماعیلیان، مدیر انتشارات پرتو، سومین نشست چهارشنبه ششم اردیبهشت با حضور ابوالقاسم اشرف‌الکُتّابی، مدیر انتشارات اشرفی، چهارمین نشست چهارشنبه 27 اردیبهشت با حضور حجت‌الاسلام بیوک چیت‌چیان، مدیر انتشارات مرتضوی، پنجمین نشست سه‌شنبه دوم خرداد با حضور سید جلال کتابچی، مدیر انتشارات اسلامیه و سید فرید کتابچی و سید محمد‌باقر کتابچی، مدیران انتشارات علمیه اسلامیه، ششمین نشست سه‌شنبه نهم خرداد با حضور مجدد سید جلال کتابچی، مدیر انتشارات اسلامیه، سید مجتبی کتابچی، سید فرید کتابچی و سید محمد باقر کتابچی، مدیران انتشارات علمیه اسلامیه، هفتمین نشست سه‌شنبه شانزدهم خرداد با حضور مرتضی آخوندی، مدیر انتشارات دار‌الکتب الاسلامیه در سرای اهل قلم مؤسسه خانه کتاب برگزار شده‌اند.

همچنین اولین دوره نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب» از نیمه دوم سال 1393 تا تابستان 1394 به همت نصرالله حدادی در سرای اهل قلم مؤسسه خانه کتاب برگزار شد. حاصل این نشست‌ها در کتابی با عنوان «تاریخ شفاهی کتاب» و در 560 صفحه از سوی مؤسسه خانه کتاب منتشر شده است.



 
تعداد بازدید: 4241


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.