برزیلنامه (3)
پس از چند دهه زندگی در این دنیا (منظورم کرهی زمین است)، سرانجام یاد گرفتهام زود قضاوت نکنم، و با یک یا چند مورد، چیزی را تعمیم ندهم؛ خوب «با یک گل بهار نمیشود».برزیلنامه (2)
میگویند مواظب جیب و گوشی و دوربین و این جور چیزها باش. گاهی ظاهراً حرکتهای بدی از سوی بعضی تنگدستها با اسلحه یا بدون اسلحه انجام میشود (شنیدهایم). برای همین شاید اینجا معمولاً کسی کتوشلوار و کراوات، یا لباس رسمی نمیپوشد، مگر کسان خاصی مثل سفارتیها و ...برزیلنامه (1)
ارزش سفرنامهها در ثبت خاطرات و مشاهداتی است که شاید در هیچ سند یا گزارشی رسمی ثبت نمیشوند و از این وجه اشتراک ویژهای با تاریخ شفاهی یافته و گونهای از خاطرهنگاری تلقی میشوند. سفرنامهنویسی در دیار ما پیشینهای دراز دارد.عبدالغفار نهاوندی از جنبش دانشجویی دانشگاه صنعتی اصفهان میگوید
حمله گارد به خوابگاه ١٠
عبدالغفار نهاوندی با نام مستعار طاها به 1338 سال در محله سرداب در شهر نهاوند به دنیا آمد. در ادامه خاطرهای از وی درباره جنبش دانشجویی در دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1356 را میخوانید.عکسها را تحویل ساواک دادم
از کتاب آماده انتشار «عکاس همایونی: خاطرات شفاهی محمدعلی داوری»
محمدعلی داوری سالهاست عکاسی میکند و یکی از عکاسان شناخته شده، زبده و ماهر شهر اراک است. او که از نوجوانی به این هنر علاقهمند شد، با استعداد و ذهنی خلاق به ارتقای عکاسی در این شهر کمک مؤثری کرد.گفتوگو با مهدی بشارت؛ کاردار پیشین ایران در بغداد
ناگفتههای۴۰ ماه حصر در سفارت/بخش هفتم و پایانی
خروج از عراق، استقبال در تهران
روز ۱۸ شهریور ۱۳۶۲ از دوزخ عراق آزاد شدیم و قدم به خاک ترکیه گذاشتیم. دولت ترکیه در استقبال از ما سنگ تمام گذاشت و در طول مسیر با اتومبیلهای پلیس اسکورت میشدیم.خاطرهگویی شاهدان 17 شهریور 1357 (2): اکبر براتی
وقتی نخستین فرمان تیراندازی صادر شد...
قبل از بیان خاطراتم، باید بگویم که در جریان 17 شهریور، ردپای آمریکا کاملا مشخص است. در آن تاریخ هنوز 45 هزار مستشار آمریکایی در ایران حضور داشتند که بیشتر تاسیسات زیربنایی نظامی ما را در دست داشتند.خاطرهگویی شاهدان 17 شهریور 1357 (1): عباس ملکی
ماندگارترین عکسهای آن روز
آن روز با توجه به این که نخستین روز حکومت نظامی در تهران بود، از سوی روزنامه کیهان مامور شده بودم که به خیابانهای تهران بروم و از وضع تهران گزارش تهیه کنم. ساعت 7 صبح بیدار شدم و به گردش در خیابانها پرداختم و گزارشی را تهیه کرده و به دفتر روزنامه بردم.گفتوگو با مهدی بشارت؛ کاردار پیشین ایران در بغداد
ناگفتههای۴۰ ماه حصر در سفارت/ بخش ششم
ساعت ۱۴ بود که بنیصدر صحبت کرد. صدایش چنان خسته و نومیدکننده بود که با خود گفتیم ادعای عراقیها تا اندازه زیادی درست بوده و توانستهاند ضربههایی کارساز و فلجکننده بزنند، ولی سخنان امام خمینی(ره) آرامشبخش و دلگرمکننده بود.روایت تاریخی حجتالاسلاموالمسلمین سید محمود دعایی
فراز و نشیبهای روزنامه اطلاعات
ابتدای پیروزی انقلاب، از عراق که برگشتیم، وقتی که پیشنهاد مسئولیتهایی به من شد، یادآوری کرده بودم که آرزو دارم به عنوان یک طلبه در خدمت مرجعیت و حوزه باشم. طبیعتاً برگشتم مجدداً دفتر امام خمینی (ره). رفتم و آنجا بودم....
37
...