درس‌های ما از مارتین لوتر کینگ

گراهام پریندل(Graham Prindle) پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، به همراه یک دوست به جاده زد. آنها به رایگان سوار ماشین‌های عبوری می‌شدند و چهار گوشه کشور را می گشتند. پریندل که سفیدپوست است می‌گوید در جنوب بود که واقعاً معنای تبعیض نژادی را فهمیدم. تابلوهای «فقط مخصوص سفیدپوستان» مرا آشفته می‌کرد. او در یک جنبش مختص جوانان به نام انجمن ملی دانشجویان ـ که به گفته خودتش جبهه CIA بود ـ شرکت داشت، اما اقدام جدی‌اش در حمایت از حقوق مدنی با ترک کاری در نیویورک که درآمد خوبی هم داشت و رفتن به آتلانتا برای شرکت در کلاس کینگ آغاز شد.

یادمانده‏های استاد احمد صافی از آموزش و پرورش دهه شصت

در تاریخ هفتم مهر 92 نگارنده به اتفاق استاد احمد صافی مشاور دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش برای انجام ماموریتی یک روزه به یکی از شهرهای اطراف تهران همسفر شدیم. در مسیر رفت و برگشت که قریب چهار ساعت به طول انجامید، استاد به درخواست این جانب برخی خاطرات دوران دبیرکلی شورای عالی آموزش و پرورش را در سال‏های بعد از انقلاب بیان کردند.

ماجرای جدایی بحرین از ایران و خاطره ای از ارتشبد فریدون جم

این روزها که قیام مردم بحرین برای کسب حقوق و آزادی های سیاسی توجه رسانه ها و افکار عمومی مردم جهان را به خود جلب کرده است، با توجه به این واقعیت که اکثریت مردم بحرین شیعه و علاقمند به پیوند و ارتباط نزدیک تری با ایران هستند، نامه ای از ارتشبد فریدون جم رئیس ستاد کل ارتش ایران در رژیم گذشته درباره ماجرای جدایی بحرین از ایران توجه مرا به خود جلب کرد. تا آن جا که من اطلاع دارم به رسمیت شناختن استقلال بحرین از طرف ایران حاصل یک سازش پنهانی بین شاه و انگلیسیها بود و شاه در ازاء وعده واگذاری جزایر تنب و ابوموسی به ایران حاضر شد از دعاوی ایران درمورد بحرین صرف نظر کند.

خاطرات انور خامه‏ای از زندان قصر

گروه 53 نفر که من عضو آن بودم ابتدا در زندان شهربانی تهران بودیم و بعدها به زندان قصر منتقل شدیم. دو سه نفر از 53 نفر مثل محمد شورشیان که در رأس جریان بود و رادمنش و شاید یک نفر دیگر، در اواخر سال 1315 دستگیر شده بودند و بقیه اعضا در فروردین و اردیبهشت 1316 دستگیر شدند. خود من هم جزء آخرین دستگیر شده‏ها بودم، در بیست و دوم اردیبهشت 1316 دستگیر شدم و همه به زندانی که در میدان توپخانه بود منتقل شدیم.

خسرو سینایی: خاطرات خوب آوارگان لهستانی از مهمان نوازی ایرانیان

خسرو سینایی 30 سال پیش فیلمی مستند با عنوان «مرثیه گمشده» را به تهیه‌کنندگی سیمای جمهوری اسلامی ساخت. او برای ساخت این فیلم و جمع‌آوری اسناد مورد نیاز 12 سال وقت صرف کرد. سینایی در ساخت این فیلم، عکس‌های باقیمانده از جنگ جهانی دوم را به ‌کار برده و همچنین با افرادی که آن دوره را به یاد دارند، گفت‌وگو کرده است.

اینجا اصفهان، ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

تاریخ شفاهی هم برای خودش مقوله شیرین و البته پراهمیتی است. در تاریخ معاصر ایران سه واقعه پر اهمیت وجود دارد که کسی از ما آن را ندیده است و باید ریز آن وقایع را از پیرمردها پرسید. نهضت مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و نهضت ۱۵ خرداد. در این میان مشروطه به بیش از صد سال پیش بر می گردد و نمی توان حتی کسی را یافت که وقایع سال های بعد از مشروطه را در خاطر داشته باشد چه رسد به خود مشروطه.

پیام حسین رضایی نماینده کنفدراسیون جهانی

درود بر شما و نشست شما که تاریخ نهضت دانشجوئی-مردمی را زنده نگه می‏دارید تا به دست آیندگان بسپارید، و من نیز افتخار آن را دارم که خود را غیاباً درمیان شما ببینم. عده‏ای ازدوستان و رفقا اطلاعات بیشتری را از زندگیم طلب نموده‏اند، که به صورت اختصار چنین است:

ماه رمضان برای آن بیست و سه نفر چگونه گذشت؟

بارها اتفاق می‌‌افتاد که یکی از نگهبانان بی‌‌معرفت عراقی، نیم ساعت مانده به افطار، می‌‌آمد داخل زندان و قوطی آب را قلپ‌‌قلپ سر می‌‌کشید. بعد نگاهی می‌‌کرد به ما، خنده‌‌ای می‌‌زد، و از زندان خارج می‌‌شد. این‌‌طور وقت‌‌ها، بیشتر از ما، حاجی عصبانی می‌‌شد؛ اما نه او جرئت اعتراض داشت و نه ما قدرت ممانعت.

خاطراتی از ضبط رادیویی نمازجمعه‌ با مسعود کیمیایی

بهروز رضوی از صداهای ماندگار رادیو از ورودش به این رسانه و بداهه‌هایی که هنگام ضبط نماز جمعه آیت‌الله طالقانی می‌گفته و چند برنامه‌ای که مسعود کیمیایی از نمازهای جمعه ضبط کرده است، سخن گفت. خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: بهروز رضوی گوینده رادیو و تلویزیون و بازیگر همکاری خود با رادیو را به عنوان گوینده در سال 1347 به دعوت زنده‌یاد شاهرخ نادری آغاز کرد.

آتش‌سوزیِ اَنِ‌اَرِندل، پنجا‌ه‌سال بعد

جوزف راس از لینتی‌کام، ایستاده در جادة دُرسی در گِلن‌بورنی، محل شروع مجموعه‌ای از آتش‌سوزی‌ علفزارها که در۲۰آوریل۱۹۶۳ به بیشتر نواحی شمال شهرستان اَنِ‌اَرِندل هجوم آورد. او تاریخی شفاهی می‌نویسد تا اثر آن روز را بر آتش‌نشانی شهرستان نشان دهد. جوزف راس پشت رایانه خود می‌نشیند، سایت Google map را باز می‌‌کند، عبارت «جادة دُرسی» را تایپ می‌کند و روی دکمة جست‌وجو کلیک می‌کند.
...
41
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.