خاطرات محمد بنیادی


21 فروردین 1402


محمد بنیادی، قاری و معلم قرآن، مهمان صد و نود و پنجمین برنامه شب خاطره(هفتم مرداد 1389) بود. او درباره ورود خود به جبهه غرب خاطره گفت. بنا بود گروه ویژه‌ای عملیات انجام بدهند. بزنند و برگردند؛ دشمن را گیج کنند. موقع برگشت، بلدچی راه را اشتباه کرد. "24 نفر بودیم. سعی کردیم جدا نشویم. زیر نور مهتاب متوجه ناهمواری زمین شدیم... " در ادامه این روایت‌‌ را ببینیم.

تاکنون 344 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 7 اردیبهشت 1402 برگزار می‌شود.

آرشیو



 
تعداد بازدید: 1164


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.