خاطرات‌ محمد‌رسول ‌دریایی


10 مهر 1403


دکتر محمدرسول‌ دریایی، مترجم کتاب‌های طب سنتی، مهمان دویست‌وسی‌ودومین برنامه شب خاطره (بهمن 1391) بود. او درباره آشنایی و همکاری با علی‌اکبر وهاج خاطره گفت. او گفت: «1353 با آقای علی‌اکبر وهاج آشنا شدم. یعنی درست یک سال بعد از تحولاتی که در ایشان رخ داد. به او پیشنهاد کردیم و کتابی درباره امام هادی(ع) را با هزینه او ترجمه کردیم. با هم بچه‌های محل را بسیج می‌کردیم می‌رفتیم و در جلسات آقای حجازی شرکت می‌کردیم. الحمدالله تعداد زیادی توسط همین رفت و آمدها هدایت شدند. آقای وهاج به ما علاقه‌مند شد ما هم به او علاقه داشتیم. او یک کتاب دیگر پیشنهاد کرد. گفت این کتاب را ترجمه کن. کتاب، چاپ شد و فروش خوبی هم داشت. جلد این کتاب، انقلابی بود. زنجیری روی جلد کتاب بود که نشان‌دهنده فشارهای ساواک بود. در یکی از حلقه‌های زنجیر، اسکلتِ مرده‌ای بود که مار از آن رد می‌شد. در زنجیر دیگر به لب یک فرد، قفل زده بودند. یک نفر هم پشت میله‌های زندان بود. این کتاب هم با هزینه آقای وهاج چاپ شد. پس از آن کتابی هم با عنوان تحریم گوشت خوک منتشر کردیم. ما در این کتاب توضیح دادیم که گوشت خوک، عوارض بدی دارد... آقای وهاج هزینه این کتاب را هم پرداخت کردند. فاکتور را نگاه نمی‌کرد و فقط مبلغ را می‌پرسید.»

در ادامه، این روایت را ببینیم.

تاکنون360 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ وادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 3 آبان 1403 برگزار می‌شود.

آرشیو

 



 
تعداد بازدید: 244


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 119

داشتم به آن بسیجی کوچولو نگاه می‌کردم که دیدم او از جمع دوستانش جدا شد و به طرف یک نفربر که در چند متری آنها پارک شده و دریچه آن باز بود رفت. وقتی کنار نفربر رسید دست در جیب گشادش کرد و با زحمت، نارنجکی بیرون آورد. می‌خواستم بلند شوم و داد و فریاد به راه بیندازم تا جلوی او را بگیرند ولی اصلاً قدرتِ تکان خوردن نداشتم. حیرت‌زده نگاه می‌کردم که این بسیجی کوچک چکار می‌کند. بسیجی با حوصله و دقت ضامن نارنجک را کشید و آن را از دریچه بالا داخل نفربر انداخت. با سرعت به طرف دوستان خود دوید و همه روی زمین دراز کشیدند.