دموکراتیک ترین شیوه تاریخ نگاری

سیدقاسم یاحسینی


 چرا باید به جنگ و تاریخ شفاهی آن پرداخت؟
سؤال‌هایی که غالباً ممکن است به ذهن برخی برسد، از این قبیل است:
ـ با وجود این‌همه کتاب،‌ مقاله و روزنامه که درباره جنگ تحمیلی منتشر شده و هنوز هم می‌شود،1 چرا باید انرژی و توان خود را «باز هم» صرف ثبت و ضبط تاریخ شفاهی و کتبی جنگ کنیم؟
ـ مگر جنگ ایران و عراق چه بود که باید به آن پرداخت، آن هم از نوع غیرکتبی‌ِ و «شفاهی» آن؟
ـ مگر جنگ و جدال چیز خوبی است که باید به آن بپردازیم؟
ـ مردم از جنگ و سال‌های جنگ خسته‌ شده‌اند و نیاز به صلح و آرامش دارند. جنگ هشت‌ساله تمام شد و به تاریخ پیوست. آیا ضرورتی دارد که به آن بپردازیم؟
ـ رویکرد به جنگ تحمیلی، نوعی عقبگرد و نگاه به گذشته از دست رفته و تمام‌شده است، امروزه ایران ما نیاز به سازندگی،‌ بازسازی، نوسازی و نگاه به افق‌های آینده دارد. آیا جنگ نگاه‌ها را منحرف نمی‌کند؟
سؤالاتی از این قبیل، ممکن است ذهن خیلی‌‌ها را به خود مشغول کرده باشد. بنابراین ضروری است قبل از پرداختن به موضوع اصلی (ضرورت تاریخ شفاهی جنگ) به طور اجمال به این سؤال‌ها پاسخ داده شود؟

آیا جنگ چیز خوبی است؟
اگر به تبلیغات رسانه‌های عمومی در ایران و برخی نشریات و کتاب‌های منتشره از سوی مراکز دولتی و حتی غیردولتی توجه شود، در‌می‌یابیم که این نهادها و مراکز فرهنگی و انتشاراتی با نوعی رویکرد و گ‍ِرو‌َش عرفانی الهی به جنگ نگاه می‌کنند و چنین جلوه می‌کنند که گویی اساساً پدیده «جنگ» چیز خوب و «مقدس»ی است. حتی برخی اصطلاح «دفاع مقدس» را نوعی دفاع و حتی «تقدیس» جنگ و خشونت می‌دانند. آیا واقعاً چنین است؟ آیا جنگ، که موجب از بین رفتن شمار زیادی انسان می‌شود، شمار زیادتری را دربه‌در و بی‌سرپرست می‌کند، در شهرها و روستاها کشتار، ویرانی،‌ قحطی و نکبت‌ به بار می‌آورد، باعث مصائب روحی و انسانی بی‌شمار می‌شود، کانون‌های گرم خانوادگی را متلاشی می‌کند، جوانانی که باید آینده‌ساز یک جامعه باشند را به کام مرگ و نیستی و یا از کار‌ افتادگی و معلولیت می‌کشاند، ‌زخم‌های ژرف روحی بر جای می‌گذارد، اقتصاد و توسعه یک جامعه را فلج می‌سازد و... چیز خوب و مقدسی است؟
هیچ عقل سلیم و انسان سالمی «جنگ» را خوب و خوشایند نمی‌داند. جنگ پدیده‌ای بسیار شوم و زشت است که در طول تاریخ بشریت و جامعه‌ انسانی به آن مبتلا بوده و هست و خواهد بود. بررسی تاریخ تمدن‌های بشری در شش هزار سال اخیر نشان می‌دهد که هیچ جامعه‌ای نبوده که جنگی در آن رخ نداده باشد.2 «جنگ» متأسفانه پدیده‌ای است انسانی که قدمت و در‌ازای تاریخ حیات آدمی را دارد. اگر بخواهیم با رویکردی مذهبی به تاریخ نظر کنیم، «جنگ» از دوران فرزندان حضرت آدم‌(ع) به وجود آمده (جنگ میان هابیل و قابیل.3) برخی روانشناسان و روانکاوان بر این باورند که «جنگ»، «پرخاش» و «خشونت» جزء ذات و سرشت آدمی است4 و آدمی برای آنکه از «خشم» و «خشونت» رهایی یابد، باید تلاش اخلاقی و فرهنگی زیادی کند و زحمات زیادی بکشد.
در سال 1933 میلادی / (1312 شمسی) «آلبرت اینشتین» پدر بمب اتمی در جهان به «زیگموند فروید» پدر روانکاوی نامه‌ای نوشت و درباره جنگ و منشأ روانی آن، در ذات آدمی سؤالاتی کرد. پاسخ‌های فروید در باب ذاتی بودن پرخاشگری در انسان، با عنوان «چرا جنگ؟» خواندنی و عبرت‌آموز است.5 بنابراین جنگ اگرچه پدیده‌ای کریه و زشت است، اما جزء لاینفک زندگی انسان از دیرباز تا امروز بوده و احتمالاً تا آینده‌ای نه‌چندان نزدیک خواهد بود. جنگ مثل بیماری، چیز بدی است، اما تا انسان‌ها هستند و در باب مسائل مختلف میهنی، اقتصادی،‌ اجتماعی، ‌فرهنگی، عقیدتی و... با هم اختلاف و منازعه دارند، خواهد بود. بیماری را کسی نمی‌پسندد، اما وجود و واقعیت دارد. جنگ نیز چنین است.
البته باید گفت «جنگ» نه‌تنها «مقدس» نیست، بلکه شیطانی و نامقدس است. تجاوز به آب و خاک یا حقوق دیگران به باور مذهبی‌ها نیز پدیده‌ای «شیطانی» و «غیرالهی» است6. خداوند ظلم، ستم و تجاوز را نمی‌پسندد و ظالمان، ستمکاران و تجاوزگران را دوست ندارند، اما فرق است بین «جنگ» و «دفاع». به همان اندازه که جنگ و تجاوز نکوهیده و زشت است، «دفاع» از سرزمین و حق خود، در همه فرهنگ‌ها و بر اساس حقوق بین‌الملل، پسندیده و زیباست و حق مسلم انسانی است که مورد تجاوز،‌ ظلم و ستم قرار می‌گیرد تا به دفاع از خود برخیزد و تجاوزکار،‌ ظالم و ستمگر را سر جای خودش بنشاند.7
در باب جنگ هشت‌ساله عراق علیه ایران، امروز به اعتراف سازمان ملل و تصریح «خاویر پرزدکویار»، رئیس وقت سازمان ملل، در نهم دسامبر سال 1991م. (/1370 ش)، و با استناد به بند ششم قطعنامه شماره 598 این سازمان، آشکار شده که صدام حسین حاکم رژیم عراق در سال 1359 ش / (1981م). به ایران یورش برده و آغازکننده جنگ بوده است8. نیروهای ایرانی بنا به قوانین بین‌المللی، عقل و شرع، ناچار به دفاع بودند. آن‌ها اگر در مقابل ارتش عراق نمی‌ایستادند و از ایران و ایرانی دفاع نمی‌کردند، معلوم نبود دشمن با سرزمین و مردم ما چه رفتار خفت‌باری در پیش می‌گرفت.
بنابراین ایران و ایرانی «جنگ» نکرد بلکه در مقابل جنگ، هجوم و تجاوز صدام، از خود «دفاع» کرد؛ و دفاع پدیدة پسندیده و حتی می‌توان گفت «مقدس»ی است. جنگ از طرف رژیم بعث عراق و صدام به ایران «تحمیل» شد و ایرانی به‌ناچار اسلحه برداشت و از خود «دفاع» کرد.9 با عنایت به چنین پس‌زمینه‌ ذهنی و تاریخی است که اصطلاح و ترکیب «دفاع مقدس» در فرهنگ جبهه و جنگ ایران و عراق پدید آمد و بر سر زبان‌ها افتاد و هنوز هم تکرار می‌شود10. ما «جنگ مقدس» نداریم زیرا جنگ اساساً چیز شیطانی و بدی است، اما «دفاع مقدس» داریم. دفاع در برابر مهاجم و ظالم،‌ در هر فرهنگی در سطح جهان پسندیده است.
علاوه بر این، در همین سال‌های دفاع مقدس بود که برخی، و البته نه همه، از رزمندگان ایرانی به درجات روحی و عرفانی والا و بالایی رسیدند. روحیاتی که در سیر زندگی عادی و معمولی ممکن نبود با آن سرعت، به آن دست یابند11.
بنابراین رویکردی عرفانی و الهی به جنگ ایران و عراق، ناشی از این پدیده کاملاً واقعی و انسانی می‌باشد. هر‌چند افراط در تبلیغ و بزرگ‌نمایی آن، ‌در همه لحظات و مکان‌های جنگ و دفاع را در هاله‌ای از تقدس و عرفان دیدن، آسیب‌های تاریخی و حتی اجتماعی جبران‌ناپذیری دارد که باید به آن توجه و عنایت ویژه‌ای کرد و به طور جدی به آ‌سیب‌شناسی آن پرداخت.
در یک کلام‌ «جنگ» و «تجاوز» موجب شرمساری و سرافکندگی و «دفاع» و «مقاومت» موجب آبرومندی و سرفرازی است و ما در طول هشت سال جنگ «تحمیلی» عراق علیه ایران از خود «دفاع» کردیم، دفاعی آبرومند و سرافرازانه.

جایگاه تاریخی جنگ ایران و عراق
سؤال دیگری که باید به آن پاسخ داد، این است. «مگر جنگ هشت‌ساله ایران و عراق دارای چه ارزش و جایگاه تاریخی است که این‌همه باید به آن توجه کرد و از ابعاد و زوایایی مختلف به آن پرداخت؟»
در اهمیت و ارزش تاریخی جنگ هشت‌ساله، همین بس که ـ در سطح جهانی و بین‌المللی این جنگ یکی از طولانی‌ترین جنگ‌ها در تاریخ قرن بیستم میلادی است. جنگ خونبار جهانی اول از سال 1914 تا 1918 میلادی (/1292 تا 1296 شمسی)، به مدت چهار سال به طول انجامید12. جنگ ویرانگر و هولناک بین‌الملل دوم در فاصله سال‌های 1939 تا 1945 م. (/1318 تا 1324 ش)رخ داد13. طول این جنگ شش سال بود. هر دوی این جنگ‌ها در قرن بیستم به وجود آمدند، اما جنگ عراق علیه ایران، که آن هم در قرن بیستم به ظهور پیوست، هم از جنگ جهانی اول (چهار سال) و هم از جنگ جهانی دوم (شش سال) بیشتر طول کشید. تنور این جنگ، هشت سال تمام داغ بود. یعنی دو برابر سال‌های جنگ جهانی اول14. علاوه بر این در طول هشت سال جنگ، بنا به اعتراف سیاستمداران و دست‌اندرکاران وقت جهانی، نزدیک به چهل کشور علیه ایران و به نفع عراق و صدام وارد عمل شدند و از هرگونه کمک ‌مادی، معنوی و تبلیغاتی به نفع رژیم صدام دریغ نکردند15. مهم‌ترین این کشورها عبارت بودند از: عربستان سعودی، کویت، اردن، آمریکا، انگلستان، فرانسه، چین، یوگسلاوی سابق، شوروی سابق، آلمان و کانادا16.
همین هجوم جهانی به ایران، فی‌نفسه دارای ارزش تاریخی است. در سرتاسر قرون نوزدهم و بیستم میلادی (/ سیزده و چهاردهم هجری)، به هیچ کشوری مثل عراق از این‌همه کشور کمک تسلیحاتی، تجهیزاتی، مالی، معنوی و تبلیغاتی نشده است و این به‌خوبی جایگاه منحصر‌به‌فرد جنگ هشت‌ساله را در تاریخ معاصر جهان (در قرن بیستم میلادی) نشان می‌دهد.

و اما از منظر تاریخ معاصر ایران
اگر فرد منصفی تاریخ جنگ‌های ایران با همسایگان خود از دوران جنگ‌های بیست و هفت ساله روسیه و ایران، در عصر فتحعلی شاه را تا سال 1357(/1979) و سقوط سلطنت‌ پهلوی در ایران بخواند،‌ متوجه می‌شود که در سرتاسر دوران قاجار و پهلوی، ایران در همه جنگ‌هایی که با بیگانگان و همسایگان خود داشته، شکست خورده و بعضاً بخش‌هایی از سرزمین خود را از دست داده است. در جنگ‌های ایران با روسیه تزاری طی عهد‌نامه‌های خفت‌بار «گلستان» و «ترکمان‌چای» بخش‌های بسیار وسیعی از سرزمین‌های ماوراء خزر و حوزه قفقاز و آسیای میانه امروز (حدود هفده شهر و ده‌ها روستا) را از دست دادیم17. در جنگ انگلیس علیه ایران در سال 1272 ه‍.ق (/1856 م.) در عصر ناصرالدین‌شاه قاجار، انگلستان به زور سرزمین «افغانستان» امروزی را از ایران جدا و به کشوری «مستقل» تبدیل کرد18. در جنگ اول جهانی،‌ کشورهای انگلیس، روسیه و عثمانی به خاک ایران تجاوز کردند19 و در جنگ دوم جهانی علاوه بر انگلستان و شوروی، آمریکایی‌ها نیز به ایران‌زمین تجاوز و صدمات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و انسانی زیادی به کشور وارد کردند.20 در دوران حکومت محمدرضا شاه نیز سرزمین استراتژیک و مهم «بحرین»، البته بدون جنگ و خون‌ریزی، از ایران جدا و به کشوری مستقل تبدیل شد. بنابراین در صد و پنجاه سال اخیر و قبل از انقلاب اسلامی، ‌ایران و ایرانی همواره در تمام جنگ‌های برون‌مرزی با همسایگان خود شکست خورده و غرور ملی و میهنی‌اش شکسته و جریحه‌دار شده است. تنها در طول جنگ هشت‌ساله که این غرور شکسته و مجروح به‌ طور کامل التیام یافت. رزمندگان و سربازان ایرانی هشت سال تمام نه‌تنها با عراق، بلکه با حدود چهل کشور دنیا جنگیدند و حتی یک متر از خاک ایران‌زمین را از دست ندادند و سرافرازانه به خود و دنیا ثابت کردند که ایرانی اگر با ایمان و اراده بجنگد، استوار می‌ماند و شکست نمی‌خورد. نقطه اوج جنگ هشت‌ساله ایران و عراق، همانا بازپس‌گیری «خرمشهر» پایتخت جنگ از عراقی‌ها طی عملیات فتح‌المبین در سوم خرداد‌ماه 1361 ش. بود21. آزادسازی خرمشهر نقطه پایانی بر سرافکندگی تاریخی و غرور مجروح‌شده ایرانی بود. ایران و ایرانی در سوم خرداد 1361 عزت و غرور تحقیر‌شده صد و پنجاه ساله خود را بازیافت و به دنیا نشان داد که جنگ‌طلب و ستیزه‌جو نیست، اما اگر به او تجاوز شود، دلیرانه و شجاعانه از خود دفاع می‌کند و دشمن را سر جای خود می‌نشاند.
چنین است جایگاه منحصر‌به‌فرد تاریخی جنگ هشت‌ساله ایران و عراق.
اما این‌همه، تنها دلیل توجه ویژه به این جنگ تاریخی و مهم در تاریخ معاصر ایران و جهان نیست. در فاصله سال‌های 1359 تا 1367 صدها هزار نفر به جبهه‌های جنگ رفتند و با دشمن جنگیدند و میلیون‌ها نفر در پشت جبهه ماندند و طعم تلخ تجاوز به آب و خاکشان را چشیدند. در طول این هشت سال، به لحاظ تاریخ از منظر فرهنگی، ادبی، هنری اتفاقات و رخداد‌های بسیار شگفت‌انگیزی روی داد که همه آن‌ها ارزش ثبت، ضبط، گردآوری و انتقال دارند و بسیاری از آن‌ها می‌توانند دستمایه‌ای غنی برای فیلم‌سازان، نقاشان، موسیقی‌دانان، شاعران، داستان و رمان‌نویسان، نمایشنامه‌نویسان، گرافیست‌ها، طراحان، معماران، مورخان، مردم‌شناسان، جامعه‌شناسان، روانشناسان، پزشکان، صنعت‌گران و البته خاطره‌نویسان و مورخان شفاهی باشد. کافی است نگاهی به آثار هنری و فرهنگی مرتبط با جنگ در سطح دنیا بیندازیم تا به‌خوبی متوجه شویم جنگ و دفاع تا چه اندازه می‌تواند دستمایه قوی و فوق‌العاده‌ای برای فیلم، رمان، داستان، موسیقی، مطالعات اجتماعی و انسانی و... باشد. تجاوز ناپلئون به روسیه تزاری در سال 1812م. دستمایه رمان‌ عظیم و ماندگار جنگ و صلح نوشته‌ لئون تولستوی شد.22 جنگ جهانی اول در صدها رمان انعکاس یافت که یکی از آن‌ها وداع با اسلحه23 نوشته به یادماندنی ارنست همینگوی، بود. جنگ‌های داخلی روسیه باعث تألیف رمان جذاب د‌ُن آرام نوشته میخائیل شولوخف شد24. جنگ‌های داخلی اسپانیا و کشمکش‌های جمهوری‌خواهان و سلطنت‌طلبان، به رهبری فرانکو25، ده‌ها رمان جذاب و خواندنی را آفرید که از آن جمله‌اند: ناقوس‌ها برای که به صدا در‌می‌آیند نوشته ارنست همینگوی26 , امید اثرِ اندره مارلو27، گفت‌وگو با مرگ نوشته آرتور کرستلر28، به یاد کاتالانی، اثرجورج ارول29 و... درباره جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام30 تا امروز ده‌ها فیلم و سریال سینمایی و تلویزیونی ساخته شده و حتی هنوز هم می‌شود. در چند سال اخیر «غلاف تمام‌فلزی» به کارگردانی استنلی کوبریک، «نجات سرباز‌ رایان» و «فهرست شیندلر» به کارگردانی اسپیلبرگ، «جوخه» به کارگردانی اولیور استون یا «پرل هاربر» ساخته مایکل بی، فیلم‌های پرفروش دهه نود قرن بیستم و دهه اول هزارة سوم میلادی بوده‌اند.
در این میان حتی کودکان نیز فراموش نشده‌اند و برای آن‌ها هزاران جلد کتاب با پیش‌زمینه‌ «جنگ» تألیف شده است. تحقیق «ژان وود گریسون»، که در سال 1981م. منتشر شده، نشان می‌دهد که تنها در فاصله جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم بیش از سیصد جلد کتاب اختصاصی درباره وقایع جنگی برای کودکان در انگلستان تألیف شده و بیش از چهارصد عنوان کتاب در ایالات متحده آمریکا برای آنان انتشار یافته است. موضوعاتی که در این هفتصد عنوان مورد توجه قرار گرفته، عبارت‌اند از: جبهه درون‌مرزی، جبهه داخلی در کشورهای دیگر، عقب‌نشینی، ‌پرواز، عملیات دریایی، جاسوس‌ها، جنگ‌ زمینی، ‌حیوانات، خراب‌کاری و نقش دختران در عملیات‌ها.31 به این ترتیب جنگ هشت‌ساله ایران و عراق نیز،‌ در دل خود هزاران فیلم، سریال، داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه، سفرنامه، سمفونی،‌ تابلو نقاشی، مجسمه، گرافیک و... برای اقشار مختلف اجتماع از کودک و نوجوان تا بزرگسالان و حتی سالخوردگان دارد که می‌تواند در سطح جهانی مطرح شود و حتی بدرخشد و مورد توجه قرار گیرد.

هنوز هم درباره جنگ؟
سؤال دیگری که باید به آن پاسخ داد، این است که با وجود این‌همه کتاب و نوشته،‌ چه ضرورتی وجود دارد که باز انرژی انسانی و هزینه‌ مادی صرف کنیم و به جنگ هشت‌ساله بپردازیم؟ در طول نزدیک به سی سال، هر‌چه درباره جنگ بوده، گفته و روایت شده است!
در پاسخ به این سؤال باید گفت: اگر عظمت و حجم جنگ را به‌خوبی تصور کنیم و در نظر آوریم، متوجه می‌شویم طی این سه دهه، نه‌تنها زیاد کار نکرده‌ایم، بلکه نسبت به ابعاد حیرت‌انگیز جنگ، اساساً کار چندانی انجام نداده‌ایم و هنوز در مراحل برداشتن گام‌های نخستین و اولیه هستیم. برای آنکه کم‌کاری خود و پرکاری ملل دیگر را متوجه شویم، بد نیست بدانید تنها درباره جنگ‌های داخلی آمریکا32 که در فاصله سال‌های 1861 تا 1865م / میان ایالت‌های شمالی و جنوبی ایالات متحده آمریکا رخ داد، حدود صد هزار عنوان کتاب در زمینه‌های خاطره، گزارش، تحلیل و تاریخ نوشته‌ شده است. همچنین بر پایه گزارش جلد شانزدهم «دایرةالمعارف بریتانیکا»، تنها درباره ناپلئون بناپارت و جنگ‌های او، بیش از صد هزار عنوان کتاب و رساله‌ انتشار یافته است33. درباره جنگ‌های میهنی شوروی سابق در جنگ جهانی دوم علیه سربازان هیتلر و مهاجمان آلمانی نیز همین‌گونه است. با وجود آنکه شصت سال از آن واقعه می‌گذرد و ده‌ها هزار جلد خاطره و تاریخ منتشر شده، هنوز هم اتحادیه‌های نویسندگان در روسیه‌ امروز، دنبال سربازان و افسران سالخورده روسی هستند تا خاطرات آنان را برای ثبت در تاریخ به رشته تحریر درآورند.34 بر اساس یک برآورد اولیه در طول هشت سال جنگ، حدود دو میلیون رزمنده عازم جبهه‌های نبرد و جنگ شدند35. اگر از این عده تنها ده درصد آن‌ها شاهد رخدادهای مهم و حاوی و حامل خاطرات ارزنده باشند ـ که از این تعداد، بیشتر هستند ـ رقم شگفت‌ دویست هزار نفر به دست می‌آید. اگر در ایران، سالی هزار کتاب از خاطرات شفاهی و کتبی رزمندگان تدوین و تألیف شود، (که یک‌پنجم آن هم نمی‌شود) دویست سال، بله دویست سال!، تمام طول می‌کشد تا خاطرات رزمندگان بازمانده از جنگ را تهیه و تدوین کنیم! تازه این درباره رزمندگان است. حدود دویست و هیجده هزار شهید36، چهل و سه هزار اسیر و آزاده37 و حدود چهارصد هزار مجروح و جانباز نیز داریم38 علاوه بر این‌ها، ده‌ها میلیون غیرنظامی نیز پشت جبهه بوده‌اند که جنگ به ‌طور مستقیم یا غیر‌مستقیم بر آنان تأثیر گذاشته است و هر‌کدام می‌توانند سوژه مستقلی برای تاریخ شفاهی جنگ به شمار روند.
فکر می‌کنم آمارهای رسمی ارائه‌شده در بالا به اندازه کافی گویا هستند و به‌خوبی نشان می‌دهند در چه مرحله از کار و پیشرفت در زمینه ثبت و ضبط خاطرات شفاهی رزمندگان، جانبازان، مجروحان، اسرا،‌ خانوادة شهدا و مردم غیر‌نظامی درگیر یا شاهد در جنگ هستیم و چه حجم فوق‌‌العاده، شگفت‌انگیز و باور‌نکردنی «کارهای نکرده» پیش روی ماست.

آیا پژوهش در باب جنگ، جنگ‌طلبی است؟
در برخی از مقالات به‌صورت تلویحی و اظهارنظرهای شفاهی، به ‌طور شفاف و صریح، عنوان شده و می‌شود که: جنگ تمام شده و دیگر نباید به آن پرداخت. پرداختن به جنگ «پادگانی کردن شهرها» است. مردم نیاز به صلح و آرامش دارند. چقدر جنگ؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت: ما هم، هم‌صدا با مردم ایران می‌گوییم: درود بر صلح و صفا و آرامش. صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز بسیار ارزنده و پدیده‌ای انسانی است، اما ما چه بخواهیم و نخواهیم پدیده‌ شوم و زشت جنگ، جز لاینفک زندگی انسان از دیروز تا امروز و فردا بوده، هست و خواهد بود. افزون بر این جنگ هشت‌ساله اگر‌چه با برقراری آتش‌بس سازمان ملل در روز بیست و نهم مردادماه 1367 39 به پایان رسید، اما تبعات وسیع و گسترده آن هرگز به پایان نرسید و به این زودی‌ها هم به پایان نخواهد رسید. تأثیرات اقتصادی، ‌سیاسی، جمعیتی،‌ فرهنگی، زیست‌محیطی و انسانی جنگ، سال‌ها و دهه‌ها پس از پایان آن ادامه خواهد داشت.
از آن مهم‌تر جنگ ایران و عراق اکنون به تاریخ پیوسته و طبیعی است که به‌عنوان «سوژه» و «موضوع» تاریخی، توجه علاقه‌مندان مطالعات تاریخی، مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و... را به خود جلب و جذب کند. در این میان «مورخان شفاهی» نیز برای عینی‌تر کردن مسائل و دریافت جزئیات ماجرا، با توسل به شیوه «‌تاریخ شفاهی» می‌کوشند بخشی از خاطرات و به یادمانده‌های سربازان و رزمندگان سال‌های دفاع مقدس را ثبت و ضبط کنند.
آیا اگر فرضاً امروزه یک مرکز دانشگاهی، ‌پروژه تاریخ شفاهی سربازان آمریکایی درگیر در جنگ ویتنام یا جنگ عراق و آمریکا را در دستور کار خود قرار دهد، به جنگ‌طلبی محکوم می‌شود؟
جنگ هشت‌ساله ایران و عراق از مهم‌ترین داشته‌های تاریخی مردم و ملت ایران است. آیندگان حق دارند بدانند بر پدران و گذشتگانشان چه رفته است و این‌همه، صرفاً از طریق ضبط و ثبت تاریخ، که یکی از مهم‌ترین و مطرح‌ترین آن‌ها (در سال‌های اخیر) شیوه «تاریخ شفاهی» است، میسر می‌شود.

«تاریخ شفاهی» جنگ هشت‌ساله
اکنون و پس از پاسخ به برخی سؤالات و شبهات، لازم است درباره «تاریخ شفاهی جنگ هشت‌ساله» ضرورت آن و زیر‌شاخه‌های مربوطه، بحث کنیم و مطالبی را شرح دهیم. اما بایسته است قبل از هر‌چیز، تعریفی اجمالی به‌اصطلاح دم‌دستی، از موضوع به دست دهیم:

تعریف تاریخ شفاهی جنگ هشت‌ساله
امروزه در مغرب‌زمین پدیده‌ای به نام «تاریخ شفاهی» در عرصه‌های گسترده‌ای گسترش یافته و هر روز هم توسعه و تکامل بیشتر و ژرف‌تری می‌یابد. دامنه و فراگیری «تاریخ شفاهی» در مغرب‌زمین تقریباً در همه قلمروها نفوذ پیدا کرده‌است و کمتر زمینه‌ای از زندگی فردی و اجتماعی انسان امروز در غرب است که مشمول این پوشش نشده باشد. یکی از این قلمروها موضوع مهم و اساسی «جنگ» است. هم‌اکنون در سطح دنیا، چندین مرکز پژوهشی و دانشگاهی به موضوع «تاریخ شفاهی جنگ» مشغول هستند و سالانه در کنفرانس‌های بین‌المللی و یا نشریات تخصصی، یافته‌ها و عملکردهای خود را ارائه یا منتشر می‌کنند.40
جنگ هشت‌ساله ایران و عراق نیز به‌عنوان یکی از طولانی‌ترین و مهم‌ترین جنگ‌ها در قرن بیستم میلادی،‌ فی نفسه سوژه مستقل و قابل توجهی در زمینه تاریخ شفاهی است که از حدود سه دهه قبل، توجه‌ها را به خود جلب کرده است. در جمع‌بندی اولیه و کلی می‌توان «تاریخ شفاهی جنگ هشت‌ساله» عراق علیه ایران را به طور فشرده چنین تعریف کرد:
«تاریخ شفاهی جنگ هشت‌ساله عراق علیه ایران عبارت است از: تکنیک، روش و شیوه‌ای که با استفاده از وسایل و ابزارهایی چون ضبط صوت،‌ ویدئو، دوربین‌ فیلمبرداری و هرگونه وسایل ضبط صوت و تصویر، خاطرات و یادمانده‌های عناصر درگیر در جنگ عراق علیه ایران را در قالب کلام و روایت شفاهی و غیرمکتوب، ثبت و ضبط می‌کند.»
لازم به یادآوری است که «خاطره» در این تعریف اختصاصی عبارت است از: «روایت یک، چند یا انبوه یادمانده‌هایی از وقایع، حوادث، برخوردها، گفت‌وگوها، بیان نظرات و در یک کلام، هرگونه تصویر ذهنی احساسی به یادمانده از جنگ به ‌طور مستقیم و غیرمستقیم.»
بنابراین در این رویکرد به تاریخ شفاهی جنگ هشت‌ساله، روایت راوی و خاطره‌گو از دوران کودکی و نوجوانی و سال‌های قبل از انقلاب و قبل از شروع جنگ نیز به نوعی دربرگرفته می‌شود و تا سال‌های پایانی جنگ در 1367 و سال‌های پس از آن را پوشش می‌دهد.

ضرورت پرداختن به تاریخ شفاهی جنگ هشت‌ساله
همان‌طور که قبلاً هم یادآور شدیم، بر اساس آمارهای ارائه‌شده از سوی مراکز درگیر در جنگ هشت‌ساله عراق علیه ایران، در فاصله جنگ تحمیلی از آغاز تا پایان (1367 ـ 1359) حدود دو میلیون نفر به جبهه‌های جنگ اعزام شدند. از این تعداد، حدود دویست و هیجده هزار نفر به شهادت رسیدند. حدود چهل و سه هزار نفر به اسارت دشمن درآمدند و حدود چهارصد هزار نفر مجروح یا جانباز شدند.
جنگ عراق علیه ایران، تنها در مرزهای بین‌المللی و جبهه‌ها و خط مقدم نبرد باقی نماند. در ماه‌های نخستین جنگ، دشمن هزاران کیلومتر از خاک‌ ایران را در نواحی جنوب و غرب کشور به تصرف خود درآورد و صدها روستا و چندین شهر مهم را اشغال کرد. اغلب مردم از مناطق اشغال‌شده، به مناطق امن ایران مهاجرت کردند و عده‌ای نیز با تحمل خطر و سختی در همان مناطق اشغال‌شده باقی ماندند.
با شروع بمباران مناطق غیر‌جنگی و شهرهای ایران توسط عراق و خصوصاً بمباران و موشکباران شهرهای ایران، موسوم به «جنگ شهرها» میلیون‌ها ایرانی غیرنظامی طعم جنگ، ویرانی، مرگ و آوارگی را چشیدند و از «جنگ» و «هجوم دشمن» تجربه عینی و ملموس پیدا کردند. علاوه بر رزم دو میلیون نفر در طول هشت سال جنگ در جبهه‌های نبرد، میلیون‌ها ایرانی در پشت جبهه و در شهرها و روستا‌ها به نحوی درگیر جنگ بودند و جنگ به طور مستقیم یا غیر مستقیم تقریباً بر همه شهروندان ایرانی تأثیر گذاشت.
برای ثبت تاریخ و عبرت آیندگان و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، رزمندگان، جانبازان، اسرا و عناصر مردمی درگیر در جنگ هشت‌ساله باید تا زمانی که این نسل وجود دارد و خاطراتش دچار فرسودگی و فراموشی نشده، دست به کاری زد و خاطرات و به یاد مانده‌های ذهنی عناصر درگیر در جنگ را در همه ابعاد،‌ صفوف و صنوف، البته در حد امکان و توان محدود، به نحوی ثبت و ضبط کرد.

چرا «تاریخ شفاهی»
چرا باید با شیوه «تاریخ شفاهی» به سراغ خاطرات ایام جنگ رفت؟ در پاسخ به این سؤال مهم باید گفت که:
1. فرهنگ شفاهی و گفت‌وگو در میان انسان‌ها، و ما ایرانی‌ها، خیلی راحت‌تر، رایج‌تر، آسان‌تر و کم‌هزینه‌تر است، آدمی راحت‌تر می‌تواند حرف بزند تا بنویسد. بنابراین «تاریخ شفاهی» فی‌نفسه روش راحت‌تر و سهل‌الوصول‌تری برای ثبت و ضبط خاطرات جنگ است.
2. اکثریت قریب به اتفاق رزمندگان و مردم عادی شهرها و علی‌الخصوص روستاها و مناطق عشایری، توانایی «نوشتن» خاطرات خود را ندارند و در برخی موارد، حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارند. ناچار در این‌گونه موارد باید از شیوه تاریخ شفاهی استفاده کرد. در این روش نسبتاً نو، همه اقشار از توده‌های عامی و بی‌سواد تا نخبگان نظامی، سیاسی و... با هر میزان سواد،‌ دانش و تجربه و هر جنسیت، زبان، نژاد و منطقه جغرافیایی می‌توانند به یاد مانده‌های ذهنی احساسی و خاطرات خود را به طور «کلامی» و «شفاهی» و بدون کمترین تکلف و زحمت، یعنی درست همان‌طور که خاطره‌هایی را در جمع دوستان یا محفل خانوادگی تعریف می‌کنند، روایت و بازگو کنند. حتی در عصر «تکنوالکترونیک» و دنیای «پست‌مدرن» و عصر ماهواره‌ها و اینترنت بشر بار دیگر به سوی عصر ما‌قبل گوتنبرگ (مخترع چاپ) باز می‌گردد و امروزه بسیاری از رسانه‌های مکتوب، تلاش دارند پیام‌های خود را به‌ طور «شفاهی» و «کلامی» نیز منتشر کنند. فکر می‌کنم «خبر» زیر، به‌خوبی جایگاه فرهنگ شفاهی در میان انسان آغاز هزارة سوم میلادی را نشان بدهد:
«چارلز کراسامر، مفسر آمریکایی امور رسانه‌ها، در مقاله‌ای از درگذشت مجله چهل‌ساله‌ پابلیک اینترست public interest (منافع عمومی) خبر داده که روزگاری از نشریات متنفذ آمریکا به شمار می‌رفت و خوانندگانی از میان همه طبقات را به خود اختصاص داده بود و مطالب آن پس از انتشار، در رسانه‌های دیگر نقل و از سوی خبرگزاری‌ها در سراسر جهان پراکنده می‌شد. سردبیر مجله «منافع عمومی» که مشترکان فراوانی نیز داشت، در ضیافت خداحافظی این مجله گفته است که «کم‌حوصله و عجول شدن مردم، ظهور اینترنت و وبلاگ‌ها مسیر تاریخ ژورنالیسم را تغییر داده‌اند و مجله ما نیز یکی از قربانیان این تحول است. هر‌یک از نویسندگان ما برای خود وب‌سایت ساخته‌اند و مطالبشان را ابتدا در این وبلاگ‌ها عرضه می‌کنند و خوانندگان دیگر نیازی به خواندن مجله ندارند. از سوی دیگر، مردم امروز حوصله خواندن مطالب طولانی را ندارند و به دنبال مطالبی هستند که ساده و صریح باشند و در ظرف مدت کمتر از یک دقیقه همه اطلاعات مد‌ّنظر آنان را در اختیارشان قرار دهند. حال آنکه این، از عهده یک مجله چاپی برنمی‌آید. مردم نمی‌خواهند هر روز، وقت خود را (بیش از پانزده دقیقه) صرف خواندن یک روزنامه کنند، چه رسد به یک مجله سنگین. امروزه دیگر فقط نشریاتی پیروزند که خلاصه و ژورنالیستی بنویسند. در‌حالی‌که این روش نگارش از عهده هر نویسنده‌ای ساخته نیست. این کار مهارت و تجربه می‌خواهد؛ اما چنین افرادی تعدادشان کم و دستمزدشان زیاد است. در واقع به دلیل توجه مردم کم‌حوصله به مطالب کوتاه و جامع، بار دیگر استقبال از رادیو افزایش یافته است.»41
در جایی که فرهنگ مطالعه و اقبال به نوشته و اثر مکتوب، چنین است، در جامعه ما که اساساً هنوز دارای «فرهنگ و سنت شفاهی» است، وضع معلوم است و به‌خوبی اهمیت، جایگاه، ضرورت و فلسفه پرداخت به «تاریخ شفاهی» آشکار می‌شود.
3. تجربه نشان داده ایرانی‌ها به‌ طور عام و در اکثر امور، حوصله نوشتن و نگارش ندارند. خوش دارند درباره یک موضوع و خاطره، «حرف» بزنند، اما حاضر نیستند همان موضوع را «مکتوب» کنند. علاوه بر این، اساساً برای «نوشتن» باید استعداد، آموزش و ممارست داشت. بسیاری می‌توانند یک خاطره را خیلی خوب و جذاب «تعریف» کنند، اما حتی به‌ طور ناقص و دست و پا شکسته نیز نمی‌توانند آن خاطره را بنویسند. علاوه بر این، انواع مشکلات شخصی، اقتصادی و اجتماعی امروزه مجال نوشتن را از اغلب شهروندان ایرانی سلب کرده است.
4. در گفت‌وگوی شفاهی، خاطره‌گو با پرسش‌های دقیق و جزئی خاطره‌نویس و مصاحبه‌گر، می‌تواند زوایای بیشتر و دقیق‌تری از خاطره‌اش را نقل و روایت کند. تجربه نشان داده که اگر کسی خاطره‌ای را بنویسد، معمولاً به ذکر کلیات و رئوس مطالب بسنده می‌کند، اما اگر همان خاطره را به ‌طور شفاهی و کلامی روایت کند و مصاحبه‌گر سؤال‌های گوناگون و متنوعی (در همان باره) از او بپرسد، زوایای تاریک و مغفول‌ِ فراوانی به یادش می‌آید و نقل می‌کند. بارها برای من اتفاق افتاده که خاطره‌ای چندصفحه‌ای را از رزمنده‌ای در روزنامه یا مجله‌ای خوانده‌ام، اما وقتی با مقداری سؤال حول‌و‌حوش همان مسائل به سراغ همان رزمنده رفته‌ام، ده‌ها برابر خاطره اول، خاطره با ذکر جزئیات ریز و پیش‌ِ پا افتاده به یادش افتاده و تعریف کرده است. در شیوه تاریخ شفاهی، مصاحبه‌گر، و یا به قول دوست پژوهشگر علی‌رضا کمره‌ای «مورخ شفاهی»42، می‌تواند و باید با انبوه سؤالات ریز و درشت خود، تصویر دقیق‌تر، جزئی‌تر و عینی‌تری از به یاد مانده‌های ذهنی افراد به دست آورد و ارائه بدهد.
5. در یک نگرش فلسفی و از نگاه «فلسفه تاریخ شفاهی»43 باید گفت: پدیده نوین «تاریخ شفاهی» دموکراتیک‌ترین و مردمی‌ترین شیوه تاریخ‌نگاری در جهان معاصر به شمار می‌رود. معمولاً در تاریخ‌نگاری سنتی و خاطره‌نگاری‌های مرسوم و موسوم با عنایت به مدل فکری و تئوری فلسفه تاریخ «نقش قهرمان و بزرگان در تاریخ»44، رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی مورد توجه و عنایت قرار می‌گرفتند و احیاناً «خاطراتشان» به رشته نگارش درمی‌آمد یا مورد استناد مورخان قرار می‌گرفت، اما در شیوه تاریخ شفاهی، عادی‌ترین و عوام‌ترین اقشار و طبقات فرودست جامعه نیز فرصت ثبت و ضبط خاطرات خود را پیدا می‌کند. از این منظر فلسفی، «تاریخ شفاهی» در واقع قیام علیه تئوری مدل فکری و فلسفی «کارلایل» و «هگل»، «نقش قهرمان در تاریخ»45 و نخبه‌گرایی در تاریخ‌نویسی و خاطره‌نگاری و حتی نگاه کلان به تحولات تاریخی و اجتماعی است. هرچند که نخبگان را هم دربر می‌گیرد و زیر پوشش قرار می‌دهد. به‌عنوان مثال: در پروژه تاریخ شفاهی جنگ هشت‌ساله، زن بی‌سواد اهل روستاهای اطراف «هویزه» (در استان خوزستان) که شاهد عینی یورش و حضور نیروهای عراقی به زادگاه و روستایش بوده، به همان اندازه می‌تواند و باید «خاطرات شفاهی»اش را نقل و روایت کند که فرضاً محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، یا علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، نماینده امام خمینی(ره) در امور جنگ و رئیس وقت مجلس شورای اسلامی.
در یک کلام، با استفاده از شیوه تاریخ شفاهی، همه اقشار و طبقات اجتماعی فرصت برابری برای «حضور و روایت» تاریخ پیدا می‌کنند و بدین‌وسیله نوعی برابری و توازن میان توده‌های بی‌نشان، اما مؤثر در روند حوادث تاریخی و نخبگان گرداننده جنگ هشت‌ساله به وجود می‌آید. مطلوبی که به «عدالت تاریخی» نزدیک است.
برای آنکه ابعاد عظیم و حیرت‌انگیز قلمرو تاریخ شفاهی جنگ هشت‌ساله را نشان دهیم، کافی است شاخه‌ها و زیرشاخه‌های مربوطه را ذکر کنیم. با توجه و عنایت به این موارد، می‌توان حدس زد که به لحاظ تاریخی و «کارهای نکرده» در کجا قرار داریم و چه اندازه باید سعی و تلاش همه‌جانبه و طاقت‌فرسا کرد تا بلکه درصد اندکی از کار به سامان برسد.

زیرشاخه‌های تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی
در یک تحلیل کلان و کلی، می‌توان تاریخ شفاهی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را به زیرشاخه‌های زیر تقسیم‌بندی کرد. لازم به ذکر است که هر‌کدام از این زیرشاخه‌های مورد‌ِنظر، خود دارای زیرمجموعه‌های متعددی می‌باشند که ما به دلیل طولانی شدن بحث از ذکر همة آن‌ها خودداری می‌کنیم و فقط برای نمونه، دو الی سه مورد را شرح تفصیلی می‌دهیم:
1. تاریخ شفاهی جنگ ارتش جمهوری اسلامی ایران.
2. تاریخ شفاهی جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران.
3. تاریخ شفاهی جنگ بسیج مستضعفان.
4. تاریخ شفاهی جنگ عشایر رزمنده.
5. تاریخ شفاهی شهدای جنگ تحمیلی.
6. تاریخ شفاهی خانواده شهدای جنگ تحمیلی.
7. تاریخ شفاهی اسرا و آزادگان هشت سال جنگ تحمیلی.
8. تاریخ شفاهی جانبازان و ایثارگران هشت سال جنگ تحمیلی.
9. تاریخ شفاهی عملیات‌های لو‌رفته یا انجام‌نشده.
10. تاریخ شفاهی سرداران و فرماندهان هشت سال جنگ تحمیلی.
11. تاریخ شفاهی اسرای عراقی در ایران46.
12. تاریخ شفاهی اسرای غیرعراقی ارتش عراق47.
13. تاریخ شفاهی زندانبانان عراقی در اردوگاه‌های عراق.
14. تاریخ شفاهی زندانبانان ایرانی در اردوگاه‌های ایران.
15. تاریخ شفاهی ایرانیان اسیری که از اردوگاه‌های عراق فرار کردند.
16. تاریخ شفاهی عراقی‌های اسیری که از اردوگاه‌های ایران فرار کردند.
17. تاریخ شفاهی سربازان عراقی.
18. تاریخ شفاهی رزمندگان غیرایرانی نبردکننده در ارتش ایران.
19. تاریخ شفاهی اعضا و کادر صلیب سرخ در ایام جنگ هشت‌ساله.
20. تاریخ شفاهی خاطرات رهبران و دست‌اندرکاران خارجی.
21. تاریخ شفاهی اصحاب رسانه‌های مکتوب، صوتی و تصویری.
22. تاریخ شفاهی پزشکان، پرستاران و امدادگران هشت سال جنگ تحمیلی.
23. تاریخ شفاهی صنعتگران و کارگران درگیر در امور جنگ هشت‌ساله.
24. تاریخ شفاهی کارمندان، تکنوکرات‌ها و تکنسین‌های اعزامی به جبهه یا درگیر در امر جنگ هشت‌ساله.
25. تاریخ شفاهی مردم عادی مناطق، شهرها و روستاهای جنگی و مورد هجوم دشمن.
26. تاریخ شفاهی مردم عادی شهرها و روستاهای ایران که دور از جنگ بودند.
27. تاریخ شفاهی جاسوسان و ستون پنجم که به نفع دشمن کار می‌کردند.
28. تاریخ شفاهی هنرمندان، شاعران و نویسندگان درگیر در جنگ هشت‌ساله.
29. تاریخ شفاهی نوحه‌خوان‌ها، موسیقی‌دان‌ها و فیلمبرداران درگیر در جنگ هشت‌ساله.
30. تاریخ شفاهی عناصر اصلی ستادهای اعزام به جبهه.
31. تاریخ شفاهی مخالفان اعزام به جنگ و فراری‌ها از جبهه.
32. تاریخ شفاهی مهاجران و جنگ‌زده‌های شهرهای جنگی.
33. تاریخ شفاهی مجاهدان عراقی که به نفع ایران می‌جنگیدند.
34. تاریخ شفاهی فدائیان ک‍ُرد طرف‌دار ایران در جنگ.
35. تاریخ شفاهی «معراج الشهداها»، غسالان، گورکن‌ها و آرامگاه شهدا.
36. ...
در مورد زیرشاخه‌های «ارتش» و «سپاه پاسداران» می‌توان زیرمجموعه‌های زیر را برشمرد و مد‌ّ‌نظر قرار داد:
1. نیروی زمینی ارتش و سپاه.
2. نیروی هوایی ارتش و سپاه.
3. نیروی دریایی ارتش و سپاه.
همچنین می‌توان باز هم زیرمجموعه فرضاً نیروی زمینی را به شکل ریزتر و دقیق‌تر به شکل زیر تقسیم‌بندی نمود:
1. تاریخ شفاهی رزمنده ارتشی، سپاهی یا بسیجی.
2. تاریخ شفاهی رسته‌ها.
3. تاریخ شفاهی دسته‌ها.
4. تاریخ شفاهی گروهان‌ها.
5. تاریخ شفاهی گردان‌ها.
6. تاریخ شفاهی تیپ‌ها.
7. تاریخ شفاهی لشکرها.
8. تاریخ شفاهی سپاه.
9. تاریخ شفاهی قرارگاه‌ها.
10. تاریخ شفاهی مقرها.
11. تاریخ شفاهی پادگان‌ها.
12. تاریخ شفاهی ناحیه‌ها.
13. تاریخ شفاهی منطقه‌ها.
14. تاریخ شفاهی محورهای عملیاتی.
تاریخ شفاهی خانواده‌های شهدا شامل زیرمجموعه‌های زیر است:
1. خاطرات شفاهی پدر شهید.
2. خاطرات شفاهی مادر شهید.
3. خاطرات شفاهی همسر شهید.
4. خاطرات شفاهی برادر شهید.
5. خاطرات شفاهی خواهر شهید.
6. خاطرات شفاهی فرزند شهید.
7. خاطرات شفاهی دوستان شهید.
8. خاطرات شفاهی همسایگان و همکاران شهید.
9. خاطرات شفاهی بستگان و اقوام شهید.
10. ...
با عنایت به موارد فوق، که تنها فهرستی اجمالی است، گستره وسیع، فراخ و حیرت‌انگیز تاریخ شفاهی جنگ هشت‌ساله عراق علیه ایران روشن و معلوم می‌شود که مراکز جمع‌آوری خاطرات شفاهی و آرشیوهای تصویری و صوتی مربوط به جنگ، با چه حجم فوق‌العاده و پرترافیکی روبه‌رو هستند و افق‌های کار تاریخ شفاهی جنگ هشت‌ساله تا چه ساحت‌ها و عرصه‌هایی را می‌تواند زیر پوشش بگیرد. بدون تردید با توجه به وسعت غیر‌قابل تصور کار و محدودیت شدید زمانی و مکانی، نمی‌توان در همه عرصه‌های یادشده در فهرست بالا به‌ طور صد درصد عمل کرد، اما ضروری است در هر زمینه برای ثبت و ماندگاری در تاریخ، چند نمونه مناسب و دارای ارزش و اهمیت تاریخی، ثبت و ضبط شود.

 فرق است بین «جنگ» و «دفاع». به همان اندازه که جنگ و تجاوز نکوهیده و زشت است، «دفاع» از سرزمین و حق خود، در همه فرهنگ‌ها و بر اساس حقوق بین‌الملل، پسندیده و زیباست و حق مسلم انسانی است که مورد تجاوز،‌ ظلم و ستم قرار می‌گیرد تا به دفاع از خود برخیزد و تجاوزکار،‌ ظالم و ستمگر را سر جای خودش بنشاند.

 

 


ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره شماره 36


 
تعداد بازدید: 6737


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.