خاطره ای از سفر شمس آل احمد به کوبا

محمود فاضلی


گردآوري:

سال 1364 برای یک سفر کاری به کشور نیکاراگوئه واقع در آمریکای مرکزی رفته بودم . این کشور که به فاصله اندکی از پیروزی انقلاب اسلامی سال 1357، دیکتاتوری این کشور را سرنگون کرده بود به عنوان الگوی جدید کشورهای چپگرا در آمریکای لاتین مطرح بود. در این سفر  به اتفاق گروهی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با دانیل اورتگا (رئیس جمهوری وقت و فعلی این کشور) منتخب انقلابیون ساندنیست، دیدار نمودیم.
شمس آل احمد را برای اولین بار در نیکاراگوئه می دیدم. آرام، متین، تا حدودی لاغر و تکیده و صدایش آهسته و کم طنین بود. شنیدن حرف هایش تا حدودی دشوار بود. آثار پیری در چهره اش به خوبی دیده می شد.
به دلیل برنامه های فشرده این هئیت؛ و دیدار و جلسات با مقامات عالی رتبه این کشور انقلابی که بسیاری از آنها سابقه مبارزاتی و زندان های طویل المدت داشتند، فرصت گفت وگوی بیشتر با شمس میسر نگردید.
شمس پس از یک اقامت طولانی در ماناگوا پایتخت نیکاراگونه به دلیل درخواست خود عازم هاوانا (پایتخت کوبا) شد. این سفر کاملا شخصی برنامه ریزی گردیده بود. آنچه که در بعضی از سایت ها اعلام گردیده است که وی پس از پایان سفرش در نیکاراگوئه برای شرکت در کنگره حزب کمونیست کوبا عازم این کشور گردید بود، بدون سند و نشانه است. حتی بعضی ادعا کرده اند وی در این سفر با شخص فیدل کاسترو رهبر کوبا دیدار داشته است. سفیر وقت ایران در این کشور چنین دیداری را نادرست دانسته و تاکید دارد این سفر کاملا شخصی بوده و دیداری با کاسترو صورت نگرفته است. سفر وی به این دو کشور که چند ماه به طول انجامید بعدها به دوکتاب خاطرات تبدیل شد.
عضویت وی در انجمن دوستی ایران و کوبا نیز بی تردید بی ارتباط با سفر وی به هاوانا و آشنایی نزدیک وی با این کشور نیست. وی در سال 1381 به همراه چند نفر دیگر انجمن دوستی ایران و کوبا را بنیان نهاد. البته شمس در سال های گذشته به دلیل بیماری، کمتر در جلسات ماهانه این انجمن شرکت می کرد. این انجمن پس از درگذشت شمس طی انتشار اطلاعیه ای فوت وی را تسلیت گفت و از شمس به عنوان «انسان و معلم عاشق و شریف» نام برده است. 
به گفته شاهدان این سفر، شمس در مدت اقامت در هاوانا از نزدیک در جریان رویدادهای این کشور قرار گرفت. شمس که از نیکاراگوئه به عنوان یکی از فقیرترین کشورهای آمریکای مرکزی به هاونا می آمد بی شک شاهد تفاوت های ظاهری در این دو کشور بود. کوبا به دلیل برخی اقدامات زیربنایی همچون ریشه کن ساختن بی سوادی و توسعه سیستم بهداشت و درمان، از اعتبار اخلاقی خاصی در میان بسیاری از صاحب نظران سیاسی برخوردار بود. اما  فقدان دموکراسی از بزرگ ترین نقایص سیستم سیاسی کوبا طی چهار دهه حاکمیت دولت انقلابی کاسترو به عنوان آخرین بازمانده جنگ سرد به شمار می رود.
 این کشور به رغم مشکلات اقتصادی ناشی از عناد دیرینه آمریکا و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، هنوز بر حفظ ساختار اقتصادی اشتراکی در قالب حاکمیت توتالیتر سیاسی اصرار می ورزد و این مقاومت و اصرار کوبا در فضای سیاسی – اقتصادی خاصی مطرح است . کاسترو به دلیل ضعف مزاجی و عمل جراحی، قدرت را به برادرش رائول کاسترو واگذار کرد. به رغم تمامی کاستی ها و نقایص سیستم حاکم کوبا، به عقیده بسیاری از صاحب نظران سیاسی کاسترو در اذهان نسل هایی از ملت های آمریکای لاتین و بسیاری از کشورهای در حال توسعه نمادی از انقلابی گری و آزادی خواهی است.
اما شواهد کافی وجود دارد که رهبران کوبا نزدیک به پنج دهه ملتی را به امید سراب دل خوش نگه داشته اند؛ و هر عنصر ناراضی را پس از اعمال فشارهای سخت و تحمیل حبس، به بیرون از جزیره هدایت نموده اند. کوبا حداقل در طول دو دهه بیش از 11 درصد از درآمد ناچیز خود را صرف جنگ های آزادی بخش ایده آل بلوک شرق سابق نمود، این امر نمی تواند ناشی از سیاستی مدرن و حساب شده و یا سیاست مستقل و براساس دموکراسی واقعی باشد.
کاسترو معتقد است آمریکا باید کوبا را آن گونه که هست بپذیرد؛ شاید آمریکا با حفظ وضع کنونی کوبا مانع هجوم جمعیت میلیونی کوبا که چشم به آن سوی مرزها دارد، گردیده است. نظر دیگری هست، که حفظ و استمرار رژیم سوسیالیستی  در کوبا را ویترین زنده ای از تدوام یک حکومت کمونیستی می داند. سیستم حکومتی که به عنوان نمونه ای از آثار دوران جنگ سرد و نشانه ای از یک جامعه عقب مانده و توسعه نیافته برای نظاره مردم جهان است.



 
تعداد بازدید: 6293


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.