هنگام بهاران شد...

سایت تاریخ شفاهی ایران در سالی که گذشت


25 اسفند 1395


با تشکر از مخاطبان، نویسندگان و تمام دوستانی که در سال 1395 با ما همراه بودند و همکاری داشتند، فرا رسیدن سال نو (1396) را تبریک می‌گوییم.

از ابتدای سالی که گذشت و با همکاری نویسندگان و خبرنگارانی که به جمع ما افزوده شدند، سعی کردیم مصاحبه که قالب اصلی فعالیت در حوزه تاریخ شفاهی را شامل می‌شود، بیشتر در سایت گنجانده شود. همچنان که سعی شد تمام مطالب، تولیدی باشند.

از فعالیت‌های منظم سایت می‌توان به بخش‌های «چندرسانه‌ای» و «کتاب و نشریه» اشاره کرد که هر هفته با یک یا چند کتاب و فیلم کوتاهی از خاطرات شفاهی، در خدمت مخاطبان بودیم. این شیوه در سال جدید نیز ادامه دارد. از مطالب ارسال شده در کانال تلگرام سایت تاریخ شفاهی ایران هم استقبال شد و بازدید از سایت را دوچندان کرد.

به پشتوانه حدود 350 عنوان مطلبی که در طول سال 1395 و به صورت روزانه در سایت بارگذاری شدند، 48 شماره هفته‌نامه تاریخ شفاهی - از شماره 246 تا 294- منتشر شدند. بیشترین بازدیدهای در طول سال هم به ترتیب متعلق به عنوان‌های سخنرانی امام موسی صدر، آمبولانس حمل بی‌سیم و جعبه جادویی کد و رمزها،  فرمانده عجیب گردان 139 و خلبانان بزرگ‌ترین نبرد‌ هوایی جهان بودند. در این مجموعه، صفحه‌های زبان‌های دیگر سایت تاریخ شفاهی ایران (انگلیسی، عربی و اردو) نیز با انتشار ترجمه حداقل هفته‌ای دو عنوان مطالب منتخب از بخش فارسی سایت، به‌روز شدند و فعال بودند.

برای سال جدید سعی داریم در بخش «چند رسانه‌ای» علاوه بر فیلم، هر هفته قطعه‌ای از صدای مصاحبه‌های تاریخ شفاهی را نیز قرار دهیم. همچنین با احساس نیاز به مباحث نظری تاریخ شفاهی، از استادان و صاحبان تجربه در این حوزه بهره‌مند شویم و بخش‌های «مقاله»، «آموزش» و «یادداشت» را تقویت کنیم.

در بخش‌های «گزارش» و «همایش» هم مانند سالی که گذشت، هر جلسه و نشست مرتبط با تاریخ شفاهی و همچنین برنامه‌های رونمایی از کتاب‌های خاطرات، شب خاطره و کارگاه‌های آموزشی پوشش داده می‌شوند.

اگر ایده یا فکر تازه‌ای دارید با ما در میان بگذارید. زیرا سایت تخصصی تاریخ شفاهی ایران با تلاش دائمی برای ارتقای روند فعالیت خود پیش می‌رود. امیدواریم در سال پیش‌ رو بتوانیم خدمتی شایسته به تاریخ شفاهی کشور را رقم بزنیم.

سایت تاریخ شفاهی ایران
25 اسفند 1395



 
تعداد بازدید: 5597


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.