گزارش رونمایی کتاب «سنگر توفیق»
مریم اسدی جعفری
07 آبان 1404
به گزارش سایت تاریخ شفاهی، آیین رونمایی از کتاب «سنگر توفیق»، شامل تاریخ شفاهی مسجد توفیق در دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، به همت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، عصر دوشنبه پنجم آبان ۱۴۰۴ در مسجد توفیق برگزار شد.
محمد قاسمیپور، پژوهشگر تاریخ شفاهی در آغاز این مراسم اظهار داشت: «به واسطه سالها فعالیت در حوزه پژوهش دفاع مقدس، موضوع مسجدپژوهی و شناسایی مساجد تأثیرگذار در دهههای گذشته را به محققان پیشنهاد میدادم و تأکید داشتم که نقش مساجد در وقایع تاریخی، باید تشریح و تببین شود و مصداقهای عملی و درخشان آن به نسلهای جدید شناسانده شود. خوشحالم که یک جوان برآمده از نسلهای سوم و چهارم انقلاب که دهه سوم زندگیاش را سپری میکند، در پی شناسایی این حقیقت برآمده و تلاش کرده، سنگر را ذیل عنوان مسجد توفیق، برای همنسلان و قاطبه خوانندگان و علاقهمندان به تاریخ انقلاب تعریف کند. کتاب «تاریخ شفاهی مسجد توفیق» را مطالعه کردم. کتاب 18 راوی دارد که محقق با آنها به گفتوگو نشسته و خاطرات خودشان و قصه مسجد از سالهای منجر به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را روایت کردهاند. این افراد، شاهد وقایع تاریخی سیاسی بودهاند و از نقشآفرینی مسجد در رویدادهای مختلف گفتهاند. بخش دفاع مقدس در کتاب، خیلی پررنگتر است و این نشاندهنده توجه و علاقه نویسنده کتاب به این مقطع تاریخی است. کتاب بیش از 90 صفحه سند و تصویر مربوط به تاریخ مسجد دارد که به تنهایی گویا هستند و صداقت بچههای مسجد در این تصاویر آشکار است. این یک شروع است تا بتوانیم، چند اثر دیگر ناظر بر فعالیتهای پیرامونی مسجد تولید کنیم. برای مثال، مسجد گروه سرودی به نام «لالههای سرخ انقلاب» داشته که دوست دارم، با اعضای آن آشنا شوم. آنها با اجرای سرود، در تشویق و ترغیب رزمندگان نقشآفرینی کردند و 20 نفر از آنها به شهادت رسیدهاند. چرا نباید تاریخ شفاهی بازماندگان این گروه سرود را داشته باشیم؟ من پیش از این، اسم مسجد شما را با کتاب «کوچه نقاشها» شنیده بودم و مرحوم کاظمی در روایت دلنشین و صمیمی و صادقانهاش، انگیزه داده بود که خوانندگان، این مسجد را ببینند. اما کتاب «تاریخ شفاهی مسجد توفیق» راه طی شده این مسجد را روایت کرده است.
سپس «جواد کاشانی» پیشکسوت دوران جنگ و یکی از راویان کتاب «سنگر توفیق» به خاطرهگویی پرداخت و گفت: «من کودکیام را در این محله گذراندهام و امشب لازم دیدم که از بزرگان این محله مثل حاج ماشالله عبدالله یاد کنم، که زیر خیمه هیأتهای آنها بزرگ شدیم. خانهاش در همین خیابان صدرالاشراف و خیمهگاه امامحسین بود و خودش هم خادمی میکرد. به جرأت میتوانم بگویم، همین شهدا ثمره آن اشکهایی هستند که در این محله و مسجد ریخته شده است. هر کدام از این شهدا عزیزانی بودند و برخی مثل: شهید علیرضا مصدق تنها پسر فامیل بوده است. از نزدیک، مدتی با او انس داشتم. یادم هست، آخرین سفرمان به تهران، برای ایام فاطمیه بود. او خیلی علاقهمند بود که ایام فاطمیه، حتماً در عزاداری حضرت زهرا شرکت کند. پس اجازه گرفتیم تا دو سه روزی تهران باشیم و بعد، به صورت انفرادی برگشتیم به قرارگاه تاکتیکی لشکر و رفتیم برای عملیات والفجر8.
این شهید به من گفت، در وصیت نامهام نوشتهام که 5 هزار تومان برایم ردّ مظالم بدهند و برایم اینطور تعریف کرد: «من در پاسگاهی در هندیجان خدمت میکردم - ناگفته نماند که برای جنگهای نامنظم با بچهها میرفت. اما خدمتش را در ژاندارمری انجام داده بود- و کارهای تدارکاتی پاسگاه را انجام میدادم. سربازهایی که میرفتند برای گشتزنی، با خودشان هندوانه و خربزه میآوردند. یک شب گفتم من هم میخواهم برای گشتزنی همراه شما بیایم. دیدم جلوی کامیونهایی که هندوانه و خربزه دارند را میگیرند و اینها را از رانندهها میگیرند. دیدم این کار برایم خوشایند نیست و تازه متوجه شدم، اینها چه میکنند. من فکر میکردم، هندوانه و خربزهها را میخرند.»
سردار عباس بایرامی، رئیس سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس نیز با تشریح فعالیتهای بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس تصریح کرد: «ایده نگارش این کتاب، جزو برنامههای سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس بود. ما بیش از 5 هزار عنوان کتاب تاریخ شفاهی و خاطره در کشور منتشر کردیم که از بین این آثار، نزدیک 600 عنوان کتاب تاریخ شفاهی هستند و این آثار، عموماً شخصمحور بودند. اینجا موضوع ما مسجد معظم بود و به نظرم سرفصل خوبی برای برنامههای آتی است. مسجدی که پیش از انقلاب، مأمن انقلابیون بود و در دفاع مقدس، از حماسهآفرینترین و بهترینهای تهران بودند. گردانهای میثم و مسلم ابن عقیل، برآمده از این مسجد بود و حاصل تربیت این مسجد، تقدیم 67 شهید، صدها رزمنده و جانباز و اکنون، دهها رجال کشوری در حوزههای نظامی، علمی و اجرایی تأثیرگذار بوده است. به نظرم این مسجد، تکلیف انقلابی خود را ادا کرده اما هنوز، کار به پایان نرسیده است. ما از اسفند 1402 این پروژه را شروع کردیم و مشهود گودرزینژاد با انگیزه وارد این کار شد. با 18 نفر از بهترینها مصاحبه کردیم. بیش از 40 ساعت مصاحبه با اعضای هیأت امنا، بزرگان مسجد، پیشکسوتان، فرماندهان، رزمندگان و خانواده شهدا انجام دادیم. دهها کتاب دیگر از این مسجد، قابل اجراست و امیدواریم به همینجا بسنده نشود و در آینده، کارهای خوب و ارزندهای از این مسجد و محله ببینیم. کتاب دیگری با عنوان «مردان خانه من» در مورد شهیدان مهدی و محمدعلی جابری از زبان مادر شهیدان، با کمک انتشارات روایت فتح نگاشته شده و به کسانی که دل در گرو شهدا دارند پیشنهاد میکنم، این کتاب را بخوانند.
در پایان این مراسم، کتاب «سنگر توفیق» رونمایی و از خانواده شهدا و پیشکسوتان دفاع مقدس تجلیل شد.
تعداد بازدید: 49
آخرین مطالب
پربازدیدها
100 سؤال/3
خاطره تجربۀ شخصی و خام است، امّا تاریخ شفاهی با روشمندی، راستیآزمایی و تحلیل، آن تجربه را به منبعی معتبر برای فهم تاریخ معاصر بدل میکند. در تاریخ شفاهی، روایتها نه از زبان نخبگان بلکه از دید مردم عادی بیان میشود؛ روایتی بیواسطه، مردمی و زنده که میان تجربۀ فردی و حافظۀ جمعی پیوند برقرار میسازد.





