سیصدوچهل‌ونهمین شب خاطره

خون‌شریک

سیصدوچهل‌ونهمین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 2 شهریور 1402 در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی با عنوان «خون‌شریک» برگزار شد. در این برنامه علیرضا رجبی‌جعفری،‌ عارف جعفری و مدافع حرم، سید مسافر خاطره گفتند. اجرای این شب خاطره را داوود صالحی برعهده داشت. اولین راوی، علیرضا رجبی‌جعفری متولد 1340 و اهل تبریز بود. او از رزمندگان دفاع مقدس بوده و هم‌اکنون یکی از فعالان حوزه فرهنگ و مقاومت است. وی در ابتدا خود را «خُدام‌‌الشهدا» ‌نامید.

خاطرات وحید اشتری

وحید اشتری، از خبرنگاران کاروان إلی بیت‌المقدس، مهمان دویست‌وبیست‌و‌سومین برنامه شب خاطره (اردیبهشت 1391) بود. او در مورد نکاتی که در طول سفر این کاروان توجهش را جلب کرده بود خاطره گفت: روزی که در آنکارا، مقابل سفارت رژیم صهیونیستی تجمع کرده بودیم، با برادری از اهالی کشور آذربایجان هم‌صحبت شدم.

روایتِ مجروح شدنِ حسن قابلی علاء

وصال معبود

با آن‌که سن کمی داشتم، سومین‌بار بود که از پایگاه مالک‌اشتر به جبهه اعزام می‌شدم. این‌بار هم طبق معمول مرا به لشکر 27 محمد رسول الله(ص) فرستادند و از آن‌جا به گردان حمزه سیدالشهدا مأمور شدم، بعد از چند روز که وارد گردان حمزه شدم، در گروهان یک، دسته یک، به‌عنوان تخریب‌چی مشغول به انجام وظیفه شدم. نفرات این دسته اکثراً متولد 47، 48 بودند و جوّ باصفا و معنوی خاصی بین بچه‌ها حاکم بود. طبق برنامه بچه‌ها باید خودشان را برای عملیاتی که در پیش بود حاضر می‌کردند. ابتدا ما را به یک دوره آموزشی آبی، خاکی فرستادند. پس از آن به اردوگاه کرخه منتقل شدیم.

تاریخ شفاهی دفاع مقدس

فرمانده لشکر 19 فجر

روایت محمدنبی رودکی

کتاب «روایت محمدنبی رودکی فرمانده لشکر 19 فجر» حاصل گفت‌وگوی علیرضا رفاهیت و تدوین حسین احمدی است. سردار رودکی پس از دوران سربازی فعالیت‌های مختلفی چون عضویت در سپاه پاسداران، مأموریت در کردستان، حضور در جبهه جنوب، فرماندهی تیپ 35 امام سجاد(ع)، تحول در سازمان رزم سپاه و فرماندهی لشکر 19 فجر را در کارنامه خود دارد. موضوع اصلی و محوری این کتاب، درباره روند جنگ تحمیلی و نقش راوی در فرماندهی و هدایت رزمندگان استان فارس در جبهه‌های جنوب و غرب کشور است.

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.

خاطرات محمدرضا گلشنی

محمدرضا گلشنی، از آزادگان دوران دفاع مقدس مهمان دویست‌وبیست‌و‌دومین برنامه شب خاطره (اسفند 1390) بود. او در مورد فعالیت‌هایی که اسرا در اردوگاه انجام می‌دادند خاطره گفت: ما از اوایل دی در تدارک فعالیت‌های دهه فجر، بودیم. مسابقات و گروه‌های سرود و تواشیح داشتیم. در گروه تواشیح که 5 نفر بودند، 5 لحن، از قاریان متعدد قرآن تلاوت می‌شد.

آثار تاریخ شفاهی و مشکلات پیش رو-3

شتاب‌زدگی

تاریخ شفاهی، یک موضوعِ سهلِ ممتنع است؛ به ظاهر ساده و در باطن دشوار. یکی از آفت‌های تاریخ شفاهی، ساده انگاشتنِ آن است. برخی تصور می‌کنند تنها با ضبط صدای یک راوی و پیاده‌سازی آن (و در برخی موارد حتی بدون پیاده‌سازی)، می‌توان یک کار تاریخ شفاهی تولید کرد، اما اگر بپذیریم تاریخ شفاهی یک علم است و روش انجام آن هم یک فن، باید ویژگی‌ها و استانداردهایی برای آن در نظر بگیریم. یکی از مواردی که به کار تاریخ شفاهی آسیب جدی می‌زند، تعجیل یا شتاب‌زدگی در کار است.

برشی از کتاب «در کمین گل سرخ»

درباره شهید علی صیاد شیرازی

به مجلس که رسید مدتی از شروع جلسه شورا می‌گذشت. احساس کرد در آن راه‌روهای ساختمان، اوضاع لباس و سر و وضعش خیلی به ‌ذوق می‌زند. مدتی درنگ کرد که به دانشکده افسری برگردد لباس مناسب‌تری بپوشد؛ اما ناگهان تصمیم گرفت با همان هیأت و ترکیب داخل اتاق شود. به هر حال مملکت در حال جنگ بود باید همه این را درک می‌کردند. اتفاقاً تعدادی از فرماندهان لشکرهای عمل‌کننده در عملیات اخیر هم در آن‌جا بودند و نسبت به انتصاب او شاکی بودند...

حقوق مادی و معنوی آثار تاریخ شفاهی – 9

متن تاریخ شفاهی، متعلق به راوی است

بسیاری که از محققان تاریخ شفاهی، ادعا می‌کنند که حق‌الزحمه آن کم است. اگر آن‌ها را ببینم، می‌گویم: «اصلاً این محصولی که ارائه داده‌ای، تاریخ شفاهی نیست!». شما زمانی روی یک موضوع کار کردی، مصاحبه‌هایی با استفاده از روش تاریخ شفاهی گرفته‌ای، اما کتابی که منتشر شده، برای مثال مجموعه‌ سؤال و جواب پیاده‌سازی شده است؛ نه تاریخ شفاهی.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.