گزارش میزگرد «نقش تاریخ شفاهی در توسعه تاریخ اجتماعی»
امروزه تاریخ شفاهی با توجه به قابلیت های نهفته در آن توانسته قفل بسیاری از درهای بسته را به روی محققین باز کند. فرصت و فضایی را فراهم کند تا اطلاعات پنهان آشکار شوند. تاریخ شفاهی می تواند جامعه را به وقایع تاریخی نزدیک کند. این گونه تاریخ نگاری، فرایندی است که می تواند در کنار دیگر روش های تحقیقی به پژوهشگران یاری رساند تا سابقه و تاریخ تمام پدیده های نزدیک (معاصر) بشری را بنویسند.
عمدتاً تاریخ نگاری ها در دنیا بر تاریخ نگاری سیاسی متمرکز است. تاریخ شفاهی نیز متأثر از این فضا است. اما راحت تر از تاریخ مکتوب به بخش های دیگر جامعه مانند اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و ... ورود می کند.
تاریخ اجتماعی یکی از حوزه هایی است که در زیر شاخه های خود، جمعیت شناسی، مردم شناسی، جنبش های اجتماعی، زن، خانواده، مدرسه، گروه ها و... می تواند از روش و تکنیک تاریخ شفاهی به خوبی بهره مند شود. امروزه بسیاری از مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی و دانشگاهی مانند دانشگاه بایلور برای تحقیقات اجتماعی خود به استفاده از روش تاریخ نگاری شفاهی روی آورده اند. مثلاً موضوع مطالعاتی دانشگاه بایلور «تاریخ شفاهی دانش آموزی» است.
در ایران تا به امروز تاریخ شفاهی بیشتر متأثر از فضای سیاسی بوده است، اما آرام آرام به سایر حوزه ها نیز راه می یابد.
احتمالاً از همین رو است که سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران به تاریخ 15 دی 1389 میزگردی شکل داد تا به بررسی «نقش تاریخ شفاهی در توسعه تاریخ اجتماعی» بپردازد.
در این میزگرد سه تن از استادان دانشگاه تهران خانم دکتر منصوره اتحادیه و آقایان دکتر حمید عبداللهیان و دکتر علی اصغر سعیدی به ارائه نظرات و یافته های خود دراین خصوص پرداختند. اداره این جلسه را آقای دکتر امیرمسعود شهرام نیا به عهده داشت.
دکتر منصوره اتحادیه استاد بازنشسته دانشگاه تهران و مدیر نشر تاریخ در ابتدا به ایراد سخن پرداخت. او گفت:
تعریف تاریخ اجتماعی مبهم است؛ به طوری که عده ای آن را زیر سؤال برده اند که راجع به اتفاق نظریات است و نه تضادها و یا به وقایع توجه ندارد. حیطه تاریخ اجتماعی بیشتر سیاسی است ولی عکس العمل ها و بازتاب های اجتماعی گسترده ای دارد. بنابراین منابع سیاسی از نظر تاریخ اجتماعی نیز می تواند حاوی مطالب مفید باشد.
اتحادیه به آغاز تاریخ اجتماعی در دهه 1960 اشاره کرد و و سپس از شکل گیری آن در ایران و کتاب مرتضی راوندی در سال 1340 گفت. همچنین بازبینی نشدن جدید دروس دانشگاهی، وجود محدودیت های تحقیق و ملاحظات خصوصی و سنتی را از علل کم توجهی به بحث تاریخ دانست. وی تأکید کرد محور اصلی تدریس تاریخ در دانشگاه ها تاریخ سیاسی است.
وی گفت تاریخ شفاهی از جهاتی می تواند به تاریخ اجتماعی کمک کند چراکه مورخین پذیرفته اند، زندگی مردم عادی جامعه اهمیتی تاریخی دارد و نباید فقط به زندگی بزرگان توجه کرد ولی همه افراد زندگی خود را نمی نویسند و این تاریخ شفاهی است که می تواند نقش ارزنده ای ایفا کند.
او در پایان گفتارش ایجاد سؤال کرد که تا چه حد، خاطرات، صحت دارند؟ تا کجا می توان به آنها اعتماد کرد. خاطره فرَار است. گاهی یک فرد خاطراتش را تغییر می دهد، چه باید بکنیم؟ در خاطره؛ اغراق، کتمان، فراموشی، تعصب، ایدئولوژی و ... وجود دارد، این مشکلات چگونه قابل رفع است؟
دکتر حمید عبداللهیان سخنران بعدی با اشاره به کتاب فهم فرهنگ ها (نوشته یولین) و نگاه آنتروپولژیست ها تعریفی از فرهنگ و جامعه ارائه داد. او گفت: آنتونی گیدنز (جامعه شناس بریتانیایی)، «فرهنگ» را مجموعه ای از ارزش ها و هنجارها و کالاهای مادی و «جامعه» را نظام روابط کنش متقابل میان افراد با فرهنگ مشترک می داند.با چنین تعریفی است که می توان گفت دریافت ها در تاریخ شفاهی نه تنها در مناطق جغرافیایی بلکه در زمان هم تغییر می کند.
عبداللهیان مدعی شد اکنون در دنیا فقط دو تمدن (هند و ایران) باقی مانده اند. بعضی ارزش های فرهنگی خود را در درون تمرین می کنند . حتی به بیرون هم انتقال می دهند. این ویژگی را در کنار این امر ببینید که در دنیای مجازی ایران بالاترین سرانه اینترنت را در خاورمیانه دارد. ایران با 36 میلیون کاربر در حال حاضر 54% فضای اینترنت را در دست دارد. با چنین ظرفیتی ما می توانیم در انتقال ارزش های فرهنگی قدرتمند عمل کنیم.
عبداللهیان با استفاده از دیدگاه آنتروپولژیست ها گفت: ما برای این که دیگران را بفهمیم باید وارد سنت ترجمه شویم. این بدان معنا نیست که ما کتاب ترجمه کنیم. یعنی این که وقتی از یک جا به جای دیگر می رویم، بتوانیم محیط و خود را در آن فهم کنیم. انتقال فرهنگ نیز باید به همراه این ترجمه باشد. در حوزه علم، مکتب وین در قرن 19 و 20 معتقد بود باید همه تفاوت های فرهنگی را از بین ببریم و یک زبان واحد درست کنیم، تا بشود همه فرهنگ ها را فهمید و ارتباطات علمی را تنظیم کرد. یولین این نظر را رد می کند و می گوید نه با فهم منطق درون هر زبان، نه با استفاده از علم به عنوان یک ابزار بلکه با دیالوگ، مصاحبه و روش های شفاهی می توان امور بین فرهنگ ها را فهمید.
دکتر عبداللهیان تاکید کرد، ورود به این مباحث می تواند برای ما معلوم کند که خاستگاه تاریخ شفاهی کجاست. سؤال است برای پیشبرد تاریخ اجتماعی به چه احتیاج داریم؟ آیا باید کتاب ترجمه شود؟ و به عبارتی دیگران بیایند و ما را روایت کنند، و یا اینکه ایرانیان باید به خود تکیه کنند و خودشان، خودشان را روایت کنند. من نظرم این است که ما باید به خودمان متکی باشیم.
عمر تمام مباحث تاریخ شفاهی به 25 سال نمی رسد. تاریخ شفاهی به عنوان یک امکان غیرپوزیتیویستی یک شناخت شخصی است. شخص، محور تولید داده های تاریخی است. سایت مؤسسه تاریخ شفاهی تگزاس بین تاریخ شفاهی و سنت شفاهی تمایز می گذارد؛ می گوید، تاریخ شفاهی محورش فرد است، فرد است که روایت را از جهان پیرامون فراهم می کند. امانت شفاهی به داستان گویی ها و قصه گویی های عامیانه برمی گردد که شخصی و تشبَثی نیست. در تاریخ شفاهی تمرکز بر نزدیک شدن به شخص است. چطور اشخاص حوادث پیرامون را می بینند و معنا می کنند.
در تاریخ شفاهی از امکانات اتوبیوگرافی و روش های تفسیر فئومنولوژی (پدیدارشناسی یا نمود شناسی) برای خود نشان دادن اشخاص استفاده می شود. باید در نظر داشت که از روایت برداشت های زیادی می شود. روایت انتقال معنا در اتوبیوگرافیک است، با این پیش فرض که خنثی نیستند و گاهی ایدئولوژیک هستند،و به جهان حاضر معنا می دهند.
دکتر علی اصغر سعیدی، آخرین سخنران این میزگرد تخصصی بود که به رابطه تاریخ اجتماعی با تاریخ شفاهی و تبیین نقش متقابل آنها پرداخت. او گفت در تاریخ جتماعی چون از منابع متعدد استفاده می شود، می توان از تاریخ شفاهی نیز به عنوان یکی از منابع بهره برد.
سعیدی گفت، آنچه من تحت عنوان تاریخ شفاهی در ایران دیدم، تاریخ نخبگان است. اما در واقع تاریخ شفاهی باید به لایه های مختلف جامعه برود و خاطرات آنها را جمع کند. در یک ضرب المثل آفریقایی هست که «هر سالمند وقتی می میرد، یک کتابخانه از دست می رود»، پس نباید از نفوس مختلف و تجربه های آنها غافل بود.
در تاریخ شفاهی با روایت شخصی سر و کار داریم. از خاطره فردی صحبت می کنیم نه از حافظه فردی، حافظه مباحث روان شناختی را می طلبد. اما در تاریخ شفاهی، خاطره فردی منظور است که توان تبدیل به خاطره جمعی را دارد. جان لاک می گوید: «خاطره فردی، هویت شخصی است»؛ وقتی خاطره ای طرح شد و بین همه به اشتراک (share) گذاشته شد، دیگر تبدیل به خاطره اجتماعی می شود. در این فرایند باید به دو نکته درک زمان و ایجاد پیوستگی توجه کرد.روایت، پیوستگی بین زمان حال و گذشته را ایجاد می کند؛ به عبارتی همان تسلسل نسل ها.
در ایران توجه به تاریخ شفاهی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است و علاقه زیادی در جامعه برای نقل خاطرات به وجود آمده است. من تعبیرم این است که ما وارد یک جامعه بازتابی شده ایم. افراد سعی می کنند خاطرات خود را نقل کنند. درست است که از نخبگان شروع شده، اما اکنون به میان مردم کشیده شده است.
در بحث آسیب شناسی تاریخ شفاهی دو نکته یادآوری و فراموشی مطرح است. این دو را نباید به تکنیک ها برگرداند. به نظر من اشکال در «کلیشه» شدن است. این وضع ما را به تکرار و پنهان کردن برخی چیزها کشانده است. من معتقدم شاخ و برگ دادن به خاطرات، کار را غیر علمی نمی کند. این یک پروسه (فرآیند) است که آرشیو درست می کند. داده هایی را فراهم می سازد که قابل ابطال هم هست.
دکتر سعیدی گفت: به نظر من آسیب جدی در خاطره، کلیشه شدن خاطرات است. اگر اطلاعات تاریخی مان در سایر حوزه های تاریخی بیشتر شود، بی گمان فهم و تجربه ما نیز افزایش می یابد.
اما مسئله دیگر، بحث شکل گیری است؛ این که چطور خاطره فردی را به خاطرات گروهی تبدیل کنیم.
برای همین لازم است ما به سوی مباحث معرفت شناسی برویم.
محسن کاظمی
تعداد بازدید: 7554