مروری بر خاطرات معصومه خوانساری بزرگی -1

خاطراتی از جهاد سازندگی، امدادگری و فعالیت‌های فرهنگی در مدرسه

شروع جنگ مصادف شد با روزی ‌‌که در بیمارستان سینا شروع به کار عملی کردم. در آخرین روز شهریور در بیمارستان مشغول بودم که به یکباره دیدم هواپیماها آمدند و آن‌قدر به زمین نزدیک شدند که حس می‌‌کردیم الان است که با ساختمان بیمارستان برخورد کنند، با این‌‌که اورژانس بیمارستان سینا آن‌‌موقع ساختمان مرتفعی نداشت. بیماران سرم به‌دست از تخت‌ها پایین ریختند و همراهان بیماران، پرستارها، پزشک‌ها همه فرار ‌‌می‌کردند و هیچ‌کس نمی‌‌دانست باید چه‌‌کار کند.

گفت‌وگو با سرهنگ بازنشسته قاسم نعمت‌الهی -2

مخابرات، سلسله‌ اعصابِ ارتش

مخابرات، سلسله اعصاب ارتش است. همان طور که سلسله ‌اعصاب، فرامین را از مغز به اعصاب می‌رساند، به همین نحو هم سیستم‌های مخابراتی، فرامین یک فرمانده را به عناصر تابعه‌اش می‌رساند. مخابرات در جنگ به مثابه سلسله اعصاب برای یک انسان است. اگرمخابرات نباشد، فرمانده، دیده‌بان و توپخانه بی‌معنی است و هیچ یک از فرماندهان نمی‌توانند کاری از پیش ببرند.

گفت‌وگو با سرهنگ بازنشسته قاسم نعمت‌الهی -1

مخابرات درجنگ

برای هماهنگی، یکپارچگی و یگانگی در نبردها و عملیات‌های مهم در سطح وسیع به مخابرات نیاز است؛ این هماهنگی‌های جنگ بدون داشتن ارتباط مخابراتی امکان‌پذیر نیست. بحث مخابرات، مقوله‌ای مهم اما گمنام در جنگ است. برای شناخت اهمیت این بخش مهم و تفکیک‌ناپذیر در جنگ، پای صحبت‌های سرهنگ نعمت‌الهی، افسر و فرمانده مخابرات گردان لشکر 77 مشهد نشستیم.

مصاحبه با مسئول بسیج واحد خواهران آبدانان در دوران دفاع مقدس

گزارشی از فعالیت‌های پشت جبهه بانوان شهرستان آبدانان در دفاع مقدس

پدرم از همان اوایل شروع جنگ تحمیلی خیلی فعال بود. گروه‌های جهادی بعد از شروع جنگ که به آبدانان می‌آمدند و برای جبهه یا مردم بی‌بضاعت وسایل می‌آوردند بیشتر به خانه‌ ما می‌آمدند. آن‌قدر به آنجا وسیله می‌آوردند که در خانه‌ ما دیگر جا نبود. مدیریت کارها با پدرم بود. پدرم کاسب بود و یک مغازه ساده داشت، ولی انقلابی بود چون کلاً پدربزرگم هم روحانی بود و پدرم پیش ایشان درس خوانده بود ولی لباس روحانیت نمی‌پوشید.

تاریخ شفاهی انقلاب در معاونت راهبری استان‌های حوزه هنری - 2

توجهِ آکادمیک به تاریخ شفاهی

عنایت به تاریخ شفاهی در کشور ما آکادمیک و رسمی نبوده و تاریخ‌نگاری مکتوب چالاک نیست. تاریخ‌نگاری مکتوب نمی‌تواند پارتیزانی و سریع عمل کند تا به نتیجه برسد. انجام پژوهش‌ها، تهیه اسناد و مدارک، راستی‌آزمایی و سندسنجی آن‌ها زمان می‌برند. ما نیازمند عنایت به تاریخ شفاهی به صورت آکادمیک هستیم، یعنی دانشگاه در این زمینه منبع مولد دانش شود و مباحث نظری این علم را تأیید و پشتیبانی کند.

تاریخ شفاهی انقلاب در معاونت راهبری استان‌های حوزه هنری - 1

ظرفیتِ روایت‌های مردمی

دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری معاونت راهبری استان‌های حوزه هنری از زمان تأسیس تاکنون سعی کرده تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در استان‌ها و شهرهای مختلف را جمع‌آوری و منتشر کند.

در گفت‌وگو با دکتر مرتضی میردار مطرح شد:

لزوم توجه بیشتر بانوان خاطره‌نگار به حوزه انقلاب اسلامی

تاریخ شفاهی انقلاب در مرکز اسناد انقلاب اسلامی -2

حوزه‌ تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی، مردانه شده و مردانه شدن این حوزه ما را از پرداختن به خیلی از سوژه‌ها محروم می‌کند. باید خانم‌های محققی که به تاریخ انقلاب علاقه‌مند هستند این خلأ را پر کنند و نگذارند که تاریخ انقلاب مردانه نوشته شود. من به دنبال مذکر و مونث کردن تاریخ نیستم ولی در واقع در بخش‌هایی از روایت‌های بانوان بهتر است مصاحبه‌گر یک خانم باشد.

در گفت‌وگو با دکتر مرتضی میردار مطرح شد:

تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی باید با بر اساس چشم‌اندازی که امام تعریف کرده حرکت کند

تاریخ شفاهی انقلاب در مرکز اسناد انقلاب اسلامی - 1

این مرکز توانسته در بخش موضوعی و شخص‌محور اطلاعات را جمع‌آوری، ثبت و ضبط کند که در حوزه تاریخ شفاهی بوده است. همچنین مرکز اسناد بخشی از برنامه‌هایش به کارهای پژوهشی اختصاص دارد که نگاهی به اسناد و تاریخ شفاهی دارد. ما به عنوان مرکز اسناد انقلاب باید برای تاریخ‌نگاری انقلاب منبع‌سازی کنیم، یعنی منابع جمع‌آوری شود و در اختیار محققان قرار گیرد. یکی از کارهای مهمی که مرکز اسناد انقلاب دارد انجام می‌دهد جمع‌آوری منابع و مأخذ برای تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی است.

روایت یک دختر نوجوان امدادگر از دوران دفاع مقدس

مردم مناطق جنگی همه رزمنده بودند

گزارشی از فعالیت‌های پشت جبهه بانوان ایلامی در دوران دفاع مقدس

نخستین سال‌های نوجوانی منیره صادقی مصادف با وقوع جنگ تحمیلی بود. او یکی از دختران نوجوان فعال در هشت سال دفاع مقدس است که از اولین سال‌های شروع جنگ تحمیلی به فعالیت داوطلبانه مستمر در بسیج، امدادگری در مناطق جنگی و آموزش نظامی بانوان مشغول بوده است. صادقی متولد سال 1347 در شهر ایلام است و خاطراتی از دوران مدرسه در شهری جنگ‌زده دارد. خبرنگار سایت تاریخ شفاهی ایران با او به گفت‌وگو نشسته است.

مصاحبه با خانم شریفی‌

خاطرات یک مدیر مدرسه از دوران دفاع مقدس

از مدیریت مدرسه در یک پادگان نظامی تا مدیریت دانش‌آموزان زیر چادرها در جنگل

هفته دوم شهریور برای اخذ امتحانات، همراه همکارانم به نفت‌شهر رفتیم، ولی به دلیل اینکه شهر در معرض شلیک توپخانه بود اعلام کردند شهر را ترک کنیم. روزهای آخر شهریور دوباره همراه مادر و برادرم به آنجا برگشتم. روز شروع رسمی جنگ یعنی 31 شهریور 1359 برای کار و امتحانات شهریور در مدرسه‌ای بودم که مدیریتش با من بود. همان موقع هم شلیک خمپاره و توپ به داخل شهر شروع شد.
3
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 98

آن روز صبح که از سنگر بیرون آمدم جنازه آن افسر و گروهبان راکه به خاطر نماز خواندن گزارش کرده بودند دیدم: ستوان یکم عبدالرضا و گروهبان حسن. این گروهبان خبرچین بود که خبرها را به ستوان عبدالرضا می‌داد. من واقعه آن شب را نتوانستم برای کسی بیان کنم. خیلی دلم می‌خواست به آن پاسدار موتورسوار بگویم ولی فارسی نمی‌دانستم. متأسفانه نام آن پاسدار را نمی‌دانم اما می‌توانم هر دو پاسدار را از صورتشان بشناسم. آنها واقعاً انسان بودند. برای همین رفتار آنها خیلی به دلم نشست.