به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارشها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانههای مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از مهر 1403 را میخوانید.
وجیهه قلیها، همسر شهید علیاکبر وهاج، مهمان دویستوسیودومین برنامه شب خاطره (دی 1391) بود. او درباره شهید وهاج خاطره گفت. او گفت: «خانه ما دو اتاق داشت. یکی از اتاقها پر از اسلحه بود. دوستانش اسلحهها را با رمز از من تحویل میگرفتند و میبردند. ضبط صوت را در کمد گذاشته بودیم. وقتی آن را روشن میکردیم، جاروبرقی را هم روشن میکردیم تا صدای نوارها بیرون نرود....»
منطقه کفی بود. دشمن، سنگری به ارتفاع 3 و مساحت 30 متر ساخته بود. آنقدر روی آن خاک ریخته بود که بالای سنگر، محل دیدهبانی درست شده بود تا بتوانند به بالای آن بروند و نیروهای ما را ببینند. این دیدهبانها را تقریباً 5/1تا 2 کیلومتر عقبتر از خط خودشان قرار میدادند تا بهراحتی دیده نشود. فاصله خط دشمن با ما 8 کیلومتر بود؛ یعنی اگر میخواستیم خطی جلوی اینها داشته باشیم فاصلهاش تقریباً 8 کیلومتر بود. من آن سنگر را دیدم و بالای آن رفتم.
خورش را هم زد و آن را چشید. همه چیز آماده بود. زیر آن را خاموش کرد. خیار، کاهو و گوجهفرنگی را از یخچال بیرون آورد و کنار کاسۀ سالاد گذاشت و مشغول درست کردن سالاد شد. امروز ظهر سمیههدی و یوسف برای ناهار میآمدند و او غذای دلخواه یوسف را پخته بود. مشغول خُرد کردن کاهو بود که زنگ در به صدا درآمد. خودشان بودند؛ یوسف و هدی. به موقع رسیده بودند. یوسف از گردن مادربزرگ آویزان شد و او را بوسید. منتظر بود تا از مادربزرگ جایزهاش را بگیرد.
بلافاصله از کمین بیرون آمدیم و داخل موضع شدیم. در این موضع دو سنگر بیشتر ندیدیم که داخل یکی از آنها دو نفر و در دیگری سه نفر خواب بودند. ستوانیار حسین و یک سرباز دیگر داخل هر سنگر نارنجکی انداختند و نفرات آن را به شهادت رساندند. من سنگر دیگری، کمی دورتر از این دو سنگر، دیدم و به نظرم رسید باید انبار مهمات باشد زیرا اطراف آن با گونی پوشانده شده بود و تقریباً یک مترونیم ارتفاع داشت.
سیدضیاء قدسیپور، دوست شهید علیاکبر وهاج، مهمان دویستوسیودومین برنامه شب خاطره (دی 1391) بود. او درباره آشنایی و همکاری با شهید وهاج خاطره گفت. او گفت: «آشنایی من با شهید وهاج در جلسات حاجآقا مجتبی تهرانی شروع شد. او قدرت جذب و اعتماد بهنفس بالایی داشت. به او گفتیم اگر ساواک تو را تعقیب کند، از آن طرفِ ایران بیرون میروی. شهید وهاج به حدی ارتباطات زیاد داشت، که میتوانست از دست ساواک فرار کند.
سیصد و پنجاه و هشتمین برنامه شب خاطره، با عنوان «مقاومت و ایستادگی» 7 تیر 1403 در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. در این برنامه، آقای علی ثقفی از آزادگان جنگ تحمیلی خاطره گفت. در ادامه برنامه، دو نفر از حاضران نیز خاطراتی از دفاع مقدس روایت کردند. اجرای این شب خاطره را داوود صالحی برعهده داشت.
دکتر ابوالفضل حسنآبادی، در گفتوگو با سایت تاریخ شفاهی ایران با موضوع آموزش معتقد است، آموزشهای تاریخ شفاهی، همیشه کارگاهی و تجربیاند. گاهی برای دوره کوتاه، مدرک هم تعریف شده است. اما تجربه بیستساله آموزش تاریخ شفاهی نشان میدهد، گذراندن دوره کارگاهی با آموزش کوتاهمدت، تنها برای آشنایی با حوزه تاریخ شفاهی کفایت میکند و منجر به تعمیق اطلاعات نمیشود.
یکی از تفاوتهای اصلی تاریخ شفاهی با تاریخ مکتوب این است که در تاریخ شفاهی، روحِ حاکم بر حادثه نقل میشود. به عبارت دیگر تاریخ شفاهی بیش از اینکه به کالبدِ واقعه بپردازد، روحِ واقعه را بیان میکند. در تاریخ شفاهی به جزئیات مسئله پرداخته میشود و این جزئیات را هر کسی از زاویه نگاه خود بیان میکند. مشاهده واقعه از زوایای مختلف ممکن است دراثر نوع نگاه فکری انسانها به یک واقعه باشد.
بلافاصله از کمین بیرون آمدیم و داخل موضع شدیم. در این موضع دو سنگر بیشتر ندیدیم که داخل یکی از آنها دو نفر و در دیگری سه نفر خواب بودند. ستوانیار حسین و یک سرباز دیگر داخل هر سنگر نارنجکی انداختند و نفرات آن را به شهادت رساندند. من سنگر دیگری، کمی دورتر از این دو سنگر، دیدم و به نظرم رسید باید انبار مهمات باشد زیرا اطراف آن با گونی پوشانده شده بود و تقریباً یک مترونیم ارتفاع داشت.