تاریخ شفاهی نشر ایران

محسن کاظمی


این که می فرمایید از امیرکبیر دور هستم، در واقع دور نیستم، خودم را از امیرکبیر زیاد دور نمی‏بینم، امیرکبیر در قلب من است، امیرکبیری که بنیاد نهادم و افتتاح کردم و برای بارور کردنش رنج‏ها ‏و خون دل‏ها ‏خوردم ، سی سال عمر کرد. از هنگام تصرف امیرکبیر، که مرا کنار گذاشتند، تا امروز هجده سال می‏گذرد، هجده سالی که بر من قرنی گذشته است. حالا شما می‏خواهید از کدام امیرکبیر برای شما بگویم؟

تاریخ شفاهی نشر ایران با این پاسخ عبدالرحیم جعفری بنیان‏گذار انتشارات امیرکبیر به پرسش مصاحبه گر در زمستان 1377 آغاز می‏شود.
پدیدآورندگان این کتاب؛ عبدالحسین آذرنگ و علی دهباشی در یادداشتی گویا دلیل تهیه و تدوین چنین کتابی را توضیح داده اند.

نشر کتاب از قلمروهای با اهمیتی است که، به دلایل ناشناخته ای در ایران، نکاویده باقی مانده است. نه نظام آموزشی کشور، نه نظام پژوهشی، نه طرح های مطالعاتی، و نه هیچ یک از فعالیت های دیگری که از آن‏ها ‏دانش، اطلاعات، تحلیل، نگرش و دیدگاه زاده می‏شود، به نشر یاری رسانده اند، و نه هیچ گونه سرپرستی و نظارت روش مند، متکی بر بنیادهای علمی، و استوار بر اسلوب های تحقیقاتی، بر آن حاکم بوده است؛ حال آنکه نشر به سرشت خود فرهنگ پرور، رویدادآفرین، فضاساز، دانش گستر، آگاهی پراکن، اطلاع زا و مهارفزاست؛ و در عین حال به جامعه یاری می‏رساند که خویشتن شناس و خویشتن یاب باشد. کاستن از سیطرۀ نادانی و افزودن بر هیمنۀ دانایی، از معمول ترین کارکردهای نشر آفرینش‏گر است. و همین ویژگی‏ها ‏سبب می‏شود که با همۀ بخش های جامعه و یا همۀ عرصه های فرهنگ پیوند مستقیم داشته باشد و به رغم همۀ این ها، گویی که نشر در جامعۀ ما اکنون از کانون توجه واقعی یکسره بیرون وانده است.
ناشران، چه بخواهند و چه نه، چه بدانند و چه نه، در سیر رویدادهای فرهنگی تأثیر می‏گذارند و البته ژرفا و پهنای این تأثیر به هدف، همت، تلاش، سرمایه، مدیریت، برنامه ریزی و سازماندهی آن‏ها ‏در نشر، و نیز عامل های دیگر دخیل در کار بستگی دارد. در تاریخ نشر ایران، و به رغم آن که صنعت فرهنگی نشر کتاب از واپس مانده ترین و بی رمق ترین شاخه های صنعتی کشور بوده است، و نیز باوجود همۀ مانع‏ها ‏و مشکل هایی که بر سر راه نشر آزادانۀ کتاب قرار داشته است، می‏توانیم از ناشرانی نام ببریم که تأثیر خدماتشان در نشر از تأثیر بزرگ ترین طراحان و مدیران مراکز عالی آموزشی و از تأثیر نامدارترین ترویج گران فرهنگ کم نبوده است. جایگاه ناشر بزرگ، ناشری که بستر فرهنگی می‏سازد، جریان فرهنگی به راه می‏اندازد، فضای فکری ـاحساسی می‏آفریند و اوقات فراغت علاقه مندان را با زایاترین رسانه، زیباترین هدف و زیبنده ترین روش پر می‏کند، در کنار و همطراز معماران فرهنگی جامعه است. اگر جایگاه ناشر بزرگ را درست نشناخته ایم و درست تعریف نکرده ایم، خبط و خطایی است که باید به آن اعتراف، و در کوتاه ترین زمان ممکن به تصحیح آن، اقدام کنیم.

تاریخ شفاهی نشر ایران حاصل گفت وگو 21 نفر از ناشران و یا دست اندرکاران کتاب بوده است. در انتخاب این افراد برای مصاحبه عامل تعیین کننده همانا تمایل خود آنان به گفت وگو دسترسی مصاحبه گران بوده است.
آذرنگ و دهباشی روش کار خود را چنین برشمرده اند:

ما دو نفر با هم تبادل نظر می‏کنیم و با دوستان و همکاران مشورت، یا این که به پیشنهاد دوستان علاقه مند، برای گفت وگو دعوت به عمل می‏آوریم. بارها اتفاق افتاده است که ناشرانی به گفت و گو علاقه نشان نداده اند و ما و خوانندگان دوست دار خود را از هم صحبتی محروم ساخته اند. پس از این که نامزدی را برای گفت وگو برگزیدیم و موافقت او را جلب کردیم، دربارۀ خود او، پیشینۀ انتشاراتی اش و آثاری که منتشر کرده است؛ جست وجو و مطالعه می‏کنیم. پرسش‏ها ‏به گونه ای با توافق است. نوار گفت وگو زیر نظر علی دهباشی عیناً بر کاغذ پیاده می‏شود، و ویراستاری اول گاه با طوبی ساطعی و ویراستاری دوم یا بازنگاری گفت وگوها با عبدالحسین آذرنگ است. برداشتن عکس‏ها ‏معمولاً با طوبی ساطعی است. نوارها را بیش تر مریم پیاده کرده است. متن ویراستاری و حروف نگاری شده را علی دهباشی برای کسانی که در گفت وگو حضور داشته اند می‏فرستد و تغییرات و تصحیحات را با همکاری آ ذرنگ در متن اعمال می‏کند. گاه جرح و تعدیل در متن زیاد است و گاه کم، و در هر حال اصولاً بدون توافق و تأیید منتشر نمی‏شود.
مدعی نیستیم که گفت وگوها به شکل مطلوب است یا همواره در مسیر دلخواه حرکت می‏کند. در گفت وگوها کوشش می‏کنیم به حاشیه نرویم و به نکات غیر اصلی نپردازیم. در میان مردم ما ظاهراً میلی عمیق و نهانی به نقل خاطره هست، اما ما سعی می‏کنیم ارائۀ اطلاعات، آن هم اطلاعات دقیق و مطمئن، جای نقل خاطرات را بگیرد. بارها رشتۀ گفت وگو را قطع می‏کنیم و صحبت را به مسیر اصلی و سودمندش می‏کشانیم، هرچند که بریدن رشتۀ سخن رفتار خوشایندی نیست و تحمیل انظباط ناگوار بر سیلان شیرین خاطرات، به دور از ادب و آداب تلقی می‏شود. گاه بارهت و بارها به نکته ای بازمی‏گردیم تا شاید در آن باره اطلاع فایده بخشی به دست آید و گوشۀ ناشناخته ای را روشن کند. امید می‏ورزیم که تداوم این گفت وگوها سرانجام به شناخت هنر گذشته، و نیز اکنون و آیندۀ فعالیت‏های کمک کند که از نیرومندترین اهرم های فرهنگی است. و آرزو می‏کنیم ناشران بزرگ و موفق ما به تدریج خاطرات فرهنگی خود را بنویسند و منتشر کنندتا تاریخ نشر بهتر شناخته شود، و شاید نسل جوان هم از خلال گفت وگوها و این گونه آثار به این واقعیت بدشناخته و کم شناخته پی ببرد که پیشۀ ناشری یکی از زیباترین پیشه‏های جهان است، و اگر از میان هر نسلی، شماری از هوشمندان، عاشقان و آینده نگران به نشر و ناشری روی بیاورند، چه با تحولی چشمگیر در جامعه رخ دهد، تحولی بس ژرف‏تر، بس انسانی‏تر و بس دیرپاتراز تحول ناشی از عوامل متحول ساز دیگر.

و اما 21 نفری که حاضر به گفت وگو شده اند عبارتند از:

عبدالرحیم جعفری (بنیان گذار مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر)؛ بیژن ترقی (از خاندان ناشر آثار ادبی ـتاریخی)؛ ایرج افشار (انتشارات دانشگاه تهران)، محسن رمضانی (از خاندان های خادم کتاب و نشر)؛ احسان نراقی (نکته هایی از پس پردۀ سانسور کتاب)؛ محمود علمی؛ علی اصغر علمی (دو نسل از میان پنج نسل ناشر و کتاب فروش)؛ محمود کاشی‏چی (مؤسس و مدیر انتشارات گوتنبرگ)؛ محمود باقری (نشر بساطی، بساط کتاب فروشی)؛ داوود رمضان شیرازی (مدیر اتحادیۀ ناشران و کتاب فروشان تهران)؛ محسن باقرزاده(انتشارات توس)؛ جهانگیر منصور (زوایایی از انتشارات نیل و کتاب زمان)؛ محمد رضا جعفری (امیرکبیر و نشر نو در دورۀ انتقال)؛ علی رضا رمضانی (نشر مرکز، از ناشران عصر انتقال)؛ علی رضا حیدری (انتشارات خوارزمی)؛ احمد رضا احمدی (نشر مواد شنیداری برای کودکان و نوجوانان)؛ کریم امامی (از کیهان، فرانکلین و سروش)؛ داریوش شایگان و کامران فانی (نشر فرهنگ)؛ داوود موسایی (فرهنگ معاصر)؛ جعفر همایی (نشر نی، ناشر آثار اجتماعی و اقتصادی)؛ محمد جواد مظفر(انتشارات کویر و نشر سیاسی در ایران)؛ حسین پایا(طرح نو و نشر اندیشمندانه)

آخرین پرسش مصاحبه گران را حسین پایا یکی از ناشران نسل جدید پاسخ گفته است:

بسیار خوب، شما می‏توانید از همین تریبون استفاده کنید و به همکاران ناشرتان بگویید راجع به این موضوعات بیشتر صحبت کنند، از لایه های پنهان حرف بزنند و به ایجاد بحث و مقولۀ تاریخ و تحول نشر کمک کنند.
شما دارید تلاش می‏کنید و در جهت تحقیق این هدف یک قدم برداشته اید تا ناشران ما را به خودمان بشناسانید، ولی هنوز این نیاز در ناشر پدید نیامده است که یک قدم با خودش فاصله بگیرد و عمیق تر و دقیق تر به خودش نگاه کند. شاید هم به علت رکود حوزۀ اقتصادی و بازار کتاب است که بنیۀ مالی به ناشر اجازه نمی‏دهد خود را نقد کند. ولی باز همین که ناشران شما را همراهی می‏کردند و بخشی از فعالیت های نشر را مکتوب کردند کاری است کارستان و باید از شما و همکارانتان در تلاش برای ادامۀ راه تشکر کرد.

کتاب تاریخ شفاهی نشر ایران را انتشارات ققنوس در سال 1382 به همراه تصاویری از مصاحبه شوندگان منتشر کرده است. متأسفانه این کتاب در سال های بعد تجدید چاپ نشد. به همین سبب هفته نامۀ تاریخ شفاهی خواهد کوشید در شماره های آیندۀ خود پاره ای از این گفت و گوها را منتشر کند و در اختیار علاقه مندان و مخاطبین قرار دهد.



 
تعداد بازدید: 4895


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 121

بلافاصله از کمین بیرون آمدیم و داخل موضع شدیم. در این موضع دو سنگر بیشتر ندیدیم که داخل یکی از آنها دو نفر و در دیگری سه نفر خواب بودند. ستوانیار حسین و یک سرباز دیگر داخل هر سنگر نارنجکی انداختند و نفرات آن را به شهادت رساندند. من سنگر دیگری، کمی دورتر از این دو سنگر، دیدم و به نظرم رسید باید انبار مهمات باشد زیرا اطراف آن با گونی پوشانده شده بود و تقریباً یک مترونیم ارتفاع داشت.