ابوذر انقلاب (سیری در زندگی و مبارزات آیت الله سید محمود طالقانی)


معرفی کتاب:

«پدر» اولین عبارتی است که با ذکر و یاد نامش به ذهن تداعی می‌شود. «پدر» مظهر عطوفت و رحمت است برای فرزندان و مربی آداب و اخلاق؛ سلام و صلوات بندگان خدا به پدر فرزند صالح و دستگیر خلق است و نفرین‌شان بر پدر فرزندان زشت‌کردار اما امان از فرزندان ناخلف که از فضل پدر، آنان را هیچ حاصلی نبوده و نیست. آیت‌الله سیدمحمود طالقانی (علیه رحمت‌الله و برکاته)، «پدر» بود برای این امت؛ امتی که به صلاح و فلاح رسید... جشن پیروزی انقلاب اسلامی‌و استنشاق در هوای جمهوری اسلامی، به ثمر رسیدن نسلی صالح را موجب شد و سلام و صلوات را نثار «پدر طالقانی» کرد. بچه‌های مجاهدش اما ناخلف از آب درآمدند! آیت‌الله طالقانی با همه‌ی مبارزان علیه جور و ستم محمدرضاشاهی همراهی داشت و برای همه‌شان مرشد و مربی بود؛ همین بود که شد «پدر» اما نشان داد که مبارزه وسیله‌ای است برای تاباندن پرتوهای نورانی قرآن بر جامعه و چون هدف عظیمش را در کلام امام‌خمینی دید، در این راه سنگلاخ و پرفراز و نشیب با او رهسپار شد. اول نشیب، بی‌شک، ناخلفی فرزندان مجاهدش بود که با دوستان ناباب و تفکری بی‌خدا همراه شده و قله‌های مجاهدت خلق خدا به دره‌ی نفاق سقوط کردند. «پدر» خون دل خورد، محبت کرد و جفا را نادیده گرفت. اثر پیش رو، شرحی است بر زندگی مجاهد نستوه، ابوذر زمان و پدر امت آیت‌الله طالقانی که تقدیمی‌ا‌ست به امتش و نسل صالح پدری بزرگ.



 
تعداد بازدید: 3817


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟