سیصد و چهل و هفتمین شب خاطره – 3

مثل چمران

راوی سوم برنامه محمد نخستین، مسئول ادوات جنگ‌های نامنظم در دوره شهید چمران بود. او گفت: همان شبی که عراق تهران را بمباران کرد در کمیته کنجان‌چم بودم. امام فرمودند: «نیروها به جبهه بروند.» اواخر مهر، یک روزنامه به دستم رسید که در آن نوشته شده بود: «خرمشهر در محاصره است.» گفتم برای کمک به آن‌جا بروم. نیروهایی که با من بودند به تهران رفتند ولی من به خرمشهر رفتم. به اهواز که رسیدم، عراق به نورد اهواز رسیده بود. دقیقاً مثل فاصله میدان آزادی تا میدان انقلاب، با ما فاصله داشت. در جبهه ‌اهواز ماندم و خرمشهر دو سه روز بعد، یعنی اوایل آبان سقوط کرد.

برشی از خاطرات سیدحمید شاهنگیان

انقلاب در واحد موسیقی

یکی از مهم‌ترین گرفتاری‌هایم در واحد موسیقی مجموعه آدم‌هایی بودند که در حوزه موسیقی صدا و سیما کار می‌کردند. اغلب اینها نه خیلی انقلاب را می‌شناختند و نه به آن اعتقاد داشتند. از طرف دیگر، به ماندن انقلاب هم چندان امیدوار نبودند! فکر می‌کردند ماها نمی‌توانیم دوام بیاوریم و بالاخره جا می‌زنیم. با این تصور با من همکاری نمی‌کردند. منتظر بودند که بالاخره روزش برسد و به قول خودشان، من بروم جایی که باید باشم! این آرزو، برایم مایه دردسر شده بود.

سیصد و چهل و هفتمین شب خاطره – 2

مثل چمران

راوی دوم برنامه حسن شاه‌حسینی از هم‌رزمان و همراهان شهید چمران بود. وی در ابتدای سخنانش گفت: در نخست‌وزیری بودم که شهید چمران، باعنوان معاونت آقای بازرگان در امور انقلاب وارد نخست‌وزیری شد. همه در اطراف ما بودند. آن زمان 33 سالم بود و‌ یک فرزند 3 ساله داشتم.‌ باتوجه به تفکرم که پیرو امام(ره) بودم، شهید چمران را از همه آن‌هایی که آنجا بودند به اعتقاداتم نزدیک‌تر دیدم و جذب ایشان شدم. در محاصره پاوه، کردستان، سردشت و از شروع جنگ ایران و عراق تا 1360 که دکتر چمران به شهادت رسید، با او بودم.

منتخبی از خاطرات سردار یوسف فروتن

خودکشی زنِ چریک

خانمی از چریک‌های فدایی در زندان بود که رفتارهایش بسیار عجیب بود؛ با اینکه دوبار عفو خورده بود باز هم به آن‌ها وصل شده بود. برای سومین بار که زندانی شد، به‌علت داشتن پرونده قتل مجازاتش سنگین شد و برایش مسجل شده بود که این‌بار در زندان ماندگار است. یک روز که حالش خیلی بد شده بود، به بیمارستان منتقل شد و بعد به دلیل خونریزی داخلی از معده‌اش عکس‌برداری شد. دیدیم کلکسیونی از سنجاق و کلیپس و وسایل مختلف دیگر را به‌منظور خودکشی خورده است.

پیرانشهر 1364

فریاد خاموش

منطقه از برف پوشیده شده بود. تا چشم کار می‌کرد، سفیدی بود. اگر کسی راه را بلد نبود، مطمئناً در همان لحظه اول در میان برف و سرما گم می‌شد و جسدش را در تابستان پیدا می‌کردند. با فرمانده مقر، برادر صالح‌پور، هماهنگ کرده بودم که برای رزمنده‌ها آذوقه، لباس گرم و چکمه ببرم. برادر صالح‌پور مخالف رفتن من به آ‌ن منطقه بود و گفت: اصلاً مقدور نیست که شما از تونل برفی که برای عبور و مرور رزمندگان درست کرده‌ایم، بتوانید به بلندی‌ها، جایی که رزمنده‌ها مستقر هستند برسید.

سیصد و چهل و هفتمین برنامه شب خاطره – 1

مثل چمران

سیصد و چهل و هفتمین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 1 تیر 1402 با عنوان «مثل چمران» همراه با افتتاح سرای آموزشی شهید چمران در سالن معاونت آموزشی حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. 5 راوی هم‌رزم شهید چمران در این برنامه؛ فریدون گنجور، محمد نخستین، دو برادر حسن و اسماعیل شاه‌حسینی و سیدعباس حیدر رابوکی بودند. اجرای این برنامه شب خاطره را داوود صالحی برعهده داشت. راوی اول، فریدون گنجور؛ عکاس و فیلمبردار با سابقه‌‌ای بود که از نخستین ساعات جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و در ادامه هشت سال آن حضور داشت.

برشی از خاطرات سیدمحمد صدر

یک روز با ماشین پیکانم از خیابان دولت وارد خیابان شریعتی شدم که دیدم آقای مطهری کنار خیابان منتظر تاکسی است. البته ایشان خودش ماشین داشت و نمی‌دانم چرا آن روز پیاده بود. شاید فرصتی بود که ایشان را ببینم. آن روزها می‌دانستم که ایشان به دیدار امام رفته است. ماشین را نگه داشتم و ایشان سوار شد. خیلی به من لطف داشت و من نیز خیلی به ایشان ارادت داشتم. بعد از سلام و احوالپرسی از زیر صندلی‌ام یک شماره نشریه پیام به ایشان دادم. این نشریه را نهضت آزادی منتشر می‌کرد.

سیصد و چهل و ششمین برنامه شب خاطره - 5

چهارمین راوی برنامه شب خاطره، داوود خانه‌زر متولد 1338 در فراهان اراک بود که به عنوان اولین مسئول بهداری تیپ نجف اشرف، در آذر 1359 وارد جنگ شد. راوی در ابتدای سخنانش گفت: بنا به دستور فرماندهان آن روز در عملیات بیت‌المقدس که منجر به فتح خرمشهر شد، مسئول بهداری تیپ نجف اشرف شدم. یگان‌های سپاه از عملیات فتح‌المبین به بعد شکل سازمانی تیپ و لشکر گرفت؛ ولی سازمان بهداری، از عملیات بیت‌المقدس در یگان‌ها به‌صورت عملی شروع به کار کرد.

بازگشت امام

پس از خروج محمدرضا شاه در 26 دی 1357 از کشور، شاپور بختیاربرای جلوگیری از سرنگونی حکومت پهلوی در ایران، طی اعلام امام مبنی‌بر بازگشت به ایران، در 5 بهمن‌ماه دستور تعطیلی تمامی فرودگاه‌های کشور و عدم پذیرش هواپیما از خارج از ایران را صادر کرد. امام که پیش از این آماده بازگشت به کشور شده بودند، با اطلاع از این تصمیم اتخاذ شده از سوی دولت ایران، واکنش جالبی دارند؛ هدایت‌الله بهبودی در اثر خود به ‌نام «الف‌لام‌خمینی» روایت کرده که در ادامه ملاحظه خواهیم کرد.

یادداشت‌های روزانه یک مادر

خاطرات اشرف‌السادات سیستانی

جنازۀ جواد را می‌آورند جلو منزل. مادرش جلو می‌رود و می‌گوید او را زمین بگذارند و زیارت وارث بخوانند. دایی او زیارت می‌خواند و بعد می‌گوید او را ببرند به مسجدی که اواسط خیابان است و نماز میت بخوانند، تا کسانی که نمی‌دانند نماز میت چیست،‌ یاد بگیرند. تا تاریخ بنویسد که روحیّه مادران شهدا چه بوده، که در کنار جسد بچّه خود،‌ به فکر ترویج دین بوده‌اند. خانواده خانم باغشاهی، از مؤمنان اصیل و مبارزی هستند و یکی از برادرانش، از شهدای 15 خرداد 1342 است. خانم باغشاهی جنازه بچّه‌اش را که می‌بیند، به او تبریک می‌گوید.
3
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»