خردهروایتهایی از اربعین
این مردمی که میبینید بیست روز کلاً کار و زندگیشان را ترک کردند. در خانههاشان را هم نبستند. یکی را توی خانه میگذارند که از مردم پذیرایی کند. خودشان هم میآیند اینجا توی موکب از مردم پذیرایی کنند. خدمت نجفیها کلاً معروف است توی عراق اولین هیئتهایی که زدند هیئتهای نجفی بود. نجفیهای زمان صدام اولین مردمانی بودند که میرفتند به سوی کربلا، آن وقتها زیارت پیاده ممنوع بود.داستان یک عکس
پرتره اندیشمندانه امام خمینی در آخرین روزهای حضور در نوفل لوشاتو
عکسهای منتشره از امام خمینی از مهمترین اسناد تصویری انقلاب است که باید روایت چگونگی خلق آنها فراهم و ثبت و ضبط گردد. در میان حجم فراوان عکسهای منتشره از امام خمینی، پرترهای از ایشان در آخرین روزهای حضور در نوفل لوشاتو قابل توجه است؛ عکسی که به واسطه انتشار آن از سوی مجله تهرانمصور در شماره سوم به تاریخ ۶ بهمن ۱۳۵۷ در دسترس عموم قرار گرفت و جلوهای دیگر از سیمای رهبر انقلاب را به نمایش گذاشت.سیصد و بیست و پنجمین شب خاطره - 1
مرزبانان نیروی انتظامی
خاطره دیگر من برمیگردد به عملیات والفجر 8؛ حالا از بسیجی عبور کرده بودیم، پاسدار شده بودیم در تیپ قوامین. به جبهه رفتیم. این که چطور ما آمدیم و از رودخانه اروند گذشتیم برای من خیلی مهم بود چون من اولین باری که از اروند گذشتم با قایق بود و رفتیم آن طرف و برگشتیم. مرحله اول که فاو رفتیم اینطور بود. مرحله دوم که میخواستیم برویم فاو، حقیقتش من در ماشین خوابم برد.اینجا هتل نیست!
برای رفع سوءتفاهم باید فرهنگسازی کرد
بعد از ظهر روز 1398/7/23 پس از وداع با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام حرکت به سمت کربلا را شروع کردیم. قرار بود ساعت 2 پیادهروی را شروع کنیم اما مردها دیر از حرم برگشتند و حرکت به تأخیر افتاد. بعد از ساعتی از شهر خارج شدیم و به عمود 1 در خروجی شهر نجف رسیدیم و پیادهروی را شروع کردیم. موکبهای کنار هم، کودکان عطر به دست ایستاده در مسیر و پذیراییهای متنوع و درخواست خدام برای نوشیدن چای، قهوه یا آب و پخش انواع مداحیها حال و هوای خاصی به جاده بخشیده بود. هشت نفر بودیم و با هم حرکت یا استراحت میکردیم.برشی از خاطرات نیرهالسادات احتشام رضوی
پس از کشته شدن هژیر، آقای نواب بار دیگر به شدت تحتتعقیب قرار گرفتند. من در آن زمان در قم بودم پس از آن که رئیس شهربانی قم مطلع شد که من در منزل آقای واحدی هستم، آنجا را محاصره کردند؛ آن زمان آقای واحدی هم در قم بود. روزی که منزل آقای واحدی را محاصره کرده بودند، دو نفر در حیاط را زدند و داخل منزل شدند و نزد آقای واحدی در مهمانخانه نشستند.فاجعه سینما رکس آبادان از لابهلای خاطرات یک اسیر جنگ تحمیلی
از مطالب قابل توجه خاطرات عبدالصالح خاکنژاد که مربوط به وقایع و تحولات و حوادث مربوط به روند پیروزی انقلاب اسلامی است، خاطرهاش از چگونگی سوختن سینما رکس و مشاهدات وی از آن فاجعه است که بیش از 400 نفر از تماشاچیان حاضر در سینما در آتش سوختند. اهمیت این خاطره بدان جهت است که او از شاهدان آن واقعه است. پس باید روایت او را روایتی بومی، درونمتنی و دست اول به حساب آورد که شخصاً دیده و درک کرده است؛گزیدهای از خاطرات سیداحمد زرهانی
روز 31 شهریور 1359
روز 31 شهریور 1359 خسته و کوفته تصمیم گرفتم با هواپیما برگردم تهران، ساعت 2:30 یا 3 بعدازظهر از فرودگاه اهواز پرواز داشتم. به اتفاق سیدمحمد کیاوش، نمایندهی مجلس، از استانداری رفتیم فرودگاه اهواز. در فرودگاه به ما گفتند: «چند لحظه پیش میگهای عراقی آنجا را بمباران کردهاند!»؛ جنگ تحمیلی با تجاوز عراق آغاز شد.یک عکس و سه خاطره
ممنوعیت انتشار عکس ایشان در روزنامهها و مجلات به خصوص روزنامههای کثیرالانتشار کیهان و اطلاعات در دستور کار قرار گرفت و دیگر به هیچ نشریهای اجازه انتشار عکسی از ایشان داده نشد. با تبعید امام خمینی به بورسا(ی) ترکیه در آبان ۱۳۴۳ و سپس نجف، این سانسور تشدید شد تا حدی که به مدت ۱۵ سال خبری از انتشار عکس امام در مطبوعات نبود تا این که در اقدامی خاص و معنادار، نخستین بار روزنامه کیهان در نیمتای بالای صفحه اول خود در ۷ شهریور ۱۳۵۷ عکسی از امام منتشر کرد و نوشت: «مذاکره برای بازگشت حضرت آیتاللهالعظمی خمینی». اینچنین بایکوت خبری امام درهم شکست.گزیدهای از خاطرات آیتالله عبدالله محمودی
آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
با شروع جنگ تحمیلی تا هشت روز بعد از آغاز جنگ، خانوادهام را با بچههای کوچک در منزل نگه داشتم تا زمانی که دیدم جایز نیست بیش از این در شهر بمانند، چون دشمن از مرز عبور کرده بود و ترکش خمپارهشان مانند تگرگ به داخل منزل میآمد. بر من واجب بود که آنها را به جایی بفرستم. لذا آنها را به شیراز فرستادم تا زا آنجا به قم بروند و خودم عازم پلیس راه شدم. پلیس راه یکی از مراکز تجمع نیروها حتی افراد غیرمسلح بود. عراقیها هم وارد مرز شدند و یکی از روستاها را تصرف کردند و تا نزدیک جاده اهواز آمدند.سیصد و بیست و چهارمین شب خاطره -4
خاطراتی درباره سیدِ آزادگان
در همان آغاز زندگی در نیمه دوم دهه چهل که بنده در نجف اشرف خدمت ایشان بودم، بعد از جنگ ششروزه اعراب و رژیم صهیونیستی، امام بزرگوار در محکومیت رژیم صهیونیستی و فراخوان جهان اسلام برای حمایت از فلسطین در تجاوز شش روزه سال 1947 پیامی صادر کردند. آن سال، حقیر در خدمت اخوی بزرگوار و همسر مکرمه ایشان عازم مکه مکرمه شدیم. در مرز عربستان، شبانگاه مأمورین سعودی برای جستوجوی اتوبوس بالای اتوبوس رفتند و وسایل را بررسی و تفتیش کردند....
21
...
آخرین مطالب
- ما منتظر صدای تاریخ شفاهی از دانشگاهها هستیم
- سیصدوپنجاهویکمین شب خاطره -2
- خاطرات محمد زقوت
- مرجعیت علمی و صنفی؛ چشمانداز انجمن تاریخ شفاهی ایران
- تلاش گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، برای تأسیس رشته تاریخ شفاهی
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97
- از نادیده گرفتنِ حقوق راوی تا اِعمال سلیقه در متن
- سیصدوپنجاهویکمین شب خاطره -1
پربازدیدها
- بایکوت
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96
- از نادیده گرفتنِ حقوق راوی تا اِعمال سلیقه در متن
- خاطرات روحالله رضوی
- سیصدوپنجاهویکمین شب خاطره -1
- مرجعیت علمی و صنفی؛ چشمانداز انجمن تاریخ شفاهی ایران
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97
- تلاش گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، برای تأسیس رشته تاریخ شفاهی