آسیا، کامبوج: مادران، دختران، خواهران و همسران

ترسا دو لانگیز Theresa de Langis، مشاور مستقل مستقر در کامبوج جهت حل مناقشات مربوط به حقوق بشر زنان، از طرحش با عنوان «مادران، دختران، خواهران، همسران» گزارش می‏دهد. این یک طرح مصور تاریخ شفاهی است که از دفاعیات زنان الهام گرفته و هدف از آن بیان سرگذشت زنان کامبوجی است که در زمان حکومت خمر‏‏ها‏ی سرخ مورد خشونت جنسی و تبعیض جنسیتی آنها قرار گرفتند.

حضور پیر و جوان در نمایشگاهِ تاریخ شفاهیِ شهرستان وینونا، مینسوتا

روز پنج‌شنبه صدها نفر از شهروندان روانة نمایشگاه وینونا شدند تا از نمایش باشکوه و برنامه‌های نمایشگاه و نیز یادآوری دوبارة خاطرات‌شان با دوستان و خانواده لذت ببرند. شرکت‌کنندگانِ روز پنج‌شنبه این اقبال را داشتند که خاطرات خود از نمایشگاه‌های پیشین را در خلال تهیة مجموعة تاریخ شفاهیِ «به یاد می‌آورم وقتی‌که ...» شرح دهند که انجمن تاریخی شهرستان وینونا تهیه‌کنندة ‌آن بود.

تاریخ شفاهى خرمشهر در میانه راه

جابر چینکو به هر ارگان بر حسب نیازش خبر می فروخت و از این راه وضع مالى اش بهبود یافته بود . کم کم در روستاى خيّن به قدرت محلى تبدیل شد و هر شب یک افسر از یک ارگان میهمانش بود. براى نخستین بار تاریخ خرمشهر از زبان اقشار مختلف زنده ضبط میشود و در مجموعه هزار صفحه اى همراه صدها تصویر به چا پ میرسد . فیلم مستند خرمشهر نیز به روایت حادثه سازان در حال تهیه است.

در حاشیه تاریخ خیابان

تاریخ خیابان انقلاب را نه‌فقط در متن آن،‌که باید در نقاط حاشیه‌ای‌تر آن هم جست. بخشی از این تاریخ، در میان کتاب‌های قدیمی و کهنه‌ای است که در دستفروشی‌های خیابان فروخته می‌شوند. کتاب‌هایی که گذر زمان تنها بر ارزششان افزوده است؛ و بر قیمت‌هایشان نیز. کتاب‌هایی از ناشرانی دوران‌ساز که گاه با گذشت چند دهه از عمرشان هنوز یگانه و درخشانند

ضبط صداهای ناشنیده

فرینا سو Farina So قابلیت‌های تاریخ شفاهی را به خوبی درک کرده است. جمع‏آوری و مطالعه اطلاعات تاریخی به دست آمده از مصاحبه با مجامع مسلمان و غیرمسلمان در مناطقی مانند سه استان جنوبی و روستایی تایلند به مقامات رسمی کمک می‌کند تا بهتر بتوانند مسائلی را که بومیان این مناطق با آن روبرو هستند را درک کنند. و سو نیز این موضوع را خوب می‌داند چرا که وی که در اوایل دهه‏ی چهارم زندگی خود است رهبری طرح تاریخ شفاهی چم Cham را در مرکز مستندنگاری کامبوج بر عهده دارد.

ماجرای مشارکت رهبر انقلاب در صفحه بندی یک شماره روزنامه اطلاعات

حجت الاسلام دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات به نقل خاطره ای از بازدید سرزده مقام معظم رهبری در دوران ریاست جمهوریشان از این روزنامه و مشارکت ایشان در صفحه بندی یک شماره روزنامه اطلاعات پرداخت.

طرح تاریخ شفاهی دانشگاه کنتاکی، «انقلابی نهفته»

دانشگاه کنتاکی با راه‌اندازی سامانه‌ای که پیش از پیاده‏سازی مصاحبه‌ها می‌توان به صورت آنلاین آن‌ها را گوش کرد، برای حفظ تاریخ شفاهی گام‌هایی برداشته است. داگ بوید (Doug Boyd)، مدیر مرکز تاریخ شفاهی لویی بی.نان (Louie B. Nunn) در مجموعه‌های ویژة بریتانیا، گفت: «در آمریکا فقط یک سامانة هماهنگ‌کنندة فراداده‌های(1) تاریخ شفاهی وجود دارد که در سال ۲۰۰۸ به بهره برداری رسید.»

قدردانی آیت‌الله مکارم‌شیرازی از دست‌اندرکاران تالیف کتاب «از تبعید تا پیروزی»

عصر یکشنبه 30 تیر 1392 آیت‌الله مکارم شیرازی برای تقدیر از انتشار کتاب «از تبعید تا پیروزی» میزبان آقایان مرتضی سرهنگی و هدایت‌الله بهبودی، مدیران دفترهای ادبیات و هنر مقاومت و ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری و میرزاباقر علیان‌نژاد، نویسنده و تدوین‌کننده کتاب بود.

زندگی و کار روزانه در طول جنگ جهانی دوم

در سال 2012 به منظور جاودانه کردن خاطرات جنگ جهانی دوم، شرکت ملی راه آهن فرانسه (SNCF) از کارکنان اسبق خود و خانواده های آنها درخواست کرد تا خاطره های آن زمان را به اشتراک بگذارند. انجمن تاریخ راه آهن فرانسه (AHICF) به دلیل سوابقش در گردآوری زندگینامه ها توسط (SNCF) بمنظور اجرای پروژه ی تاریخ شفاهی منصوب شد و گام نخست خود را درخواست دستیابی به شواهد منتشر شده در سرتاسر فرانسه بین ماه های ژانویه و دسامبر 2012 قرار داد.

موزه کهنه سربازان ویسکانسین تاریخ جنگ را بیان می‌کند

خاطرات آدام هولتون(Adam Holton) از عراق، به رغم گذشت 9 سال از زمان خدمت او به عنوان فرمانده گروهان ذخیره نیروی دریایی هنوز تازه است. او به روشنی روزهای آرایش نظامی گروهان خلیج در سال‌های 5 ـ 2004 را که در آن پنج سرباز زخم مرگ برداشتند و نیز یکنواختی و هیجان زندگی در منطقه جنگی را به خاطر دارد. هولتون خواهان حفظ خاطرات خود و افرادش برای آیندگان است.
...
57
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟