سیصدودهمین برنامه شب خاطره- 3

روایتِ سوریه

روش عملیاتی داعش اینطور بود که با انتحاری عملیات می‌کردند؛ یعنی می‌زدند و جایی را باز می‌کردند. اگر فیلم شهید حججی را دیده باشید، مشخص است وقتی ماشین با پنج مواد منفجره می‌آید و منهدم می‌کند، تا 500 متر فاصله مغز انسان را از کار می‌اندازد. این موج انفجار جوری کار می‌کند که انسان امکان تمرکز هم ندارد. ما دور تا دور این نیروگاه را مواد منفجره گذاشته بودیم که نتوانند وارد شوند.

سیصدودهمین برنامه شب خاطره-2

بُعد فرهنگیِ حاج‌قاسم

عرض کردم که من کتاب‌ها را می‌خوانم، اگر رد کردنی بود که خودم رد می‌‌کنم و آنهایی را هم که قبول کردم چاپ شود، برای شما می‌نویسم. گاهی من برای اینکه یک روی جلد کتاب را خدمت حاج‌قاسم نشان دهم، یک طرح روی جلد کتاب را برمی‌داشتم، اینجا سوار هواپیما می‌شدم، کرمان نزد حاج‌قاسم می‌رفتم.

سیصدودهمین برنامه شب خاطره-1

جانش را فدای انقلاب، اسلام و ملت ایران کرد

جمهوری اسلامی، ارزش‌ها و ولایت فقیه میراث امام خمینی‌اند

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، سیصدودهمین برنامه شب خاطره دفاع مقدس عصر پنجشنبه سوم بهمن 1396 در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی شیرازی، مرتضی سرهنگی و مجید یوسف‌زاده به بیان خاطرات خود از حاج‌قاسم سلیمانی و دفاع در سوریه پرداختند.

خاطره یک ژاپنی از مشاهده عکس امام خمینی در روزنامه کیهان

تا شهریور 1357 هیچ نشریه‌ای، خبر و تصویری از امام خمینی چاپ نکردند. اما این ممنوعیت سرانجام روز 7 شهریور 1357 با انتشار عکس و خبری از امام خمینی در نیم‌تایِ کامل بالای صفحه اول روزنامه کیهان به پایان رسید و بایکوت خبری امام درهم شکست.

روایتی از عامه خاموش

تصویر شاه در ذهن عامه مردم ایران

فروریختن جایگاه محمدرضا پهلوی در مقام شاه ایران در ذهن مردم و تغییر عمیق نگاه مردم نسبت به آن، از جمله عواملی است بسیاری از انقلاب‌پژوهان و جامعه‌شناسان ایران عصر پهلوی به خصوص ایام منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، آن را در سرنگونی رژیم مؤثر می‌شمارند.

سیصدونهمین شب خاطره – 3

نقش پررنگ منافقین در لو رفتن عملیات کربلای4

مهم‌ترین عملیات ما که فتح‌المبین بود، شش روز طول کشید؛ از دوم فرودین تا هشتم فرودین. جلسات گلف تشکیل شد و یگان‌ها و وضعیت بررسی شد، آقای هاشمی رفسنجانی گفت دو هفته فرصت دارید که منطقه را آماده کنید و وارد عمل شوید. یگان‌ها آماده کار بودند، اما ما باید یک شبیه‌سازی می‌کردیم.

سیصدونهمین شب خاطره – 2

عملیات کربلای5 برای عراقی‌ها غیرقابل‌تصور بود

در جاده خرمشهر به شلمچه به بصره، پلی بتونی بود که فرماندهان برای ادامه عملیات زیرش جمع شده بودند و قرار شد که من هم بروم و با آنها صحبت کنم. من یک نفربرِ زرهی داشتم. همین که خواستم با نفربر حرکت کنم، آتش توپخانه‌ای شروع شد که مجبور شدم درهای نفربر را ببندم و این نفربری که حداقل چهل‌تُن وزن داشت، با این آتش کاتیوشا و توپخانه‌ای که ریخته می‌شد، مانند گهواره تکان می‌خورد.

سیصدونهمین شب خاطره - 1

خاطرات اردوگاه موصل

اردوگاه‌ها مانند قلعه بود و ما به جز آسمان، جای دیگری را نمی‌دیدیم. حیاط اردوگاه مانند چهارراه بود و چهارطرفش علف‌های زیادی سبز شده بود. خلاصه حسن محمدی گفت در حیاط، کنار علف‌ها، اردو بزنیم. فکر کنم روز جمعه بود. پتوهای‌مان را برداشتیم و برای اولین بار اردوهای اردوگاهی را تجربه کردیم.

عکسی از آلبوم سال‌های دور

روایتِ دو دوست از شخصیت «بی‌درخواست» پایداری

نشریه راه افتاد. یادم هست احد برای نخستین شماره آن کاری کرد کارستان. آقای سرهنگی زحمت کشیده بود و زمینه گفت‌وگو با همسر سردار شهید محمدابراهیم همت را فراهم کرده بود. سرکار خانم ژیلا بدیهیان پذیرفتند با نشریه‌ای که تا به حال یک شماره آن هم منتشر نشده بود، گفت‌وگو کنند. احد برای انجام این گفت‌وگو به اصفهان رفت.

سیصدوهشتمین شب خاطره

گره‌خوردگی نام نیروی دریایی با نام شهید همتی

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، سیصدوهشتمین برنامه شب خاطره دفاع مقدس، عصر پنجشنبه هفتم آذر 1398 در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه عبدالله معنوی، اصغر رضایی و میرمنصور سیدقریشی به بیان خاطرات خود از دلاوری‌های نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران پرداختند.
...
29
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟