به همت حوزه هنری استان آذربایجان شرقی برگزار شد

روایت عکاسی از غواصان کربلای 5 در «شب خاطره»

بیستمین شب خاطره دفاع مقدس حوزه هنری استان آذربایجان شرقی، به بیان خاطراتی از ثبت تصویری غواصان عملیات کربلای 5 و یکی از خلبانان هواپیمای جنگی اختصاص داشت.

دومین راوی شب خاطره برخط

در منطقه که بودیم، جنگ‌های میکروبی هم داشتیم

به گزارش سایت تاریخ شفاهی، سیصد و دوازدهمین مراسم شب خاطره، چهارم اردیبهشت 1399 به صورت برخط در وب‌سایت آپارات برگزار شد. دومین راوی «دکتر سعید مرزبان راد» جانباز و فوق تخصص جراحی قفسه سینه و ریه بود که به بیان خاطراتی از دوران دفاع مقدس و دیدگاه خود درباره شیوع ویروس کرونا پرداخت.

اولین شب خاطره 1399 به صورت آنلاین برگزار شد

روایت یک رزمنده تردست از دوران جنگ

سیصد و دوازدهمین مراسم شب خاطره و اولین محفل روایت خاطرات دفاع مقدس در سال 1399، با بازگویی خاطرات یک رزمنده و نویسنده کتاب «آوازهای یک تردست» و یکی از پزشکان دوران دفاع مقدس برگزار شد.

سردبیری که معلم بود

روز اول که احد گودرزیانی را دیدم، قرار بود اسم و عناوین سایت تاریخ شفاهی را به زبان عربی برایش ببرم تا ببیند ترجمه صحیح است یا خیر. می‌خواستیم زبان سوم سایت را راه‌اندازی کنیم که به تعویق افتاد. او در طبقه سوم حوزه هنری، اتاق شیشه‌ای کنار آسانسور که مثل خودش آرام و ساکت بود، می‌نشست.

سیصد و یازدهمین شب خاطره –3

زیر آتش تهیه دشمن با حاج قاسم شوخی می‌کردیم!

در زمان برگشتنم به ایران، خواستم سوار هواپیما بشوم و البته بارهایم را هم تحویل دادم. در درونم احساس کردم که دوستانم می‌خواهند در سوریه بمانم و با آنها همکاری کنم. آن زمان هم حاج قاسم سلیمانی و بچه‌های دیگر از گروه نیز به سوریه آمدند و در آنجا مستقر شده بودند. بر روی صندلی هواپیما نشستم و هواپیما آماده پرواز شد که اعلام کردند هواپیما با تأخیر پرواز می‌کند. هواپیما را نگه داشتند و ...

سیصد و یازدهمین شب خاطره -2

خاطرات روزهای زندگی

زمانی که عملیات در آبادان شروع ‌شد، دشمن آبادان را بمباران ‌کرد. به اتفاق چند خانواده که با هم یک جا زندگی می‌کردیم، به اهواز رفتیم. می‌گفتند آنجا امنیت بیشتری دارد چون اگر اتفاقی برایمان می‌افتاد به منصور و هم‌رزمانش نزدیک‌تر بودیم و آنها در جریان قرار می‌گرفتند. دیگر منصور را ندیدم تا زمانی که مرحله اول عملیات انجام شد.

سیصد و یازدهمین شب خاطره -1

قوطی‌های کنسرو پر از خاک

زمانی که بُستان در حال سقوط بود و هویزه در محاصره قرار داشت، مردم برای کمک در صحنه حضور یافتند. به چشم دیدم که 35 تن از بانوان جوان بُستان با کوکتل مولوتف و ساده‌ترین ابزارهای مقابله با دشمن که در اختیار داشتند، 48 ساعت بُستان را نگه داشتند؛ آن هم جلو دشمنی که تا بن دندان، مسلح بود.

سیصدودهمین برنامه شب خاطره- 3

روایتِ سوریه

روش عملیاتی داعش اینطور بود که با انتحاری عملیات می‌کردند؛ یعنی می‌زدند و جایی را باز می‌کردند. اگر فیلم شهید حججی را دیده باشید، مشخص است وقتی ماشین با پنج مواد منفجره می‌آید و منهدم می‌کند، تا 500 متر فاصله مغز انسان را از کار می‌اندازد. این موج انفجار جوری کار می‌کند که انسان امکان تمرکز هم ندارد. ما دور تا دور این نیروگاه را مواد منفجره گذاشته بودیم که نتوانند وارد شوند.

سیصدودهمین برنامه شب خاطره-2

بُعد فرهنگیِ حاج‌قاسم

عرض کردم که من کتاب‌ها را می‌خوانم، اگر رد کردنی بود که خودم رد می‌‌کنم و آنهایی را هم که قبول کردم چاپ شود، برای شما می‌نویسم. گاهی من برای اینکه یک روی جلد کتاب را خدمت حاج‌قاسم نشان دهم، یک طرح روی جلد کتاب را برمی‌داشتم، اینجا سوار هواپیما می‌شدم، کرمان نزد حاج‌قاسم می‌رفتم.

سیصدودهمین برنامه شب خاطره-1

جانش را فدای انقلاب، اسلام و ملت ایران کرد

جمهوری اسلامی، ارزش‌ها و ولایت فقیه میراث امام خمینی‌اند

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، سیصدودهمین برنامه شب خاطره دفاع مقدس عصر پنجشنبه سوم بهمن 1396 در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی شیرازی، مرتضی سرهنگی و مجید یوسف‌زاده به بیان خاطرات خود از حاج‌قاسم سلیمانی و دفاع در سوریه پرداختند.
...
28
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»