سیصدوچهلوسومین برنامه شب خاطره -2
سعید طاحونه گفت: قرار شد از اردوگاه شهید مطهری که پوشیده از برف بود وارد منطقه عملیاتی شویم. ابتدا یک ماشین آمد و بچهها را تا پل امام زمان برد؛ ولی ماشین از این پل به سمت بالا حرکت نمیکرد. راهپیمایی بر روی ارتفاع صعبالعبور، سخت و با شیب بسیار تند «گردهرش» و رسیدن به قله آن بود که توان بسیار زیادی را از تمام نیروها گرفت. ساعت یازده - دوازده شب، در سرمای زیر صفر و با کمترین امکانات و شاید بدون امکانات به بالا رسیدیم. نه چادری، نه پتویی و نه امکانی بود که بتوانیم محفوظ باشیم و گرم شویم. کیسهخوابهایی که داشتیم باز کردیم، اما...سیصدوچهلوسومین برنامه شب خاطره -1
سیصدوچهلوسومین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 6 بهمن 1401 در سالن سوره حوزه هنری با حضور جمعی از رزمندگان و خانوادههای گردان مالک اشتر از لشکر محمد رسولالله(ص) و با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای این گردان بهخصوص شهید محمدرضا کارور برگزار شد. در این برنامه که اجرای آن را داوود صالحی برعهده داشت، برادران جانباز و آزاده محمد رستمیفر، سعید طاحونه و نصرتالله اکبری خاطرات خود را بیان کردند.کودتا در مشهد
برشی از خاطرات جلالالدین فارسی
روز 28 مرداد 1332، در مشهد، دو تانک سبک با جمعی از اوباش و درجهداران، خیابانهای شهر را درنوردیدند. عدهای از آنها به اشاره گردانندگان کودتا، دست به غارت چند مغازه و سینماهایی زدند که در دو شب گذشته از اجرای سرود شاهنشاهی خودداری کرده بودند. یک کتابفروشی، و کفاشی شیک، متعلق به اخلاقی تودهای، از آن جمله بودند. غارتگران، کتابهای قیمتی و صندلیهای سینما را در خیابان میفروختند تا بتوانند دوباره چیزی بربایند. مردم عادی، حیران ولی نه چندان متأثر و متأسف در پیادهرو قدم میزدند. بسیاری به مردم کوفه در واقعه کربلا شباهت داشتند.سیصد و چهل و دومین برنامه شب خاطره-3
راوی سوم برنامه شب خاطره، سردار ابوالقاسم طباطبایی، فرمانده قرارگاه مهندسی خاتمالانبیا و از پیشکسوتان رزمی سپاه، با اشاره به تقارن ایام فاطمیه و برنامه شب خاطره بخش ابتدایی سخنانش را به خاطره معروف کنار نهر جاسم[1]، شهید خرازی و مداحی شهید تورجیزاده اختصاص داد و گفت: وقتی همه در مقر لشکر 11 ارتش عراق که هفتصد متر بعدش نهر جاسم بود کم آوردند و استغاثه میکردند، شهید حسین خرازی، شهید محمدرضا تورجیزاده را که مداح هم بود صدا میزند و میگوید: «بیسیم را روشن کن و مصیبت حضرت زهرا را بخوان.»حرکت به سوی پاوه
اخبار وحشتناک پاوه به مرکز میرسید، و دستور کمک نیز به ارتش و سپاه پاسداران داده میشد، ولی نتیجهای نمیداد، و بیم آن میرفت که پاوه نیز به سرنوشت شوم مریوان دچار شود و قتلعام فجیعی توسط حزب دموکرات و چپ نمایان دیگر در آن صورت گیرد. از طرف دولت وقت، به من مأموریت داده شد که شخصاً به پاوه بروم و سعی کنم که با مذاکره و به طریق مسالمتآمیز، مثل مریوان، قضیه پاوه را حل کنم، و از خونریزی بیشتر جلوگیری نمایم.سیصد و چهل و دومین برنامه شب خاطره-2
راوی دوم برنامه سردار علیاکبر پوریرحیم از فرماندهان سابق گروه مهندسی 40 صاحبالزمان(عج)، گفت: در آن زمان سپاه یازدهم دشمن در عملیات کربلای 5 مقاومت زیادی میکرد. فاصله قرارگاه سپاه یازدهم دشمن هم به ما نزدیک بود. حدود دویست متر بیشتر نبود، ولی سپاه هر چه به آنجا حمله میکرد اینها سقوط نمیکردند و مقاومت میکردند. دور تا دور قرارگاه هم میادین مین و سیمخاردار جاگذاری کرده بودند. شهدای زیادی هم در کنار اینجا بودند. مأموریتی که برای ما تشریح شد این بود که برویم خاکریزی بزنیم تا بتوانیم این شهدا را به عقب انتقال بدهیم.برشی از کتاب آشنایان ناآشنا
زنان در دوران اسارت
حجتالاسلام والمسلمین ابوترابی، روحانی آزاده و نماینده ولی فقیه در ستاد رسیدگی به امور آزادگان پیرامون نقش زنان در زندانهای عراق میگوید: «دوران اسارت متوجه شدیم که چهار خواهر اسیرند و با نهایت شجاعت و شهامت به سر میبرند ولی آنها را ندیده بودیم. بعد از یکسالونیم و شاید قریب دو سال این چهار خواهر را به اردوگاه ما آوردند. تعداد ما حدود دو هزار و چهارصد نفر بود. به محض ورود آنها برادران در آن تنگنای وحشتناک، صدای تکبیرشان بلند شد. برادران فکر میکردند خواهران روحیه ندارند و گفتند بگذارید با گفتن این تکبیر هر چند که ما را اذیت کنند به آنها روحیه دهیم. این خواهران یاد کاروانسالار اسرای کربلا حضرت زینب(س) در اسارت را زنده کردند.سیصد و چهل و دومین برنامه شب خاطره-1
سیصدوچهلودومین برنامه شب خاطره پنجشنبه 1 دی 1401 با حضور جمعی از فرماندهان، پیشکسوتان و مسئولان مهندسی نیروی زمینی و گروه مهندسی 40 صاحبالزمان(عج) سپاه در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه که اجرای آن را جواد عینی بر عهده داشت، سرداران جواد عظیمیفر معاون مهندسی نیروی زمینی سپاه، علیاکبر پوریرحیم از فرماندهان سابق مهندسی 40 صاحبالزمان(عج) و ابوالقاسم طباطبایی مسئول مهندسی نیروی زمینی سپاه به بیان خاطرات پرداختند.سیصد و چهل و یکمین برنامه شب خاطره-2
دریادلان
راوی دوم برنامه آقای فرنوش سیفاللهیفرد متولد 1328 در آستارا بود که به بیان خاطرات خود پرداخت. وی گفت: پس از انقلاب ابتدا هفت سال در سازمان برنامه و بودجه، دوره مدیریت برنامهریزی را زیر نظر استادان این رشته گذراندم. سپس در سال 62 ـ 1361 در بنیاد مسکن خدمت کردم و پس از شش ماه که دیدم کشش کار اجرایی را برای واگذاری زمین ندارم از مسئولین اجازه خواستم و به سازمان برنامه و بودجه برگشتم. بعد از 10 روز امر کردند که به بنیاد مهاجرین جنگ تحمیلی بروید. در حالت شوک پذیرفتم! گفتم: من آنجا باید چه کار کنم؟! گفتند میروی یاد میگیری. از آنها خواهش کردم من را به قسمتهای فنی بفرستند تا کار را تا پای جان انجام دهم. فکر میکردم در چارچوب اداره میتوانم جایی پشت میز بنشینم و حرف بزنم.کرمانشاه؛ عملیات مرصاد
او، خائن بود
نیروهای تخصصیای که در عملیات مرصاد به کرمانشاه اعزام شده بودند، یا برای گذراندن طرح و انجام مأموریت و یا به شکل داوطلبانه، در آنجا حضور داشتند. ما یک تیم پیراپزشکی بودیم که به صورت داوطلبانه از تهران به کرمانشاه اعزام شدیم. وقتی به کرمانشاه رسیدیم، در یکی از بیمارستانها مستقر شدیم. تیم جراحی عمومی هم، داوطلبانه از دانشگاه شیراز و تیم جراحی مغز هم از دانشگاه مشهد آمده بودند. اتاقهای عمل این مرکز درمانی در طبقات دوم و سوم قرار داشت که به وسیله یک پله اضطراری، از داخل به همدیگر راه داشتند. تعداد زیاد مجروحان و محدویت امکانات، کار ما را بسیار مشکل کرد. اما ما شدیداً مشغول رسیدگی به مجروحان بودیم.2
...
آخرین مطالب
پربازدیدها
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 66
چند شب قبل از حمله وسیع بیتالمقدس، حادثهای رخ داد که بسیار جال بود. آن شب یک گروهان کماندویی از گردان 3 تیپ 109 را در خط اول قرار داده بودند. این گروهان که قابلیت رزمی خوبی داشت با خط اول شما درگیر بود. طبق روش نظامی در مقابل خاکریز اول میدانهای فراوان مین قرار داشت ـ که خودتان میدانید برای جلوگیری از نفوذ نیروهای چریکی شما ایجاد میشود. آن شب صدای انفجاری از میدان مین برخاست فقط یک انفجار و حادثه دیگری در پی نداشت. فقط یک درگیری مختصر شروع شد که خیلی زود خاتمه پیدا کرد.






