جنگهای ایران و روس

سلسله نبردهایی که در سالهای 1218 تا 1228 و 1241 تا1243 هجری قمری در منطقة قفقاز صورت گرفت و در تاریخهای عمومی ایران از آن به جنگهای ایران و روس یاد شده است، یکــی از درخشان‌ترین حماسه های مردمی در برابر اشغال ایران توسط بیگانه به شمار می‌آید. آنچه در تاریخهای عمومی نقل می‌شود بیشتر معطوف به شکستهای ایران است و در نوشته‌های متأخر کمتر از حماسه‌سازیهای مردم در برابر بیگانه سخن رفته است.

نقدی بر سازمان دیپلماسی ایران عصر پهلوی

آنچه می‌خوانید مروری است بر عملکرد سی سال دیپلماسی وزارت خارجه ایران از سال 1329 تا 1359. مصاحبه‌شونده که خود از مدیران ارشد این وزارتخانه بوده، باتوجه به ماموریتهای متعدد و با تکیه بر اطلاعات و تجربیات اداری خود، ساختار داخلی وزارت خارجه، شخصیت عملکرد و روش هر یک از وزرای خارجه و شماری از سفیران ایران را به نقد کشیده است.

ظلمی که شدَاد هم نکرد

وقتی از دوران دفاع مقدس صحبت می‌شود تا در کنار مردان آن روزگار ننشینی نمی‌توانی عظمت و شکوه آن روزگار را درک کنی. محمد محمدی جانباز آزاده یکی از این حافظه‌های تاریخی جنگ است؛ آنکه در ابتدای دوران دفاع مقدس و در مرحلة سوم عملیات بیت‌المقدس به سختی مجروح و به اسارت نیروهای عراقی در می‌آید. وی روزگار سخت اسارت را که توأم با صبر و استقامت است در کنار مرحوم حاج‌آقا ابوترابی سپری می‌کند و در مرداد 1365 به دلیل معلولیت و ناتوانی با کمک صلیب سرخ جهانی به کشور باز می‌گردد. مادری که فروغ چشم خود را در راه دیدار فرزند از دست داده در ابتدا او را نمی‌شناسد ولی بعد وی را به آغوش کشیده و به پاس گذشت دوران فراغ فرزند این بار از خوشحالی می‌گرید.

دموکراتیک ترین شیوه تاریخ نگاری

چرا باید به جنگ و تاریخ شفاهی آن پرداخت؟ سؤال‌هایی که غالباً ممکن است به ذهن برخی برسد، از این قبیل است: ـ با وجود این‌همه کتاب،‌ مقاله و روزنامه که درباره جنگ تحمیلی منتشر شده و هنوز هم می‌شود،1 چرا باید انرژی و توان خود را «باز هم» صرف ثبت و ضبط تاریخ شفاهی و کتبی جنگ کنیم؟ ـ مگر جنگ ایران و عراق چه بود که باید به آن پرداخت، آن هم از نوع غیرکتبی‌ِ و «شفاهی» آن؟ ـ مگر جنگ و جدال چیز خوبی است که باید به آن بپردازیم؟

مصاحبه با محمد کریمی در رادیو گفتگو

هفته گذشته، جهانی شدن سایت تاریخ شفاهی و آمدن نام ایران میان 12 کشور دیگر، خبرساز شد. پیرو این خبر، رادیو گفتگو صحبتی کوتاه با سردبیر هفته نامه تاریخ شفاهی انجام داد. گفتگو را می توانید در اینجا بشنوید.
...
48
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»