خاطرات مهدی طحانیان


25 مرداد 1400


مهدی طحانیان، آزاده دوران دفاع مقدس که در 13 سالگی اسیر شده بود، مهمان صدوهفتادو‌هشتمین برنامه شب خاطره(دی 1387) بود. او درباره دوران اسارت و فرمانده استخباراتی که از او بازجویی کرده بود خاطره گفت. او گفت: فرمانده عراقی تا من را دید به قد و قواره‌ام نگاه کرد و می‌خندید که در نهایت با کتک و ... تمام شد. این روایت‌‌ را ببینیم.

تاکنون 326 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 4 شهریور 1400 برگزار می‌شود.

آرشیو



 
تعداد بازدید: 3406


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»