برگزاری سومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس در نهم و دهم بهمن‌ 1400


06 بهمن 1400


سومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس به همت سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس و پژوهشکده اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران و با همکاری نهادهای پژوهشی، ‌دانشگاهی، نظامی و سایر مراکز و مؤسسات، در روزهای شنبه و یکشنبه، نهم و دهم بهمن‌ جاری به صورت مجازی و حضوری در سالن قلم کتابخانه ملی ایران برگزار خواهد شد.

محورهای اصلی این همایش شامل مبانی نظری و پیشینه تاریخ شفاهی دفاع مقدس، تاریخ شفاهی دفاع مقدس، ضرورت‌ها و فرصت‌ها، آسیب‌شناسی و موانع پیشِ روی تاریخ شفاهی دفاع مقدس و همچنین سیاست‌گذاری‌ و نقش سازمان‌های لشکری و کشوری در تاریخ شفاهی دفاع مقدس است.

در این همایش سردار بهمن کارگر، رییس بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس، دکتر سعیدرضا عاملی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و آقای علیرضا مختارپور، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی سخنرانی خواهند کرد و شرکت در آن برای علاقمندان آزاد است.

در روز شنبه، نهم بهمن سه پنل با حضور داوران مقالات برگزار می‌شود که در هر یک، پنج مقاله ارائه خواهد شد و در نهایت شش مقاله برتر معرفی خواهند شد. همچنین  به دلیل شرایط کرونایی و برای تسهیل استفاده علاقمندان ساکن در شهرهای مختلف، دسترسی به پنل‌ها از طریق لینک‌های زیر میسر است:

https://room.bonyad-defa.ir/panel3

https://room.bonyad-defa.ir/panel2

https://room.bonyad-defa.ir/panel1

پخش زنده همایش در روز دوم (10 بهمن):

http://www.bonyad-defa.ir/live

شایان گفتن است نخستین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس در تاریخ هفتم مهر 1389 و دومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس در 12 اسفند 1397 برگزار شده‌اند و همایش سوم هم قرار بود در تاریخ پنجم بهمن‌ برگزار شود، اما برای بررسی تمامی مقاله‌های رسیده به تعویق افتاد.



 
تعداد بازدید: 4277


نظر شما


08 بهمن 1400   15:54:54
محمدمهدی عبدالله‌زاده
الحمدلله مسولان محترم در این نوبت با دایر کردن یک گروه در واتساپ، صاحبان مقاله را در جریان سیر کارشان قرار داده‌اند.
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟