همزمان با آغاز هفته دفاع‌مقدس همایشی با عنوان «ایران گرامی» برگزار می‌شود



به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران؛ همزمان با آغازهفته دفاع‌مقدس سازمان «دیده‌بان یادگار‌های فرهنگی و طبیعی ایران» همایشی با عنوان «ایران ورجاوند3» برگزار می‏کند. دیده‏بان پیش از این از سال 84 با نام «پایگاه اطلاع رسانی نجات میراث ایرانی» با محوریت حفظ و نگهداری یادگارهای بزرگ باستانی، حفظ زبان فارسی، حفظ و نگهداری از محیط زیست، حفظ میراث معنوی  فعالیت داشته است. دیده‌بان در زمینه پاسداشت فرهنگ، کیان، هویت و تمدن ایرانی همچنان به فعالیت خود ادامه می‏دهد. تاکنون همایش‏ها‏ی مختلفی همچون همایش‏ها‏ی ویژه دریای مازندران، خلیج‌فارس، جشن‌های ملی و ایرانی، صنعت نفت و... برگزار کرده است.
دفاع‌مقدس یکی از میراث‌های معنوی کشورمان است که دیده‌بان به مناسبت سالروز آغاز بیست و چهارمین هفته دفاع‌مقدس همایشی با عنوان «ایران ورجاوند3» با هدف حفظ ارزش‌ها و آرمان‌های معنوی این دفاع هشت ساله در برابر دشمن بعثی و متجاوز برگزار می‏کند؛ ایران ورجاوند یعنی ایران گرامی.
این همایش با سخنرانی «استاد فریدون جنیدی، شاهنامه پژوه و پژوهشگر برجسته تاریخ و فرهنگ ایران» با محوریت بررسی تاریخ دفاع از ایران در گذر از شاهنامه، تنگستان و دفاع از مرزهای ایران در دوران دفاع مقدس، «دکتر هوشنگ طالع، نویسنده کتاب «تجزیه ایران» و تاریخ‏پژوه در زمینه ریشه‌های تجاوز بعثی‌ها به ایران، «سردار محمد‏ها‏دی» درباره موضوع فرهنگ و ایثار و «امیر سرتیپ خلبان احمد مهرنیا»، درباره نقش نیروی‌ هوایی ارتش در جنگ تحمیلی برگزار می‌شود.
همچنین سیدناصرحسینی‌پور، راوی کتاب «پایی که جا ماند» ، فرج‏الله برات‌پور، فرمانده  عملیات اچ‌3 و منصور کاظمیان، از همرزمان شهید عباس دوران در همایش «ایران ورجاوند3» خاطرات خود را از دوران دفاع‌مقدس بیان می‏کنند.
 پخش فیلم مستندی از دوران دفاع‌مقدس به مدت 30 دقیقه و مراسم نقاله‌خوانی از دیگر بخش‌‌های همایش «ایران ورجاوند3» است.
همایش «ایران ورجاوند3» به مناسبت سالروز آغاز هفته دفاع‌مقدس در 31 شهریور ماه سال جاری، ساعت 16 در محل تالار ایوان شمس واقع در بزرگراه جلال آل احمد، ابتدای بزرگراه جلال و کردستان برگزار می‏شود.

خبرنگار فاطمه نوروند



 
تعداد بازدید: 4688


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟