پایان داوری چکیده مقالات همایش "تاریخ شفاهی دفاع مقدس"



گروه 7 نفره داوران همایش "تاریخ شفاهی دفاع مقدس"، داوری حدود 65 چکیده مقاله را به پایان رساندند. این در حالی است که داوری مقاله‌های رسیده به دبیرخانه این همایش همچنان ادامه دارد./


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، پس از پایان داوری چکیده مقالات همایش "تاریخ شفاهی دفاع مقدس"، نویسندگان می‌توانند اصل مقالات خود را تا 10 شهریور 89 به دبیرخانه این همایش ارسال کنند. بر همین اساس داوری مقاله‌ها همچنان ادامه دارد.

تاریخ شفاهی دفاع مقدس در جبهه و پشت جبهه و به روایت آزادگان و راویان، آسیب‌شناسی و کارکرد تاریخ شفاهی در تحقیقات معاصر، محورهای اصلی دومین همایش تخصصی تاریخ شفاهی‌اند که پژوهشکده اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران همزمان با ایام سی‌امین سالگرد آغاز دفاع مقدس برگزار می‌کند.

هچنین ثبت‌نام الکترونیکی علاقمندان حضور در همایش "تاریخ شفاهی دفاع مقدس"، از فردا (31 مرداد 89) از طریق پایگاه الکترونیکی سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران آغاز می‌شود. پس از انجام ثبت‌نام، برای این افراد کارت ورود به همایش صادر و به نشانی آنان ارسال خواهد شد.

دومین همایش تخصصی تاریخ شفاهی با عنوان همایش "تاریخ شفاهی دفاع مقدس" در روزهای هفتم و هشتم مهرماه 89 برگزار و کتاب مجموعه مقالات برگزیده  این همایش نیز منتشر می‌شود.

پژوهشکده اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران با همکاری پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، حوزه هنری، سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، سازمان حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، مجمع هماهنگی کانون‌های اسنادی و تاریخ پژوهی کشور (مهتاب)، گروه تاریخ دانشگاه اصفهان و انجمن در حال تاسیس تاریخ شفاهی ایران، این همایش را برگزار می‌کند.


خبرنگار : نسترن پورصالحی



 
تعداد بازدید: 4612


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟