آیین رونمایی از جلد اول «روایت زندگی حسن باقری»



اشاره: گاهی کارها آن طور که برنامه‌ریزی شده‌اند، پیش نمی‌روند. نمونه‌های از این دست زیاد هستند. مراسم رونمایی از کتاب شهید حسن باقری نیز از این زمره بود و به جای ساعت 15 اندکی پس از ساعت 16 آغاز شد. یک ربعی از ساعت 15 گذشته بود که وارد سالن مهر حوزه هنری شدیم؛ اما متأسفانه تا حدود یک ساعت بعد همچنان باید منتظر می‌ماندیم. بالاخره مراسم آغاز شد. ولی همین مسأله ذهن سخنرانان و برنامه مراسم را تغییر داد و با وجود لغو برخی برنامه‌ها، مراسمی که بنا بود تا ساعت 17 تمام شود تا ساعت 18 به طول انجامید. اما این دو ساعت، حاوی اطلاعات خوبی بود که در ادامه آن را می خوانید:

به گزارش پایگاه تاریخ شفاهی ایران، مراسم رونمایی، 30 مهر 1391، به همت دفتر مطالعات و ادبیات پایداری امور استانها و با تلاوت آیات قرآن و خوشامدگویی سردار فتح‌الله جعفری به حاضران و نویسندگان آغاز شد. مدیر موسسه شهید حسن باقری گفت: «تلاش ما بر این بوده که درباره شهید باقری غلو نشود و حسن باقری همان که بود، معرفی شود. همچنین از کلمات برتر پرهیز کرده‌ایم و قضاوت را بر عهده مخاطب گذاشتیم. زیرا اگر شهید باقری به افسانه تبدیل شود، نابود خواهد شد.» وی ادامه داد: «گفته راویان را با اسناد موجود در موسسه مطابقت می‌دهیم و برای کارهای دقیق نیازمند زمان هستیم.»

 

سپس علیرضا کمری، پژوهشگر تاریخ و دفاع مقدس گفت: «هم‌چنان آیین رونمایی در پرده ابهام است و گویی مراسمی تبلیغی و رو کم کنی است؛ ای کاش میزی در اینجا قرار می‌دادند و درباره کتاب صحبت می‌شد.» او این مراسم را مانند جشن تولد دانست و خاطرشان کرد: «بی‌پیرایه بودن طرح کتاب، سادگی دوران جنگ را تداعی می کند.»
او افزود: «این کتاب، زندگینامه است یعنی شرح حال و کردار و آمال کسی که زیسته است. معدود هستند کسانی که زندگی‏نامه‏شان اهمیت و موضوعیت پیدا کند. این افراد از نظر قول و عمل و زندگی با بقیه متمایز هستند. افراد از دو جنبه شناخته می‌شوند؛ بازمانده‌ها (مانند نوشته، ساخته، فیلم، صدا و...)  و اینکه دیگران درباره‌مان چه فکری می‌کنند.» کمری، اندیشه دیگران که بر زبان جاری می‌شود را روایت دانست و افزود: «این روایت در پس خود حلقه‌ دیگری از روایت را پدید آورده است که می‌تواند مبنای روایت‌های تازه باشد. در واقع این کتاب از نوع داده‌های اولیه است که امکان تحلیل و تحقیق را فراهم می‌کند و در رده زندگی‏نامه، جزو کار‌های مرجع قرار می‌گیرد. چرا که راویان هم دانسته یا ندانسته، خودشان را معرفی کرده‌اند.»
کمری پیشنهاد کرد: «اگر می‌شد یک جدول از راویان تهیه کرد که هر کدام در چه موقعیتی سخن گفته‌اند، بهتر بود؛ زیرا چیزی که در روایت شکل می‌گیرد، در همان زمان شکل‌گیری بیان شده است. متن دارای دو سه لایه است که روایات دیگر را به وجود می‌آورد. و این نقل شفاهی در بستر حوادث و وقایع، پیش می‌رود.»
او این اثر را احوال شفاهی دانست و تأکید کرد: «این روزها اصطلاح تاریخ شفاهی رایج شده است. اما این کتاب در قالب روایی قرار دارد و نه در مجموعه تاریخ شفاهی.»
او کتاب را به چهار دوره تقسیم کرد: «دوران تولد تا آغاز تحصیل در سال دوم دبیرستان، دوران پایان تحصیلات متوسطه تا سال‌های قبل انقلاب، پیروزی انقلاب تا عضویت شهید حسن باقری در سپاه پاسداران و از اول مهر سال 1359 تا زمان شهادت.»

محسن کاظمی صحبت خود را با چگونگی آشنایی خود با موسسه شهید باقری آغاز کرد و توضیح داد: «ابتدا برایم سوال بود که یک موسسه به نام یک شهید چه کاری انجام می‏دهد و برای چه تشکیل شده است؛ تا اینکه در سال 1388 به آن دعوت شدم و سال 89 به طور نامنظم به آن محل رفت و آمد می‏کردم. از حجم اطلاعات زیاد حیرت‌زده بودم؛ این همه بیسیم، این همه صدا، نقشه و ... . یک سال تمام این گزارش‏ها را می‏خواندم و به بزرگی و عظمت شهید باقری پی بردم. به بزرگی جنگی که در آن وارد شدیم و با بزرگی، آن را تمام کردیم. اکنون ما با این کتاب‌ها، ناشناخته‌های جنگ را می‌شناسیم. سردار جعفری همراه شهید باقری بوده است که توانسته نویسندگان گریزپا را به موسسه بیاورد تا بتوانند تاریخ ارزشمند دفاع مقدس که جزو مقاطع مهم تاریخ ایران است را بنویسند. طرح‏های دیگری هم در این موسسه در راه هستند.»

او مزیت دیگر موسسه شهید حسن باقری را سدشکنی آن اعلام کرد و افزود: «ما باید هفت خان را طی می‌کردیم تا به یک سند برسیم اما این موسسه، حایلی است بین محققان و مراکز نظامی. مدارکی که به راحتی در اختیار من گذاشته شده در هیچ جا با این گشاده‏دستی در اختیار محققان قرار نمی‏گیرد. همچنین در این مؤسسه تمام کارها بر اساس اولویت صورت می‌گیرد.»

نویسنده خاطرات عزت شاهی افزود: «سردار جعفری، سعید علامیان را به دلیل ویژگی و مهارتش برای نگارش این کتاب انتخاب کرد؛ علامیان ید طولایی در روزنامه‏نگاری و گزارش‏نویسی دارد. حسن باقری پیش از جبهه روزنامه‏نگار بود و جالب است بگویم بعد از اینکه حسن باقری به جبهه می رود، علامیان در روزنامه جمهوری پشت میز شهید باقری می نشیند و به نظر من علامیان امروز با این کار، دین و حق خود را به باقری ادا کرده است.»

او گفت: «پروسه پژوهش، پیاده‏سازی و فیش‏برداری کار سختی است. من هم در جریان این کارها بوده و هستم. زمانی که مطالب کنار هم قرار می‏گیرند، چینش آنها در کنار هم، کار دشواری است و علامیان حوصله کرده است. همچنین این مسأله ناشی از درایت سردار جعفری هم است، که عجله و شتاب در کار نداشتند و به دنبال ماندگاری اثر هستند.»

کاظمی از درایت و سیستم جمع‏آوری اطلاعات شهید باقری تقدیر کرد و گفت: «حسن باقری تنها پس از 7 روز از ورودش به جبهه، بولتن اخبار را در اختیار فرماندهان قرار داد و کم‏کم به میزان اطلاعات افزود؛ اطلاعاتی که او جمع‏آوری می‌کرد، به عملیات‏ها کمک بسیاری کرد، زیرا تجهیزات بدون اطلاعات به کافی نیست.»

در پایان، سعید علامیان مصاحبه‌ها، تعداد راویان و ... را توضیح داد و گفت: «هنگام برخی مصاحبه‌ها می‏گفتم کاش یکی باشد که زندگینامه این راوی را هم بنویسد. البته افرادی مثل سردار سوداگر و ... را دیگر در کنار خود نداریم و این باعث افسوس است.»

وی افزود: «نگارش خاطرات شفاهی فارغ از هرگونه اغراق‌گویی و تکمیل مصاحبه‌ها دغدغه‌های من بودند که خوشبختانه سردار جعفری و برادر شهید، سرلشکر محمد باقری نیز بر روایت واقعی حوادث تاکید داشتند.» او همچنین آماری از تعداد راویان را نیز اعلام کرد.

 

در این مراسم، محسن مؤمنی، مرتضی سرهنگی، هدایت‌اله  بهبودی، حجت‌الاسلام سعید فخرزاده و  بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران دفاع مقدس نیز حضور داشتند. 

 

 

 

 

گزارش: ملیحه کمال‌الدین



 
تعداد بازدید: 3722


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»