خاطرات اشرف‌السادات سیستانی


15 تیر 1395


وقتی دفتر ادبیات و هنر مقاومت کارش را در اتاق کوچک پیش‌ساخته‌ای در فضای سبز محوطه حوزه هنری شروع کرد، برای معرفی کتاب‌های دفتر، هر هفته در نماز جمعه، بساط کتاب‌فروشی برپا بود. روزی خانم باوقاری کتاب خرید و گفت: «من مادر شهید هستم و دارم خاطرات پسرم را می‌نویسم. شما چاپش می‌کنید؟»

کتاب «کنار رود خیّن» همان خاطراتی بود که خانم اشرف‌السادات مساوات (سیستانی) به دفتر سپرد. پیکر فرزند این مادر صبور و قهرمان، در شلمچه کشف و تحویل خانواده‌اش شد.

در چهارمین برنامه شب خاطره (19 فروردین 1372) این بانو از خاطراتش گفت که می‌بینید.

تاکنون 269 برنامه شب خاطره از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 7 مرداد 1395 در تالار اندیشه برگزار می‌شود.

آرشیو

دانلود

 



 
تعداد بازدید: 5703


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»