به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

حمید قزوینی

27 اسفند 1398


آهنگِ تغییر و نو شدن طبیعت از هر سو به گوش می‌رسد و بهار، زیبایی‌هایش را به نمایش می‌گذارد.

هوا مسیح نفس گشت و خاک، نافه‌گشای  / درخت، سبز شد و مرغ در خروش آمد

‌بهار امسال، آهسته و مستانه، با همراهی عید مبعث رسول اکرم(ص) از راه می‌رسد و پیوند فرهنگ ایرانی با سنت نبوی را در یگانه پرستیِ مبتنی بر جهان‌بینیِ توحیدی به همگان یادآور می‌شود.

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست

متأسفانه مردم ایران، این روزها غریبه‌ای ناخوانده میان خود دارند که موجب رنج و غم آنان شده است؛ مزاحمی که تحفه او بعضاً مرگ است. این مسافر شوم، تلاش می‌کند بهار را تحت تأثیر قرار داده و سبزی و خرمی را از آن دور کند. به همین علت، نوروز امسال، رنگ و بویی دیگر دارد. از یک سو درد و تب و تنگی نفس! و از سوی دیگر ایثار و ایستادگی و خدمتِ اعضای جبهه سلامت که امید را همچنان زنده نگه داشته‌اند.

این گرامی‌‌وطن، بارها و بارها مورد هجوم پلشتی‌ها و پلیدی‌ها قرار گرفته و هزینه‌هایی بس سنگین به آن تحمیل شده است؛ اما ایران و ایرانی همچنان باقی است و به حیات رو به تکامل خود ادامه می‌دهد. تاریخ حیات ساکنان ایران، نشان داده که همیشه در برابر هر تهاجمی که کیان آنان را هدف قرار دهد، جانانه از خود دفاع می‌کنند و از آن، فرصتی برای رشد و بالندگی خود فراهم می‌سازند. به همین دلیل معتقدم پیشینه فرهنگی و تمدنی ایران، سرمایه‌ای ارجمند برای عبور از این بحران است.

بی تردید تا هفته‌های آتی، ویروس کرونا بار سفر می‌بندد و این دوران با همه تلخی‌ها به پایان می‌رسد. آن روز، صفحه افتخارآمیز دیگری بر دفتر تاریخ حیات ایرانیان افزوده خواهد شد. صفحه‌ای که تجربه‌ای مهم در ذخیره دانایی مردم این سرزمین است.

مکن زغصه شکایت که در طریق طلب / به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید



 
تعداد بازدید: 5007


نظر شما


05 فروردين 1399   15:22:16
فاضل شیرزاد
تشکر از جناب قزوینی. متنی کوتاه، متذکر نکاتی مهم و آمیخته با ابیاتی زیبا از ادبیات ما بود که باعث شد این متن هم رنگ ادبی و هم پیامی به خودش بگیرد.
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

شانه‌های زخمی خاکریز - 5

اولین دژبانی سر راه ـ صالح‌آباد ـ اولین ایستگاه صلواتی هم بود. شربتی خوردیم و بعد مستقیم حرکت کردیم به طرف مهران که هنوز التهاب عملیات چند هفته پیش والفجر ـ 3 را در خود داشت. تپه «کله‌قندی» آنجا بود. بچه‌های لشکر 27 در این تپه عملیات کرده بودند. تعریف می‌کردند: وقتی عملیات شد، عراقیها در محاصره قرار گرفتند. مدتی که گذشت وضع بسیار بدی پیدا کردند، به طوری که با هلی‌کوپتر برایشان غذا می‌آوردند.