سیصدوچهلوسومین برنامه شب خاطره -3
راوی سوم برنامه، سردار نصرتالله اکبری متولد تهران در سال 1336 بود. زمانی وارد سپاه شد که هنوز لشکر و تیپ در سازمانهای رزم سپاه تشکیل نشده و گردانها از 1 تا 9 نامگذاری شده بودند. ورود جدیترش به دفاع مقدس با عملیات «بیتالمقدس» و بهعنوان رزمندهای ساده شروع شد. وی از سال 1362 به بعد فرماندهی گردان مالک اشتر از لشکر محمد رسولالله(ص) در عملیاتهای بدر، والفجر8 و کربلای1 به عهدهاش بود. راوی در شروع خاطرات خود گفت: سال 1359 در پادگان دوره آموزشی میدیدیم که در 31 شهریور جنگ آغاز شد. از آنجا به ما گفتند باید به جبهه بروید و یک روز فرصت دادند تا برای خداحافظی به منزل برویم.کربلا با پای پیاده
خاطرات حجتالاسلام سیدعلیاکبر محتشمیپور
معمولاً کاروانهای نجف اشرف مسیر فرعی و راه کنار آب را انتخاب میکردند. من به جز دو سه مرتبه که به صورت شخصی سفر کردم، بقیه اوقات همراه کاروان آقای حلیمی به کربلا میرفتم. حرکت و سیر انفرادی و یا همراه با کاروان، هر یک ویژگی خاصی دارد. خوبی حرکت با کاروان خدمات جنبی بود که از حیث آذوقه و خوراک و حمل بار انجام میشد. کسانی که به صورت فردی حرکت میکردند مجبور بودند راحله و توشه سفر را همراه خود بردارند و در هوای گرم و سوزان عراق راه رفتن با یک کولهپشتی و بار بسیار دشوار بود،سیصدوچهلوسومین برنامه شب خاطره -2
سعید طاحونه گفت: قرار شد از اردوگاه شهید مطهری که پوشیده از برف بود وارد منطقه عملیاتی شویم. ابتدا یک ماشین آمد و بچهها را تا پل امام زمان برد؛ ولی ماشین از این پل به سمت بالا حرکت نمیکرد. راهپیمایی بر روی ارتفاع صعبالعبور، سخت و با شیب بسیار تند «گردهرش» و رسیدن به قله آن بود که توان بسیار زیادی را از تمام نیروها گرفت. ساعت یازده - دوازده شب، در سرمای زیر صفر و با کمترین امکانات و شاید بدون امکانات به بالا رسیدیم. نه چادری، نه پتویی و نه امکانی بود که بتوانیم محفوظ باشیم و گرم شویم. کیسهخوابهایی که داشتیم باز کردیم، اما...سیصدوچهلوسومین برنامه شب خاطره -1
سیصدوچهلوسومین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 6 بهمن 1401 در سالن سوره حوزه هنری با حضور جمعی از رزمندگان و خانوادههای گردان مالک اشتر از لشکر محمد رسولالله(ص) و با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای این گردان بهخصوص شهید محمدرضا کارور برگزار شد. در این برنامه که اجرای آن را داوود صالحی برعهده داشت، برادران جانباز و آزاده محمد رستمیفر، سعید طاحونه و نصرتالله اکبری خاطرات خود را بیان کردند.کودتا در مشهد
برشی از خاطرات جلالالدین فارسی
روز 28 مرداد 1332، در مشهد، دو تانک سبک با جمعی از اوباش و درجهداران، خیابانهای شهر را درنوردیدند. عدهای از آنها به اشاره گردانندگان کودتا، دست به غارت چند مغازه و سینماهایی زدند که در دو شب گذشته از اجرای سرود شاهنشاهی خودداری کرده بودند. یک کتابفروشی، و کفاشی شیک، متعلق به اخلاقی تودهای، از آن جمله بودند. غارتگران، کتابهای قیمتی و صندلیهای سینما را در خیابان میفروختند تا بتوانند دوباره چیزی بربایند. مردم عادی، حیران ولی نه چندان متأثر و متأسف در پیادهرو قدم میزدند. بسیاری به مردم کوفه در واقعه کربلا شباهت داشتند.سیصد و چهل و دومین برنامه شب خاطره-3
راوی سوم برنامه شب خاطره، سردار ابوالقاسم طباطبایی، فرمانده قرارگاه مهندسی خاتمالانبیا و از پیشکسوتان رزمی سپاه، با اشاره به تقارن ایام فاطمیه و برنامه شب خاطره بخش ابتدایی سخنانش را به خاطره معروف کنار نهر جاسم[1]، شهید خرازی و مداحی شهید تورجیزاده اختصاص داد و گفت: وقتی همه در مقر لشکر 11 ارتش عراق که هفتصد متر بعدش نهر جاسم بود کم آوردند و استغاثه میکردند، شهید حسین خرازی، شهید محمدرضا تورجیزاده را که مداح هم بود صدا میزند و میگوید: «بیسیم را روشن کن و مصیبت حضرت زهرا را بخوان.»حرکت به سوی پاوه
اخبار وحشتناک پاوه به مرکز میرسید، و دستور کمک نیز به ارتش و سپاه پاسداران داده میشد، ولی نتیجهای نمیداد، و بیم آن میرفت که پاوه نیز به سرنوشت شوم مریوان دچار شود و قتلعام فجیعی توسط حزب دموکرات و چپ نمایان دیگر در آن صورت گیرد. از طرف دولت وقت، به من مأموریت داده شد که شخصاً به پاوه بروم و سعی کنم که با مذاکره و به طریق مسالمتآمیز، مثل مریوان، قضیه پاوه را حل کنم، و از خونریزی بیشتر جلوگیری نمایم.سیصد و چهل و دومین برنامه شب خاطره-2
راوی دوم برنامه سردار علیاکبر پوریرحیم از فرماندهان سابق گروه مهندسی 40 صاحبالزمان(عج)، گفت: در آن زمان سپاه یازدهم دشمن در عملیات کربلای 5 مقاومت زیادی میکرد. فاصله قرارگاه سپاه یازدهم دشمن هم به ما نزدیک بود. حدود دویست متر بیشتر نبود، ولی سپاه هر چه به آنجا حمله میکرد اینها سقوط نمیکردند و مقاومت میکردند. دور تا دور قرارگاه هم میادین مین و سیمخاردار جاگذاری کرده بودند. شهدای زیادی هم در کنار اینجا بودند. مأموریتی که برای ما تشریح شد این بود که برویم خاکریزی بزنیم تا بتوانیم این شهدا را به عقب انتقال بدهیم.برشی از کتاب آشنایان ناآشنا
زنان در دوران اسارت
حجتالاسلام والمسلمین ابوترابی، روحانی آزاده و نماینده ولی فقیه در ستاد رسیدگی به امور آزادگان پیرامون نقش زنان در زندانهای عراق میگوید: «دوران اسارت متوجه شدیم که چهار خواهر اسیرند و با نهایت شجاعت و شهامت به سر میبرند ولی آنها را ندیده بودیم. بعد از یکسالونیم و شاید قریب دو سال این چهار خواهر را به اردوگاه ما آوردند. تعداد ما حدود دو هزار و چهارصد نفر بود. به محض ورود آنها برادران در آن تنگنای وحشتناک، صدای تکبیرشان بلند شد. برادران فکر میکردند خواهران روحیه ندارند و گفتند بگذارید با گفتن این تکبیر هر چند که ما را اذیت کنند به آنها روحیه دهیم. این خواهران یاد کاروانسالار اسرای کربلا حضرت زینب(س) در اسارت را زنده کردند.سیصد و چهل و دومین برنامه شب خاطره-1
سیصدوچهلودومین برنامه شب خاطره پنجشنبه 1 دی 1401 با حضور جمعی از فرماندهان، پیشکسوتان و مسئولان مهندسی نیروی زمینی و گروه مهندسی 40 صاحبالزمان(عج) سپاه در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. در این برنامه که اجرای آن را جواد عینی بر عهده داشت، سرداران جواد عظیمیفر معاون مهندسی نیروی زمینی سپاه، علیاکبر پوریرحیم از فرماندهان سابق مهندسی 40 صاحبالزمان(عج) و ابوالقاسم طباطبایی مسئول مهندسی نیروی زمینی سپاه به بیان خاطرات پرداختند....
8
...
آخرین مطالب
- تمرکز تاریخ شفاهی بر جنگ تحمیلی، دلیل عدم توجه دانشگاهها
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 98
- ما منتظر صدای تاریخ شفاهی از دانشگاهها هستیم
- سیصدوپنجاهویکمین شب خاطره -2
- خاطرات محمد زقوت
- مرجعیت علمی و صنفی؛ چشمانداز انجمن تاریخ شفاهی ایران
- تلاش گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، برای تأسیس رشته تاریخ شفاهی
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97
پربازدیدها
- خاطرات روحالله رضوی
- از نادیده گرفتنِ حقوق راوی تا اِعمال سلیقه در متن
- سیصدوپنجاهویکمین شب خاطره -1
- مرجعیت علمی و صنفی؛ چشمانداز انجمن تاریخ شفاهی ایران
- تلاش گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، برای تأسیس رشته تاریخ شفاهی
- اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97
- خاطرات محمد زقوت
- ما منتظر صدای تاریخ شفاهی از دانشگاهها هستیم