شهید بروجردی در گفت و گو با سردار احمد موسوی

محمد بروجردی، مسیح کردستان از جمله فرماندهان جنگ بود که نبوغ نظامی‌اش کنترل این خطه را به ایران بازگرداند. او از معدود اسطوره‌های جنگ است که دیگر تکرار نشدند. اول خرداد بیست و هشتمین سالگرد پرواز او به اوج آسمان بود.

نگاهی به ماجرای جدایی نویسندگان و هنرمندان از حوزه هنری در سال 66

خواسته‌اید در مورد قیصر، مسائل سال 66 حوزه هنری و سروش نوجوان بنویسم. در مورد حوزه هنری فقط اشاره‌ای می‌کنم چون در آن مورد، خود قیصر صحبت‌های خوبی کرده است. من سعی می‌کنم به صورت گذرا و پراکنده به بعضی از مواردی که سروش نوجوان با آن درگیر بود که البته بی‌ارتباط با مسائل حوزه هم نبود، بپردازم.

در تعقیب و گریز(3)

سرگه بارسقیان: سیدمحمدمهدی جعفری اردیبهشت سال 1346 از زندان قصر آزاد شد و تصمیم گرفت در تهران بماند؛ فروردین سال بعد با تماس تراب (مرتضی) حق‌شناس با سازمان مجاهدین خلق ارتباط پیدا کرد؛

دکتر شریعتی؛ آن طور که ما شناختیم

آن سال‌هایی که در مشهد زندگی می‌کردیم و کارمان را هم شروع کرده بودیم، دکتر علی شریعتی هم در دانشگاه فردوسی مشهد تاریخ و جامعه‌شناسی درس می‌داد و چون پدر دکتر، یعنی مرحوم محمدتقی شریعتی از قبیل جلسه‌های هفتگی و ماهانه کانون نشر حقایق اسلام را داشت، وقتی دکتر از پاریس برگشت، طیفی از مذهبی‌های روشنفکر سخنرانی‌های او را گوش کردند و طرفدارش شدند.

عوارض جنگ جهانی دوم در کرمان

با اشغال ایران بوسیله قوای روس و انگلیس و بهم خوردن وضع ارتش و آزادی زندانیان علاوه بر قحطی و سختی معیشت، همه جا خصوصاً در راهها آثار ناامنی ظاهر شده بود.

در تعقیب و گریز(2)

سرگه بارسقیان: «از ابتدای امسال تا پنجم آبان ماه در زندان قصر بودیم. از هفتم آبان ماه تا هفدهم دی ماه در دژ برازجان بودم. از نوزدهم به بعد در زندان یزد بودم و هستم.» این آخرین یادداشت روزانه دکتر سیدمحمدمهدی جعفری در سررسید سالانه بانک ملی‌اش در 29 اسفند سال 1344 بود؛

سر بر آسمان خدا

هر لحظه، خبرى مدحوش فرا مى‏رسد؛ رنجى و شکنجه‏اى بر قلب محرومم؛ فشارى بر پاى خونینم؛ اشکى در گوشه دیدگانم؛ سوزى و جوشى بر همه اعصابم. به درگاه خدا دعا مى‏کنم.

درک تاریخ

من یک سفر بیشتر با مرحوم ایرج افشار نبودم، چند روزی در لیدن در هلند با هم بودیم و خاطره‌ای از ایشان دارم که با موضوع صحبتم تناسب دارد. ما در سمیناری شرکت داشتیم و برای ناهار به رستورانی رفته بودیم.

در تعقیب و گریز(1)

آرمن و آوانسیان: کنگره انجمن‌های اسلامی دانشجویان و معلمان کشور در شهریور 1340 در کرج، 4 میهمان روحانی داشت، آیت‌الله جزایری به نمایندگی از آیت‌الله میلانی، آیت‌الله طالقانی، علامه طباطبایی و آیت‌آلله مطهری، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی به دلیل برگزاری مراسم سالگرد شهدای 30 تیر 1331 در ابن‌بابویه زندانی شده بودند و ...

جنت آباد خرمشهر

آن روز آخرین شهیدى را که آوردند فکر مى‏کنم بیژن نورى بود. خواهرش خانم نورى معلم من در مدرسه سالور بود. خانواده شهید نورى خصوصا خواهرهایش در جنت آباد غوغایى به پا کردند...
...
50
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»