تظاهرات خودجوش در 21 بهمن 1357

روز 21 بهمن، از صبح تا شب همه در خیابان بودیم. عصر آن روز میهمان داشتیم. خبر آوردند که مردم به پادگان جمشیدیه در خیابان فاطمی حمله کرده و اسلحه‌ها را برده‌اند. به مهمانانمان گفتیم برویم تماشا. وقتی که به پادگان رسیدیم، دیدیم که مردم از آنجا بیرون می‌آیند و تفنگ و فشنگ و تجهیزات نظامی در دست دارند.

نماز جماعت در خیابان

روز 21 بهمن امام(ره) دستور دادند مردم ساعت 4:30 به خیابان‌ها بریزند و جمعیت به داخل خیابان‌ها ریخت و هنگام مغرب نماز را در خیابان خواندیم. در خیابان شهباز برای نماز ایستادیم، در حالی که قسمت عمده‌ی این خیابان را زن و مرد پر کرده بودند.

مکتب حزب الله در خاطرات سیدعلی میرفتاح (1)

سیدعلی میرفتاح، روزنامه نگار و گرافیست مشهور که امروز آرام آرام پای در وادی میان-سالی می گذارد، در سال های منتهی به پیروزی انقلاب کودکی حدوداً ده ساله بوده که در مکتب حزب الله شهرری با مبارزه آشنا و همراه شده است.

یاد کودکی 1- خاطره ی دکترباقر عاقلی

...من، دوازده سال از عمرم را در زمان رضاخان پهلوی گذراندم و چون از کودکی بسیار باهوش و کنجکاو بودم، خیلی از وقایع آن‌زمان، زندگی مردم و تصمیمات دولت و ...به یادم است.

دیدار همافران با حضرت امام

تصویر باشکوهی از آن مجلس در روزنامه‌ها چاپ شد که خیلی موثر بود و انگیزه‌ای برای پیوستن دیگر نیروها به انقلاب فراهم کرد و نیز نور امید و چشمه‌ی پیروزی برای ملت به حساب آمد. بیعت همافران با امام و انتشار عکس آن، ضربه‌ی سختی بر پیکر دولت بختیار وارد آورد.

نقش دانشگاه تبریز در انقلاب اسلامی‌

بارها گفته‌ام و باز هم می‌‌گویم که نخستین و قوی‌ترین شخصیت انقلابی مؤثر در تبریز که محور همه‌ی حرکات ضدطاغوتی به‌شمار می‌‌رفت، شهید بزرگوار آیت‌الله قاضی طباطبایی بود. از اساتید دانشگاه تبریز کسانی مثل دکتر سلیمی‌‌ خلیق، دکتر اصغر نیشابوری، دکتر گلابی و... بسیار فعال و مؤثر بودند و با شهید قاضی، شهید مدنی و مدرسه‌ی علمیه‌ی ولی‌عصر(عج) در خیابان ششگلان هم ارتباط داشتند.

بازگشت چند روزه به همدان

پس از آمدن به تهران با شهید کلاهدوز تماس برقرار کردم. ایشان مرا به مدرسه‌ی رفاه معرفی کرد. به نظرم هفدهم بهمن بود که به مدرسه‌ی رفاه رفتم. در آنجا پس از چندروز کارتی به نام محمود نیستانی به من دادند.

فرار سربازان

از کرمانشاه که گذشتیم هوا بارانی شد. برف‌پاک‌کن خودروی انصاری از کار افتاد. روی شیشه‌ی ماشین گِل می‌نشست. ناچار برای اقامه‌ی نماز و صرف شام در مسافرخانه‌ای در کامیاران ایستادیم. هنوز تصاویر شاه و فرح و حتی فوزیه و رضاخان بر در و دیوار مسافرخانه بود

زندگی نامه و خاطرات اکبر فتورایی

متولد بیست و هفتم اسفند 1318 در ارومیه و ساکن همین شهر هستم. دوران تحصیلم را در چند مدرسه‌ی مختلف طی کردم و در سال 1338 دیپلم گرفتم. در سال 1337 افسری به مدرسه‌ی ما یعنی دبیرستان فردوسی آمده بود تا تعدادی را جذب دبیرستان نظام کند.

انتخاب‌ مدرسه‌ی‌ علوی‌

دو سه‌ روز بعد از استقرار حضرت‌ امام‌ در مدرسه‌ی‌ رفاه‌، بعضی‌ از مؤسسین‌ و هیئت‌ امنای‌ این‌ مدرسه‌ مثل‌: آقایان‌ هاشمی‌، شهید باهنر، بادامچیان‌ و آقای‌ توکلی‌ که‌ در ضمن‌ مسئولیت‌ مدرسه‌ی‌ علوی‌ را هم‌ به‌ عهده‌ داشتند، تشخیص‌ دادند که‌ مدرسه‌ی‌ علوی‌ از نظر مسائل‌ امنیتی‌ مطمئن‌تر است‌؛
...
53
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»