نظریه تاریخ شفاهی (63)

قدرت تعیین‌کنندة خاطره رسمی را به عریان‌ترین وجه در رژیم‌های توتالیتر می‌تواند دید که نه تنها مانع بیان و انتشار خاطرات متضاد با روایت رسمی وقایع گذشته می‌شوند بلکه حتی توان یادآوری را نیز از مردم می‌گیرند.

نظریه تاریخ شفاهی (62)

مورخ شفاهی باید نحوة تعامل خاطرات شخصی با خاطرات عمومی را بفهمد. در پاره‌ای اوقات، قاب یا الگوی خاطره‌ای که بسترساز شکل‌گیری داستان خاطره‌آمیز می‌شود کاملاً متصلب است.

نظریه تاریخ شفاهی (61)

مورخان شفاهی چگونه نظریه خاطره را در فعالیت‌های خود به خدمت گرفته‌اند؟ روشن است که خاطرات در تلقی آنان دیگر به عنوان انباری آکنده از واقعیات و اطلاعات نیست که برای بازسازی گذشته به سراغ آن بروند و موجودی‌اش را تخلیه کنند.

نظریه تاریخ شفاهی (60)

خاطرات جمعی یا مردم‌پسند خاصیت ایستا ندارند. با توجه به الحاق صدای خاموشان و حاشیه‌نشینان جامعه شرایطی به وجود آمده که امکان مشاهده تغییر و تحول در تفسیرهای غالب را فراهم ساخته است.

نظریه تاریخ شفاهی (59)

هالبواکس و برخی از پیروانش معتقد بودند که خاطره یا خودآگاهی فردی به هیچ وجه از خاطره یا خودآگاهی جمعی تفکیک‌پذیر نیست.

نظریه تاریخ شفاهی (58)

با بررسی دو عنصر می‌توان فهمید که خاطره و فرایند یادآوری تا چه میزان از ضایعة روحی و روانی تأثیر پذیرفته‌اند: صحت یا اتکاءپذیری، و توانایی یادآوری احساس. تشکیک در اتکاءپذیری خاطرات بازماندگان ضایعات روحی و روانی، عملی دور از انصاف و خرد است.

نظریه تاریخ شفاهی (57)

با عنایت به مطالب فوق، همه قبول دارند که انسان‌ها تجربیات تلخ و دردناک روحی خود را متفاوت از خاطرات روزمره‌شان به یاد می‌آورند.

نظریه تاریخ شفاهی (56)

بنا بر شواهد و مستندات فراوانی ثابت شده است که استفادة زنان و مردان از نقل قول غیر مستقیم در روایت‌های‌شان به شدت تابع تفاوت‌های جنسیتی است بدین معنا که زنان بهتر از مردان دیالوگ‌ها را به یاد می‌آورند.

نظریه تاریخ شفاهی (55)

گفته‌های یک مرد که دوران کودکی‌اش را در سال‌های جنگ در لندن سپری کرده بود خاطرات شخصی را به زیبایی در چارچوبی گنجانده که یادآور بازنمایی‌های ملایم سینمایی از آن رویداد جهانی می‌باشد. وی در اینجا فضای پدیدآمده متعاقب حملة آلمان به فرانسه را یادآوری می‌کند.

نظریه تاریخ شفاهی (54)

ویژگی مشترک اقرارهای شفاهی در قطعة بالا قابل درک است: وظایف تکراری و ماهرانه‌ای که پاسخگو از بیان آنها احساس غرور می‌کند، مفصلاً یادآوری می‌شود. هویت چنین زنانی به این خاطرات گره خورده است.
...
42
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»