گام بلند تا هزارمین شماره
حسن بهشتیپور
22 مرداد 1404
هفتهنامه تخصصی تاریخ شفاهی با انتشار هفتصدمین شماره خود، گام بلندی در مسیر ثبت و مستندسازی روایات زنده تاریخ معاصر ایران برداشته است. این هفتهنامه که به عنوان یکی از مراجع معتبر در حوزه تاریخ شفاهی شناخته میشود، توانسته است با تلاش مستمر و دقت علمی، بخش مهمی از خاطرات و رویدادهای تاریخی کشور را به ویژه در دو رویداد سرنوشتساز انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی حفظ کند.
سایت تاریخ شفاهی نیز به عنوان همراهی ارزشمند برای این هفتهنامه، خدمتی بزرگ به تاریخنگاری معاصر ایران ارائه داده است. این پایگاه اینترنتی نهتنها به معرفی مبانی نظری و روششناسی تاریخ شفاهی پرداخته، بلکه با معرفی کتابهای ارزشمند در این حوزه، منبعی غنی برای پژوهشگران، دانشجویان و علاقهمندان به تاریخ ایجاد کرده است. کتابهایی که در این سایت معرفی میشوند، اغلب به روایتهای دستاول از رزمندگان، سیاستمداران و مردم عادی میپردازند و از این طریق، زوایای پنهان و کمتر گفتهشده تاریخ را روشن میکنند.
اما برای رسیدن به جایگاه مرجع اول تاریخ شفاهی ایران، پیشنهاد میشود که این هفتهنامه و سایت همراه آن، نقش پررنگتری در نقد و بررسی آثار منتشرشده ایفا کنند. تحلیل عمیق کتابهای خاطرات، مقایسه روایتهای مختلف و بررسی سندیت آنها میتواند به ارتقای کیفیت تاریخنگاری شفاهی کمک شایانی کند. همچنین، گفتوگو با مورخان و راویان تاریخ و انتشار یادداشتهای تحلیلی درباره تحولات تاریخ معاصر میتواند جذابیت این هفتهنامه را دوچندان کند.
بیشک، با ادامه این روند و افزایش دقت در انتخاب و بررسی منابع، هزارمین شماره تاریخ شفاهی نهتنها یک دستاورد عددی، که نمایشی از بلوغ این رسانه تخصصی خواهد بود. امید است با حمایت مخاطبان و تلاش دستاندرکاران، این هفتهنامه به قطب اصلی تاریخ شفاهی ایران تبدیل شود. انشاءالله شاهد پیشرفت روزافزون این مجموعه ارزشمند باشیم.
تعداد بازدید: 48








آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 10
دوستانم یکییکی میرفتند. باید من هم برمیگشتم. نمیشد در تهران ماند و خبر پرواز را شنید. هفتم تیر 1363 به طرف دوکوهه حرکت کردم. رفتم تخریب. نیرو نمیپذیرفتند. رفتم واحد بهداری «مولایی» آنجا بود. خیلی خوشحال شد دو ـ سه روز با آنها بودم که گردان «کمیل» در شلمچه احتیاج به یک امدادگر پیدا کرد. من انتخاب نشدم تا اینکه گردان «انصار رسول» امدادگر خواست، من رفتم. رفتم به جایی که گرما مغز را میجوشاند.






