مردی که سایه نداشت
-
معرفی کتاب:
نام خرمشهر ناخودآگاه آدم را یاد «ممد» میاندازد که نبود تا ببیند شهر آزاد گشته و خون یارانش پرثمر گشته است. «ممد» به هنگام «کاشت» بذر فتح را پاشید و فرماندهی «داشت» را برعهده داشت و اگر او نبود، برداشتن هم نبود اما... اما «برنداشت»!؟ نبود موقع «برداشت»... نبود!
سردار سپاه اسلام شهید محمد جهانآرا، فرمانده شجاع سپاه خرمشهر را مردم از زمان شاه میشناختند که با وجود سن کم، ساواک خرمشهر را بیچاره کرده بود. همه جا اثری از او و ردپای او بود اما برای یافتنش دربهدر بودند و وقتی به او رسیدند که با صدها محمد جهان آرای جوان، انقلابی و پای در رکاب امام خمینی (ره) رو به رو بودند. صدها پرورش یافتهی محمد جهان آرا در خرمشهر.
اما مردم قدر «ممد» را از تابستان 59 فهمیدند که بوی فتنه و آتشافروزی دشمن بعثی علیه مام وطن را شنید و تک و دست تنها، جوانان را بسیج کرد که «چه باید کرد؟» و همه دیدند که چه کرد! خودش که با قهقههای مستانهاش و در شادی وصلش نزد پروردگارش صاحب رزق بود، اگر چه موقع «برداشت» در کنار یارانش نبود اما در «جنات النعیم» شاهد فتح بود.... و الان، مردم قدردان «ممد» اند.
این کتاب که از گروه دانستنی های انقلاب اسلامی برای جوانان می باشد در سه بخش و به زبان ساده به زندگانی و مبارزات شهید محمد جهان آرا می پردازد.
تعداد بازدید: 6238








آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 6
کلبهای در اختیارمان گذاشتند. اینجا دیگر همه کاری میکردیم. حتی حدود 15 روز مشغول سولهزنی بودیم ضمن کار سولهزنی وقتی مسئول گروه ـ نصرتی ـ آمد و گفت که زود آب و گل درست کنید و روی پلیتها بریزید که برق نزنند، تازه فهمیدیم که اطرافمان پر از دمکرات است. کار زیاد بود و هیچکس بیکار نمیماند. همه در کنار هم با تلاش کار میکردند و این در گرمای 30 ـ 40 درجه بود با پشههای فراوانی که دائم نیش میزدند.






