کارگاه آموزش تاریخ شفاهی - 9
پس از مصاحبه
شاهد یزدان
05 بهمن 1401
سایت تاریخ شفاهی در نظر دارد مطالب آموزشی برخی کارگاههای تاریخ شفاهی را به صورت مکتوب در اختیار مخاطبان قرار دهد. مجموعه حاضر با استفاده از مطالب یکی از کارگاههای آموزشی از این دست تنظیم شده است. همانطور که ملاحظه خواهید کرد بسیاری از مطالب ارائه شده مطالب بکر یا کمتر گفته شده نیست، اما سعی شده مطالب دستهبندیشده ارائه شود تا بیشتر مورد استفاده قرار گیرد.
■
پس از مصاحبه
اولین کاری که پس از مصاحبه انجام میشود پیادهسازی آن است. برای انجام این کار، باید فایل صوتی مصاحبه بدون کوچکترین تغییری تبدیل به متن شود. هر یک ساعت مصاحبه تقریباً 32 صفحه کاغذی دستنویس و حدود 17 صفحه تایپی خواهد شد.
در مرحله بعد برای مستندسازی مصاحبه، متن پیادهسازی شده را چاپ کرده و یک تأییدیه کتبی از راوی گرفته شود. اگر مصاحبه مربوط به سازمان یا ارگانی خاص است، مهر آن سازمان هم بر روی پرینت کاغذی زده شود.
یک کپی هم از فایل صوتی تهیه کرده و این فایل هم در بایگانی قرار خواهد گرفت.
بعد از پیادهسازی مصاحبه، این متن باید توسط مصاحبهکننده مطالعه شود. اگر کلمات یا نکاتی نامفهوم بود، سؤالاتی ناقص پاسخ داده شده بود، اسامی افراد یا مکانهایی گفته شده بود که نیاز به توضیح بیشتر دارند و هر چیز نامفهوم و گنگی که دیده شد باید یادداشت شود و در ابتدای جلسه بعد تکلیف این موارد مشخص شود.
در برخی مواقع این ابهامات و سؤالات آنقدر متعدد هستند که گویاسازی آنها تبدیل به یک جلسه خواهد شد و این همان مصاحبه تکمیلی است.
انجام این چهار مرحله بعد از مصاحبه ضروری است. اگر این کارها انجام نشود مصاحبه ما ناقص است. پس از پیادهسازی و رفع ابهامات مصاحبه آن جلسه به پایان خواهد رسید در غیر اینصورت مصاحبه هنوز نیمهکاره است.
یک جلسه مصاحبه کامل یعنی مطالعه متن پیادهسازی شده و رفع اشکالات و نواقص از آن جلسه.
تعداد بازدید: 1966
![](images/sharing/print.png)
![](images/sharing/twitter.png)
![](images/sharing/email.png)
![](images/sharing/facebook.png)
![](images/sharing/google.png)
![](images/sharing/linkedin.png)
![](images/sharing/pinterest.png)
![](images/sharing/sapp.png)
آخرین مطالب
پربازدیدها
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 108
وقتی به موضع رسیدم رفتم داخل سنگر. سربازها گفتند: «آن سرباز انتظامات، یعنی یعقوب احمد، که عصام را دستگیر کرده بود دیروز بر اثر اصابت ترکش گلوله ایرانیها کشته شد. خدا را شکر کردم. بعد شنیدم سرهنگ میسر به ستوان یکم عباس اهل بصره گفته بود: «تفاوت کشته شدن عصام و یعقوب تفاوت بهشت و جهنم است.» چند روز گذشت. حمله شما شروع شد. تقریباً تا ساعت پنجونیم صبح ما هنوز در مواضع خودمان بودیم. در شبِ حمله، آسمان را ابرهای سیاه پوشانده بود. افراد ما همه ترسیده بودند و حالت عجیبی داشتند. خستگی مفرط و یأس در تکتک افراد به چشم میخورد. رخوت و ترس موقعی بیشتر شد که ستوان یکم احمد جمیل و سرهنگ میسر با داد و فریاد ز افراد میپرسیدند «پل کجاست؟ پل کارون کجاست؟»![](pic/banner_box/263.jpg)
![](pic/banner_box/254.jpg)
![](pic/banner_box/169.jpg)
![](pic/banner_box/235.jpg)
![](pic/banner_box/180.jpg)
![](pic/banner_box/43.jpg)
![](pic/banner_box/25.jpg)
![](pic/banner_box/26.jpg)