یادداشت

تاریخ شفاهی دولت؛ اهمیت و کارکرد

حمید قزوینی

09 اسفند 1401


دولت (state) را در علم سیاست، دستگاه اصلی و متمرکز قدرت می‌دانند و بسیاری از نویسندگان، مفاهیم «دولت» و «حکومت» را در معنای واحد به کار می‌برند.

صرف نظر از تعاریف متنوع و رایج درباره این پدیده که بعضاً دیوان‌سالاری یا بوروکراسی هم خوانده می‌شود، با نگاهی اجمالی به تاریخ می‌توان گفت جامعه ایرانی از اواسط دوره قاجار با مفهوم دولت به شکل مدرن آشنا و با جنبش مشروطه، دولت مدرن را تجربه کرد.

از آن پس، رفته‌رفته ساختار دولت گسترش و رشد چشمگیری یافت و عملاً تمام شئون اداره کشور، ذیل نهاد دولت تعریف شد؛ نهادی که در متن تحولات سیاسی و اجتماعی محوریت پیدا کرد و در مقاطعی به کانون نزاع‌های داخلی و مداخلات خارجی مبدل گشت.

به همین علت نحوه اداره دولت از موضوعات  مورد توجه نیروها و جریان‌های مختلف سیاسی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی بوده است. انقلابیون که عملکرد فسادآلود و ناکارآمد دستگاه بوروکراسی حکومت پهلوی را دارای اشکالات عمده می‌دیدند، از بدو پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن حفظ ساختار کلی دولت، تحولاتی در دستور کار قرار دادند که بخشی از آن با تأسیس نهادهای انقلابی و اصلاح ساختارهای اداری همراه بود.

انقلاب اسلامی، نه تنها منجر به سقوط حکومت شاه و پایان سلطنت شد که ساختاری مبتنی بر جمهوریت در پیوند با دین را بنا نهاد و از آن پس به رغم همۀ مشکلات داخلی و خارجی و تحمیل جنگ هشت‌ساله و تحریم‌های سنگین، فعالیت‌های گسترده‌ای با هدف توسعۀ کشور و خدمت به مردم انجام شد.

بالطبع یکی از پرسش‌های مطرح در مطالعه تاریخ معاصر این است که انقلاب اسلامی چه تأثیری در نحوه اداره دولت به لحاظ نظری و عملی داشت؟ انقلابیون دارای چه رویکردی درباره دولت‌های قبل و بعد از انقلاب بودند؟ آیا تجربه‌های گذشته دیوان‌سالاری مورد توجه آنان بود؟ وقایعی مانند اقدامات مسلحانه گروه‌های برانداز و تجزیه‌طلب و جنگ تحمیلی و دوره سازندگی یا تحریم‌ها تأثیری در نحوه اداره دولت و تغییر رویکردهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی داشت؟ اساساً نهاد دولت با همۀ بخش‌ها و دستگاه‌های تابعه در نقاط مختلف کشور چگونه اداره می‌شد و از آنچه گذشت، چه درس‌هایی برای آینده می‌توان گرفت؟

بدیهی است برای پاسخ به این پرسش‌ها باید به مطالعه دقیق و ثبت داده‌ها و آنچه تاریخ‌نگاری دولت خوانده می‌شود، پرداخت.

بر این اساس می‌توان چگونگی شکل‌گیری و ارزیابی عملکرد هر یک از دولت‌های قبل و بعد از انقلاب را ذیل مطالعات تاریخی معاصر جداگانه مورد توجه و مطالعه قرار داد.

نکته جالب توجه در این زمینه، افزایش علاقه عمومی و رشد توجه مؤسسات پژوهشی به آگاهی دربارۀ دولت‌های قبل و بعد از انقلاب و عملکرد آنهاست که در سال‌های اخیر بسیاری از فعالان رشته‌های مختلف علوم انسانی را با ترکیبی از مطالعات میان رشته‌ای به خود مشغول کرده‌ است، مطالعاتی که نوعاً نیازمند داده‌های دقیق آماری و اسناد و روایت‌های مستقیم است و تاریخ شفاهی کمک شایانی به آن می‌کند.

نکته جالب توجه دیگر این است که تاریخ‌نگاری مدرن که وظیفه تاریخ را داوری درباره گذشته و آموزش امروزیان برای سود رساندن به آیندگان می‌داند، عمدتاً در دو قرن اخیر ظهور کرده که هم‌زمان با تشکیل دولت مدرن در ایران بوده است، روشی از تاریخ‌نگاری که نیازمند جزئیات و رابطه آن با کلیت است و مبتنی بر انواع منابع کتبی و شفاهی است.

بر این اساس با عنایت به حضور بسیاری از دست‌اندرکاران دولت‌های معاصر، طراحی و اجرای پروژه‌های تاریخ شفاهی با محوریت موضوعات و سؤالات دقیق و روشن، نه تنها به ثبت قطعه‌ای تاریخی کمک می‌کند که داده‌های بسیاری برای پژوهشگران رشته‌های مختلف علمی تولید خواهد نمود.

البته هدف از اجرا و تدوین و انتشار تاریخ شفاهی دولت‌ها، شناسایی ضعف‌ها یا یافتن مقصر و محکوم کردن یکی و تبرئه دیگری نیست. باید از همان ابتدا به مجریان طرح‌ها و مصاحبه‌شوندگان یادآور شد که هدف از این کار، تولید داده و ثبت چگونگی فعالیت‌ها برای مطالعات تاریخی است. ضمن آنکه تاریخ شفاهی دولت‌ها صرف نظر از اینکه چه کسانی در رأس آن‌ها بوده‌اند، بخشی از تاریخ جمهوری اسلامی است و ثبت اقدامات انجام شده، در تبیین خدمات و رفع شبهات و ارائه تصویری واقعی از خدمات صورت گرفته هم مؤثر خواهد بود.



 
تعداد بازدید: 1553


نظر شما


10 اسفند 1401   00:35:06

خوب است درباره تاریخ شفاهی دولت‌ها در ایران بیشتر بحث شود.
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.