روایت فتح‌الله جعفری از عملیات فتح‌المبین

چنانه

محیا حافظی

26 آذر 1402


کتاب «چنانه» خودنوشت سرتیپ پاسدار فتح‌الله جعفری از مراحل عملیات فتح‌المبین است. جعفری مؤسس یگان‌های زرهی سپاه است و تشکیل تیپ و لشکر 3 زرهی سپاه را در کارنامه خود دارد. عنوان کتاب هم از نام یکی از روستاهای آزادشده در منطقه شوش در عملیات فتح‌المبین انتخاب شده است.

کتاب، با پیشگفتار ناشر و مقدمه نویسنده آغاز می‌شود. در مقدمه آمده است که نویسنده، حدود 20 سال کوشیده تا مشاهداتش از وقایع و حوادث 18 ماهۀ پیش و حینِ عملیات فتح‌المبین را تدوین کند. وی برای انجام این کار از مشاهداتش در پایگاه گلف (ستاد عملیات سپاه در جنوب)، قرارگاه‌های کربلا، فتح، فجر، نصر، قدس و صحنه‌های درگیری عملیات استفاده کرده است. همچنین برای تدوین این کتاب از اسناد و مدارک به دست آمده از ارتش بعث، گزارش بازجویی اسیران عراقی، گزارش‌های شناسایی و عملیات، گفت‌وگو با فرماندهان ارتش و سپاه، کالک‌ها و نقشه‌های تهیه شده توسط شهید حسن باقری و نیز تقویم روزنوشت نویسنده از سال 1360 استفاده شده است.

در ادامه با یازده فصل روبه‌رو هستیم. فصل اول، «کلیات»؛ مقدمه‌ای است از آغاز جنگ و راهبرد نظامی عراق در حمله به شمال خوزستان. نویسنده در این فصل مروری بر اتفاقات پیش آمده در طول جنگ تا عملیات فتح‌المبین دارد.

فصل دوم با عنوان «اولین واحدهای زرهی سپاه» روایتی است که از آذر 1360 شروع می‌شود:

صبح روز جمعه 13 آذر 1360، هنوز هوا روشن نشده بود که کلاه گوشی بیسیم تانک تی.62 عراقی‌ها را روی سرم گذاشتم. بدون این‌که فرکانس را عوض کنم، از آن سوی بیسیم، صدای فرمانده عراقی (سرتیپ ماهر عبدالرشید) را شنیدم که با عصبانیت بر سر نیروهای تحت امرش فریاد می‌زد. این فرمانده در پاتک بازپس‌گیری شهر بستان و گذشتن از پل سابله شکست خورده بود، سعی می‌کرد عصبانیتش را بر سر زیردستانش خالی کند... ما می‌بایست هرچه زودتر آن هفت دستگاه تانک رها شده را به پشت خاکریز خودی انتقال می‌دادیم؛ چون دشمن قصد داشت آن‌ها را منهدم کند تا به دست ما نیفتد.

پس از تاریخچه تشکیل اولین واحدهای زرهی سپاه، به آموزش و توسعه گردان‌های زرهی، حضور در جلسات طراحی مانور عملیات فتح‌المبین، تبیین مراحل و محورهای این عملیات و نیز دستاوردهای آن پرداخته شده است. از ویژگی‌های مهم کتاب، تشریح مراحل گوناگون عملیات و تحلیل فرماندهان جنگ از نقاط قوت و ضعف است.

کتاب نثر روانی دارد و داستان‌گونه نوشته شده و خواننده خسته نشده و برای مطالعه آن ترغیب می‌شود. این اثر از معدود کتاب‌های تاریخ شفاهی است که برای گویاسازی مطالب، زمان، دقت و حوصله زیادی صرف شده است. در جای‌جای صفحات، پاورقی‌های بسیاری به چشم می‌خورد و تا انتهای کتاب نیز ادامه دارد.

یکی دیگر از ویژگی‌های کتاب استفاده از تصاویر بسیار و مناسب در لابه‌لای متن است. هر جا نامی از شخصی برده شده، عکسی از وی آمده است. تصاویر محدود به اشخاص نشده و هر جا لازم بوده عکس ادوات نظامی، مناطق عملیاتی، تصاویر هوایی، نقشه‌های جنگی و... نیز در کتاب آمده است. هرچند تصاویر به صورت سیاه‌وسفید چاپ شده‌اند اما از کیفیت بالایی برخوردارند. البته ضمیمه‌ها چهاررنگ چاپ شده است.

فصل یازدهم و پایانی کتاب این‌گونه به اتمام می‌رسد:

بعد از جلسه، نزد رضا امانی در شوش رفتم و همراه با او همه منطقه آزاد شده را با دقت بازدید کردم. پس از آن، یک بار دیگر به روستای آزاد شده چنانه رفتیم، جایی که یک سال و نیم انتظار دیدن آن را داشتیم.

مهم‌ترین نقطه منطقه باتلاق سندال بود که هفتاد دستگاه تانک از گردان 29 زرهی و گردان تانک ابوعبیده از تیپ 51 زرهی عراق، هنگام فرار در آن گرفتار شده بود. خودروهای سبک، موتور و وسایل قابل حمل را تیپ 35 امام سجاد(ع) با خود برده بود. مقر شوش را حفظ کردیم تا بتوانیم علاوه بر انتقال زرهی از منطقه، تانک‌ها را از این باتلاق خارج کنیم.

در بخش ضمیمه‌ها توضیحات نسبتاً مفصلی از ادوات نظامی، به همراه عکس‌هایی از آن‌ها آورده شده است. همچنین در این بخش تصاویر رنگی از نقشه‌های عملیاتی، مناطق آزاد شده و بسیجیان اعزامی به منطقه عملیاتی فتح‌المبین آمده است. پایان‌بخش کتاب هم فهرست نمایه بسیار کاملی است که در 26 صفحه کمک بزرگی به پژوهشگران خواهد کرد.  

چاپ نخست کتاب «چنانه» در 480 صفحه و شمارگان 1000 نسخه، با قطع وزیری و قیمت 111.000 تومان در سال 1402 توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است.



 
تعداد بازدید: 4570


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 121

بلافاصله از کمین بیرون آمدیم و داخل موضع شدیم. در این موضع دو سنگر بیشتر ندیدیم که داخل یکی از آنها دو نفر و در دیگری سه نفر خواب بودند. ستوانیار حسین و یک سرباز دیگر داخل هر سنگر نارنجکی انداختند و نفرات آن را به شهادت رساندند. من سنگر دیگری، کمی دورتر از این دو سنگر، دیدم و به نظرم رسید باید انبار مهمات باشد زیرا اطراف آن با گونی پوشانده شده بود و تقریباً یک مترونیم ارتفاع داشت.