سیصد و چهل و ششمین برنامه شب خاطره - 1

تنظیم: لیلا رستمی

04 دی 1402


سیصد و چهل و ششمین برنامه شب خاطره، پنجشنبه 4 خرداد 1402، با حضور گروهان احیا و اعضای مؤسسه بهداری رزمی دفاع مقدس در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. راویان این برنامه، سردار علی‌اصغر مُلّا، دکتر عبدالله سعادت، دکتر احمد عبادی و داوود خانه‌زر بودند. آن‌ها درباره عملیات بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر با محوریت و نگاه به مداوای مجروحین با کمترین تلفات خاطره گفتند. اجرای این برنامه را داوود صالحی برعهده داشت.

نخستین راوی، سردار علی‌اصغر مُلّا به این فرموده امام خمینی که: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» پرداخت و گفت: عملیات بیت‌المقدس در 10 اردیبهشت 1361 شروع شد؛ اما توان رزمی ما در 18 اردیبهشت به اتمام رسیده بود و آمادگی برای ادامه عملیات نبود. در این زمان امام به فرماندهان دستور داد با همین وضعیت و توانایی، خرمشهر را آزاد کنند.[1] پس از این پیامِ امام، حدود ساعت 10 شب عملیات ادامه پیدا کرد. اولین پیام علائم شکست در ارتش عراق، حدود ساعت 2 یا 3 صبح اعلام ‌شد. حتی حدود ساعت 4-3 صبح سردار [غلامعلی] رشید که از فرماندهان معتبر و باسواد جنگ هستند، در مکالمه‌ای با ناباوری، چندین بار سؤال می‌کنند تا به اطمینان برسند.

در شروع جنگ نیز حضرت امام می‌فرمایند: صدام باید به جهنم برود[2]؛ که امروز همه ما شاهد این جهنم‌رفتن صدام و همه اعوان و انصارش هستیم. بخش دیگر آزادسازی خرمشهر، هدایت و حمایت امام بود. بیشتر نیروها، نیروهای داوطلب بودند. سرباز، هم می‌توانست به جبهه برود و هم نرود؛ اما پیام امام سربازان را روانه جبهه کرد. آن روز هر کسی که می‌خواست هم می‌توانست برود نظامی شود و هم نشود؛ ولی بخشی از مردم این مملکت به ارتش و دانشکده‌های نظامی و بخشی به سپاه و بسیج رفتند.

بعد از این جمله امام خمینی که فرمودند «خرمشهر را خدا آزاد کرد» مقام معظم رهبری فرمودند: «دنیا را خدا آزاد می‌کند و فلسطین را خداوند آزاد می‌کند به اضافه اینکه ما خرمشهرهایی را در پیش داریم.»[3]

راوی در ادامه با اشاره به عملیات بیت‌المقدس گفت:  بعد از عملیات فتح‌المبین برای عراق مسجل شد که نقطه بعدی اقدام آزادسازی ما، منطقه عملیاتی بیت‌المقدس است. اگر این نقطه آزاد می‌شد تقریباً بیش از 90 درصد سرزمینی که ارتش عراق به زور تصرف کرده بود، آزاد می‌شد. مابقی هم که در عراق بود ارزش نظامی، اقتصادی و سیاسی نداشت. یعنی جنگ برای اهدافی که صدام تعریف کرده بود و کمتر از دو سال که از شروع آن می‌‌گذشت، تمام‌شده بود. صدام در این عملیات توان نظامی بالقوه و بالفعل خودش را ‌آورد و در این منطقه ‌چید. یعنی اگر می‌‌خواستی به هر نقطه‌اش حمله کنی، مشت بر سندان کوبیدن بود.

روز 17 اردیبهشت عراقی‌ها آنچنان مقاومت کردند که تعداد زیادی مجروح دادیم و بیشترین تعداد شهدا برای همان شب بود. توان ما در شب سوم خرداد کمتر از توان 17 اردیبهشت بود؛ ولی هیمنه ارتش عراق در این شب در عرض چند ساعت شکسته شد. من خیلی از سنگرهای عراق را نگاه کردم. یک عدد فشنگ داخل سنگرشان نبود، ولی همه پوکه‌ها بود. ما بیش از ده هزار نفر اسیر از عراق گرفتیم. تعداد مجروحینی که بهداری ما از عراقی‌ها تخلیه کرد خیلی کم بود. این مسئله نشان‌دهنده این بود که از ناحیه رزمندگان رعب و وحشتی به دشمن وارد شده که آنها را وادار به تسلیم کرده است. آن‌ها حتی حاضر نبودند به طرف ما تیراندازی کنند. به همین دلیل تعداد اسرای سالم عراقی بالا بود.

راوی در ادامه به بیان اقدامات مسئولین بهداری در عملیات بیت‌المقدس یعنی از 10 اردیبهشت تا 5 خرداد پرداخت و گفت: تیم‌های پزشکی، پرستاری،‌ جراحی، امدادگری، راننده‌های آمبولانس و هم زنجیره بهداری کمک کردند. آن‌ها توانستند تقریباً در طول مدت 25 روز عملیات، بیش از 20 هزار مجروح را با وضعیت بد جراحی از صحنه رزم خارج کنند. این مجروحان با هواپیما، قطارهای هلال احمر و قطارهای مسافربری به مراکز اورژانس‌‌ها، بیمارستان‌های صحرایی و به شهرهای عقبه مانند تهران،‌ اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز، کرمان، یزد و ساری منتقل شدند.

حمله عراق به ایران دو تاریخ دارد، یک تاریخ رسمی و یک تاریخ غیررسمی. تاریخ غیر رسمی حمله عراق، قبل از 31 شهریور به خرمشهر بود. عراق، خرمشهر را زیر آتش توپخانه‌اش گرفت و از پاسگاه‌های شلمچه عبور کرد. رسماً جنگ شروع نشده و یک ارزیابی انجام گرفته بود و اینکه متوجه شدند نه فقط در حوزه بهداشت و درمان بلکه در حوزه‌های نظامی، فرماندهی و حتی کشوری هم آمادگی نبوده است. بنی‌صدر که رئیس‌جمهور بود و بعضی افراد دیگر تا روز 31 شهریور که عراق رسماً حمله کرد می‌گفتند نه! عراق نشان می‌دهد که دارد حمله می‌کند، حمله‌ نمی‌کند.

ادامه دارد

 

[1] . سردار نصرالله فتحیان فرمانده بهداری در دوران دفاع مقدس در تاریخ شفاهی خود که توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است، درباره عملیات بیت‌المقدس می‌گوید: پس از دو هفته نبرد سنگین و کاهش استعداد نیرویی یگان‌های خط‌شکن، جلسه در قرارگاه مقدم نصر به فرماندهی شهید باقری تشکیل شد. در این جلسه که خیلی از فرماندهان با ادامه عملیات موافق نبودند جناب صیاد شیرازی از جایش بلند شد و خطاب به حضار گفتند: «من به اینجا آمدم تا تدبیر فرماندهی مرکز قرارگاه کربلا را ابلاغ کنم. تصمیم و تدییر این است که عملیات ادامه پیدا کند. اگر به دشمن مهلت بدهیم خودش را بازسازی می‌کند؛ ممکن است مناطق تصرف‌شده را از ما پس بگیرد. فضای جلسه برای تصمیم‌گیری خیلی سنگین شد. مجدداً جناب صیاد گفتند: «برادران عزیز! این تدبیری که ما اعلام کردیم، اگر دستور امام باشد شما چه می‌گویید؟ اگر امام فرموده باشند که باید عملیات ادامه پیدا کند، حرف شما چیه؟» با این جمله همان کسانی که موافق ادامه عملیات نبودند، یکی یکی سخنانشان تغییر کرد و با یک روحیه بالا اعلام آمادگی کردند ... .

[2] . «... این جنگ بین ایران و بعثی‌های عراق، جنگ بین اسلام و کفر و قرآن کریم و الحاد است. از این جهت، بر همه شما و ما مسلمانان جهان لازم است از اسلام عزیز و قرآن کریم دفاع کنیم و این خیانتکاران را به جهنم بفرستیم.» (صحیفه امام، ص230، پیام امام خمینی به ارتش و ملت مسلمان عراق در 2 مهر 1359)

[3] . بیانات مقام رهبری در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(علیه‌السلام) ، 3 خرداد 1395.



 
تعداد بازدید: 596


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»